رمان تو رو نميخوام /فصل دو

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها
علت کم پشت شدن مو چیست علت کم پشت شدن مو چیست
خواص موثر هل خواص موثر هل
زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم
اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
ناموس کفتار واقعیت داره یا نه ناموس کفتار واقعیت داره یا نه
چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا
مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید
دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه
فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397 فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 8
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 57
باردید دیروز : 2,149
ای پی امروز : 21
ای پی دیروز : 248
گوگل امروز : 0
گوگل دیروز : 23
بازدید هفته : 57
بازدید ماه : 21,612
بازدید سال : 374,227
بازدید کلی : 15,132,603
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2870)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3134)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2939)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3082)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات
نمیدونم چرا یه دفعه هول شدم ...آوین با خنده نگام کرد و گفت :
آوین : چرا وایسادی ؟؟ بشین ..
-ها ؟!.. باشه باشه ..بذار آقای ...
سونی دادم...فامیلیه آوید رو بلد نبودم ..آوید که فهمیده بود مشکلم چیه ..به دادم رسید و گفت :
آوید : بابا اومد..
درو کامل باز کرد و بعد از چند ثانیه باباش با لباس ورزشی سفید رنگی اومد تو و همونطور که عرق از سر و روش میریخت گفت :
--سلام .. وای وای که دارم از گرما آبپز میشم ...
نگاهش موند روی من ..لبخند زد و گفت :
--سلام دخترم ..خیلی خوش اومدی..
-سلام..ممنون
آوین دستمو کشید و مجبورم کرد بشینم روی صندلی کنار خودش..
باباش معذرت خواهی کرد و رفت توی اتاق .. لاله جون هم بلند شد و رفت دنبالش.. آوید هم اومد و نشست روبه روی من... 
زیاد اشتها نداشتم ... 
-میگم بابات کجا بود ؟؟ آخه این وقت شب با لباس ورزشی...
آوین : باباعادت داره ..دو هفته ای یه بار میره کوه ... از صبح میره تا الان برمیگرده..
-آهان..
لاله جون اومد و گفت :
لاله جون : بچه ها غذا بکشید .. رضا شام نمیخوره ..
آوید : چرا ؟!..
لاله جون : من چه میدونم..پسر غذا تو بخور..
دیس برنجو برداشت و گرفت سمتم و گفت :
لاله جون : بیا عزیزم .. آوین جان براش بکش ..
اوین دیسو گرفت و گفت :
آوین : هروقت کافی بود بگو ..
لبخندی زدم و خیره دم به بشقاب..
-کافیه ..مرسی
خوشبحال آوین و آوید ... ای کاش مادر منم پیشم بود .. از رفتن اون پنج سال میگذره ..پنج سال از یتیم شدنم..تنها شدنم..هفده ساله بودم که بابا شراره رو آورد توی خونه .. به قول خودش نمیخواست من تنها باشم..اون موقع اینقدر از شراره تعریف کرده بود که پیش خودم یه حوری بهشتی رو تصور کرده بودم ...
وقتی اومد توی خونه خیلی خوب باهام رفتار میکرد ..احساس میکردم که خدا یه بار دیگه مامانو بهم برگردونده ... همه چی خوب بود تا اینکه یکی از پسرای بردارش اومد خواستگاریِ من..اونم توی هفده سالگیم..شراره خیلی خوشحال بود و بیشتر از قبل دورم میچرخید ...راست میرفت چپ میرفت درمورد اون پسره حرف میزد و ازم میخواست جوابم مثبت باشه..
اما من جواب منفی دادم ...و گفتم که اون پسر رو نمیخوام..از همون موقع بود که شراره عوض شد ..دیگه اون زن قدیمی نبود .. جواب سلامم رو هم به زور میداد .. 
منم وقتی دیدم باهام چطوری شده باهاش سر لج افتادم ..
روزی که بیشتر و بیشتر ازش متنفر شدم روزی بود که از مدرسه برگشتم..پیش دانشگاهی بودم ..رفتم توی خونه ..مثل همیشه رفتم توی پذیرایی تا نگاهی به عکس مامانم بندازم .. 
اما ... هیچ عکسی اونجا نبود ... نه توی پذیرایی نه روی دیوار توی هال ... نه دیوار اتاقم ..
رفتم توی اتاق بابا اینا ..اما اونجا هم هیچ عکسی از مامان نبود ... جای عکس مامان عکس بزرگ شراره بالای تخت خود نمایی میکرد..اون روز نفهمیدم چکار کردم...فقط شروع کردم جیغ و داد کردن..
وقتی به خودم اومدم که شراره صداش خفه شد ... یکی هم خوردم..یه سیلی محکم زده بود توی گوشم .. 
بابا هم از همو روز با من بد شد..دیگه اون منو دختر خودش نمی دونست...منم ... 
دیگه اونو پدر خودم نمیدونستم..
لاله جون : ماتینا جان خوابی مادر ؟!..
با صدای لاله جون تو جام پریدم..
-بله ؟
لاله جون : چی شده عزیزم ؟؟ چرا غذا نمیخوری؟؟
-ممنون .. خیلی خوب بود ..
آوین : تو که چیزی نخوردی عزیزم ..
-سیرم ..مرسی..
آوید : نوشابه هم بخور ..
-ممنون ..من اصولا نوشابه دوست ندارم ..
تا اینو گفتم اوین بلند زد زیر خنده ..
آوین : بابا ایولا ..تو دیگه کی هستی دختـــــــر

وید : آویــــــــن ..
آوین سریع خنده شو قورت داد و گفت :
آوین : چته بابا .. 
رو کرد به من و با خنده گفت :
آوین : ولی خدایی خیلی باحالی ماتینا.. من مطمئنم..تو این دنیا یکی حریفِ آویده اونم تویی ..خوب سوسکش کردی..
لاله جون : بس کن دیگه اوین ..کم داداشتو مسخره کن .. پاشو ظرفا رو بریز تو ماشین ..پاشو ..
ایندفعه نوبت آوید بود که بخنده ..
آوید : خوردی ؟!..
آوین بلند و شد و بشقابشو برداشت تا ببره تو آشپزخونه که لاله جون گفت :
لاله جون : آهااااان.. راستی ماشین خرابه ..باید با دست بشوریشون .. امشب نوبت توئه ..نمیتونی زیرش بزنی آوین ..
آوید بازم بلند خندید .. آوین با عصبانیت گفت :
آوین : هشت تومن پول خورد ...
ایندفعه همه با هم خندیدیم... غیر از آوید همه شون خوب بودن .. مخصوصا آوین..شاید چون همسن خودم بود باهاش راحت بودم .. و دوسش داشتم..
بعد از اینکه آوین ظرفا رو شست اومد توی پذیرایی و نشست روی یکی از مبلا و گفت :
آوین : الهی بمیری آوید ...
به آوید نگاه کردم..داشت خیارشو پوست میکند ..
آوید : خودت بمیری ..چه پرروئه .. به من چه که تموم ظرفا رو شستی ؟؟ اصلا تقصیر من نبود.. امشب کلا نوبت خودت بود .. 
آوین : نه که شبایی که نوبت خودته کل ظرفا رو میشوری ؟؟ 
رو کرد به من و با لحن بامزه ای گفت :
آوین : ماتینا باور نکنیا...اولا که قبلا ماشین درست بود فقط میذاشتشون تو ماشین..هیچ کاریم نمیکرد..یه شبم که باید با دست ظرفا رو میشست یه قاشق شست ..کمرشو گرفت .. 
سعی کرد ادای آوید رو دربیاره ... خنده ام گرفته بود..
آوین : وای وای .. کمرم ..مردم..اینهمه ظرف رو میدین یه انسان نحیف و ظریف بشوره ؟؟ 
بلند بلند خندیدم و گفتم :
-آخی .. 
آوین : باور کن..یه تنبلیه که دومی نداره ..
آوید : دومی ماتیناس..
آوین با تعجب نگام کرد و گفت :
آوین : تنبلی ماتینا ؟!..
-تنبل یعنی چی ؟!..
آوید : چند بار تا حالا ظرف شستی ؟!..
-هیچ بار...
آوین با صدای بلندی گفت : 
آوین : نــــــــــه .. 
یه گاز از خیارش خورد و گفت ک
آوید : چند بار تا حالا جارو کردی ؟!..
بهش نگاه کردم ...این میخواست منو ضایع کنه ... بیشعور ..
اومدم جوابشو بدم که لاله جون سریع اومد توی پذیرایی ..
لاله جون : خوب.. ماتینا جان ... بفرمائید ..
با تعجب به آوید نگاه کردم..اونم با تعجب به مامانش نگاه میکرد ..
-چی شده ؟!..
به ساعت نگاه کردم..30 : 11 بود ... 
لاله جون : هیچی ..جاتو گذاشتم توی اتاق آوید ..
هنگ کردم در حد تیم ملی ...تو اتاق اوید ؟ برای چی ؟!.. مگه من قراره بمونم ؟؟ با بهت به آوید نگاه کردم..
آوید : اتاق من ؟!.. برای چی ؟!..
لاله جون : حرفا میزنی اوید .. یعنی این دختر باید بره کجا بخوابه امشب ؟؟ انتظار نداری که جاشو پهن کنم وسط پذیرایی ؟؟
با تعجب گفتم : شب ؟
به اوید نگاه کردم... کمک کن ...
آوید : اِه..چیزه ... میگم دیر شد دیگه ماتینا..پدرت هم نگران میشه .. 
-آره ..آره .. 
آوید : خب پس پاشو دیگه..برو مانتوتو بپوش ..تا منم برم حاضر شم..
لاله جون : اوید جان چی داری میگی ؟؟ ماتینا جان امشب میمونه اینجا..
خیلی اتفاقی گفتم : نه ..
آوین : نه ؟!..
- نه نه .. منظورم اینه که ... پدرم منتظره ..ایشالله بازم میام.. 
همونطور که با اوین و لاله جون بحث میکردم رفتم سمت اتاق آوین و توی سه سوت مانتو رو پوشیدم ...شالمو هم زدم روی سرم و رفتم بیرون از اتاق ... 
بالاخره هر طوربود از دست لاله جون فرار کردیم و از خونه زدیم بیرون ... 
آوید رسوندم خونه ... تمام چراغا خاموش بود الا همون چراغی که همیشه شبا روشن میذاشتیم ... پس یعنی شراره و بابا خوابیدن .. آروم درو باز کردم و رفتم تو ... برای اینکه برسم به اتاقم ..باید از جلوی در اتاق اونا رد میشدم ..
صدای بابا رسید به گوشم ..
بابا : جاوید از همون اول گفته بود که ماتینا میتونه همه چی رو حل کنه ..
با شنیدن اسم خودم حس فضولی و کنجکاویم ، هر دو با هم گل کرد .. از فال گوش واستادن بدم میومد ..اما اینبار .. دوست داشتم بمونم و بفهمم چی میگن .. چون هر چی که بود .. به من هم مربوط میشد ..جاوید ... جاوید ... باید میفهمیدم جاوید کیه..
شراره : خیلی عالیه بهادر جان .. هیچ فکرشو میکردی که اینقدر راحت بتونی به همه چیزایی که یه عمر ارزوشونو داشته بودی برسی ؟؟ 
بابا : آره .. ولی دلم برای ماتینا هم میسوزه شراره ..
شراره : ای بابا ... تو فعلا جاوید رو بچسب ... به موقعیت اینده ات فکر کن بهادر .. به کارخونه ... 
بابا مکثی کرد ...
بابا : آره درست میگی .. 
دیگه بیشتر موندن رو جایز ندونستم .. بی سر و صدا رفتم سمت اتاقم ... سریع لباس خوابمو پوشیدم و خودمو انداختم روی تختم .. پتو رو کشیدم روی خودم و خوابیدم ...

با سر و صدای شراره از خواب بیدار شدم.. با حرص بالشتمو کوبوندم تو صورتم .. و فشارش دادم روی صورتم... بالشتمو پرت کردم روی زمین و از تخت اومدم پایین .. پتومو که تابخورده بود دورمو انداختم روی تخت و بدون توجه به سر و وضعه از اتاق رفتم بیرون .. شراره پایین پله ها داشت با تلفن حرف میزد و صدای خنده اش کل سالنو برداشته بود..
شعور سرش نمیشه ؟!.. 
نمیفهمه یکی این بالا خوابه ؟؟ صدای قهقه اش منو به خودم آورد ..داد زدم : 
-آرومتر بابا .. 
با شنیدن صدام برگشت سمتم.. سریع خداحافظی کرد و گوشیو پرت کرد روی مبل و گفت :
شراره : ماتینا جان چی شده ؟
-من خواب بودما .. نمیتونی ارومتر حرف بزنی ؟؟ صدات تا بالا داره میاد..
شراره : خارج بود ... باید بلند حرف میزدم ... 
-خارج باشه .. با کره ماه که تماس نگرفتی .. فرهنگ اپارتمان نشینی داشته باش .. حالا من به درک .. همسایه ها چی ؟؟
شراره : شعور سرت نمیشه نه ؟!..
-تو شعور سرت نمیشه نه من ... 
شراره : ماتینا دیگه داری شورشو درمیاریا ...هی هیچی بهت نمیگم پررو تر میشی ..
با همون لباس خوابم از پله ها رفتم پایین و شیرجه زدم تو آشپزخونه .. عادت نداشتم صبحانه بخورم .. فقط از توی یخچال یه لیوان شیر کاکائو خوردم ... آخ ..تازه یادم افتاد که دست و صورتمو نشستم .. 
همونجا توی سینک یه مشت اب پاشیدم به صورتم .. با مشت دوم کاملا اومدم سر حال .. با پایین لباسم دستامو خشک کردم و از آشپزخونه زدم بیرون .. 
شراره نشسته بود روی مبل و با حرص پاشو میکوبید روی زمین و دستاشو تو هم کرده بود .. از کنارش رد شدم..
شراره : صبر کن باید با هم حرف بزنیم..
ایستادم..ولی برنگشتم ..
-در چه مورد ؟!..
شراره : درمورد آوید جاوید ...
با تعجب برگشتم سمتش و گفتم :
- فامیلی اوید جاویده ؟؟؟
شراره : آره ..
جاوید .. همون فامیلی که دیشب بابا و شراره میگفتن ... یعنی من فقط یه پل بودم ؟؟ برای رسیدن بابا به خواسته هاش ؟!..
نشستم روی مبل و گفتم :
-سریع بگو ..
شراره : صبح که تو خواب بودی مادر اوید تماس گرفت اینجا ..
-خب ..؟
شراره : همه شون خیلی از تو خوششون اومده .. 
پوزخندی زدم و گفتم :
-چه خوب ..
شراره : اوهوم ..خوبه .. 
-خب بعدش ؟!..
شراره : زنگ زد قرار عقد رو معلوم کنیم ..
داد زدم :
-چــــــی ؟؟؟؟
شراره : روز عقد ..
-تو چی بهش گفتی ؟!..
شراره : چی باید میگفتم ؟ گفتم فردا شب بیان خونه با پدرت حرف بزنن ..
-منم که اینجا برگ چغندرم ... مگه قراره بابام با اون پسره ازدواج کنه ؟!.. 
شراره : خب تو هم میتونی فردا شب نظر مثبتتو اعلام کنی ... 
پوزخند زدم و گفتم :
-این نظر منه دیگه ؟!..
شراره : مگه غیر از اینه ؟
از جام پا شدم و همونطور که میرفتم سمت اتاقم گفتم :
-من جوابم منفی بود .. منفی هست ..منفی هم خواهد بود ... 
رسیدم به اتاق تا درو باز کردم شراره گفت :
شراره : راستی .. جواب ازمایشرو هم گرفتن ... خونتون بهم
پایگاه تفریحی شاپرک

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : رمان.دانلود رمان تو رو نميخوام. , دانلود رمان تو رو نميخوام.دانلود قسمت اخر رمان تو رو نميخوام.رمان تو رو نميخوام قسمت اولش.رمان زیبای تو رو نم ,
بازدید : 467
تاریخ : سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 زمان : 5:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش