رمان جدید و جالب غروب عشق قسمت 16
رمان جدید و جالب غروب عشق قسمت 16
از مطب دکتر بیرون اومدیم به سمت ماشین رفت وسوارشد من هم سوار شدم اما هنوز ایستاده بود وراه نمیافتاد منم چیزی نمیگفتم
بااخم به طرفم برگشت
+چرااونشب گذاشتی بمونم تو اتاقت چراااهاااان
-هه حالت عادی حریفت نمیشم وای بحال مستیت از طرفیم حوصله کتک خوردن نداشتم حالاهم دیرنشده میتونیم..سقطش کنیم
یه طرف صورتم از ضرب دستش سوخت
+بارآخره که از این چرت وپرتا میشنوم
ماشینو روشن کرد وبه سمت خونه راه افتاد دستمو رو دکمه پخش گذاشتم بعد از رد کردن چند آهنگ به آهنگ مورد علاقم رسیدم
(من احساسیم٬شهریار ابراهیمی)
من احساسیم درک من مشکله
عجینم باهرچی بجز حوصله
یه وقتایی که پرت وناراحتم
نباید برنجی که کم صحبتم
سرمو به صندلی تکیه دادم وچشمامو بستم…
همیشه باهم سردبودن همه
یه کم خوبیم دارم اماکمه
پراز عشق واحساس بی منتم
بقیه ادامه مطلب بروووو