در باز شد و میریم(خدمتکار)با پاکت وارد شد پاکت را کنارم گذاشت و رفت با کنجکاوی به پاکت نگاه کردم برش داشتم و بازش کردم داخلش دفترچه ای به رنگ مشکی بود همراه یه نامه نامه را باز کردم و شروع به خوندنش کردم
"خوب شد که رفتی چون من ناهیدو همراه دخترم خیلی دوست دارم امیدوارم مثل مادرت هیچ وقت برنگردی و خودت توی اتیش انتقام بسوزی خاطرات مادرت توی اون دفترچه است کلی پول بابت این دادم بخونشومثل مادرت باش شباهت عجیبی دارید به هم دارید خاطراتشو بخون بیا ایران تا طلاقمونو بگیریم
شوهرت راستین"
سریعا دفترچه را در اوردم توی صفحه اول عکسی از مادرم بود دلم براش خیلی تنگ شده بو گه زنده بود الان 35الی36سال داشت 2ساعت طول کشید تا تونستم دفترچه را بخونم دفترچه را بستم و روی پاتختی گذاشتم واقعا چرا مادرم اینطوری بود اما من مثل اون فرار نمی کنم برعکس اون میمونم و می جنگم این بهتره باید در موردشون خوب تحقیق کنم قدم اولم اذیت کردن ناهید هست شاید بهتر باشه اتردین توی این خموضوع نباشه اما....فهمیدم میدونم چیکار کنم اسم اون خانمه که مامانم باهاش همکاری کرد چی بود دفترچه را برداشتم و شروع به ورق زدنش کردم اهان خانم نیک خواه اخر دفترچه شماره تلفن های مامانم بود شماره خانم نیک خواه را پیدا کردم و بهش زنگ زدم
-الو
ادامه مطلب بقیه