رمان جدید عطر عاشقی بسیار رمان جدید وعاشقانه ای است که
ما امروز اماده کرده ایم و برای شما دوستان گرامی گذاشته ایم
صبح روز بعد رویا با حال بهتری از خواب بیدار شد،سلام عزیزم،سلام،هنوزم ازم
ناراحتی غلط کردم به خدا نمیخواستم بزنمت اصلا نفهمیدم چی شد وقتی حرف
رفتن میزنی خب دیونه میشم دیگه،دوباره اشکاش شروع به باریدن کردن رفتم
بغلش کردم و واسه صدمین بار روی کبودی صورت و زخم کنار لبش رو بوسیدم
منی که به کوه غرور معروف بودم از دیروز تا حالا آمار غلط کردم گفتنام از دستم در
رفته ای خدا عجب روزگاری شده حالا خوبه این خانم کوچولو ده سال ازم کوچیک
تره.
بلااخره آشتی کرد باهام و رفتیم یه صبحانه دو نفره دبش که حاصل تلاش خودم بود
خوردیم میگم رویا خانم امروز