ما همیشه که خودتان میدانید جدیدترین هارو در این سایت قرار میدهیم
و امروز داستان زیبایب قشنگه زنجیره عشق رو گذاشته ایم شروع
.اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم؟زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:” من چقدر باید بپردازم؟”
و او به زن چنین گفت: ” شما
بقیه را در ادامه مطلب ببینید