برای شما دوستان گلم که میاید رمان میخونید
امروز دانلود رمان جدید نقطه تسلیم رو گذاشتم واقعا زیباس
خلاصه
ساعت ده صبح يك روز سرد بهمن ماه، درحالي كه برف شب قبل همه جا را سفيدپوش كرده بود، كارگرها اثاثه دو كاميون را كه به سختي وارد كوچه شده بودند، به داخل ساختمان مي بردند. قطر برف بيش از سي سانتيمتر بود و به آن كوچه باغ، منظره اي دلفريب داده بود.
پرتو مواظب كارگرها بود كه اثاثه را به در و ديوار نزنند. راهنمايي شان مي كرد لوازم سنگين، مثل يخچال و ماشين رختشويي و ... را در جاهايي كه از پيش تعييد كرده بود، بگذارند. قسمتي از اثاثه هم به طبقه بالا مي رفت. برادرهايش بيژن و ايرج در كوچه ايستاده بودند و بر كارها نظارت مي كردند. پسر بيست ساله اش علاء هم ر طبقه بالا منتظر آن قسمت از اثاثه بود كه
منبع پیچک
شما میتوانید هر روز جدیدترین هارو ببینید