باید عبور کرد . . .
در دل شب .
بر جنگل یخ زده . .
سکوت سرمای تاریک . .
انجماد درختان ساکن .
قلبهای باز ایستاده از سفر . .
و بر جاده بی انتها . .
مانده رد پایی خشک زده . .
در وزش بی وقفه ی باد . .
پیچیده زوزه ی گرگها . . .
دندانهای خنجر کشیده ی خشم . .
نمایان از دور دستها . .
نگاه بی رحم شکارچی شب . .
از جغد پیر تاریک درخت . .
دامهای چیده شده بر گذر . .
از شکارچیان ماهر جنگل . .
باید که بگذرد . . .
سنجاب عشق این سفر .
تا که در پس این سرمای بلند . .
رسد نوری ز آفتاب قشنگ .
بسته بر چشم جغد نهد .
گرگها را روانه سوراخ کند .
و جان تازه ای می بخشد .
بر هست و بود این جنگل . . .
اما دام صیادان راه . . .
وای از این انسان آدم نما . . .
درباره : عاشقانه جدید ,