رمان واقعا جدید و خوانده نشده در مسیر آب و آتش قسمت آخر
رمان واقعا جدید و خوانده نشده در مسیر آب و آتش قسمت آخر
رمان واقعا جدید و خوانده نشده در مسیر آب و آتش قسمت آخر
رمان واقعا جدید و خوانده نشده در مسیر آب و آتش قسمت آخر
تو راه برگشت از خونه ی نگین بودیم..اصلا حال و هوام رو به راه نبود..یه لحظه از فکر اهورا و اینکه امشب میره خواستگاری بیرون نمی اومدم..
شمیم صدام زد..گنگ نگاش کردم..ابروشو انداخت بالا و گفت:هیچ معلوم هست چه مرگته تو؟..درست از همون موقع که ماشین خواست زیرت کنه اخلاقت تغییر کرد..همه ش گرفته ای..چی شده مانیا؟..
پوزخند زدم و رومو برگردوندم.....
شمیم زد به بازومو گفت :هوی با تو بودما..یه حرفی بزن نگم از ترس اون ماشینه لال شدی..
-نخیرلال نشدم..ولی ارزومه دو دقیقه تنها باشم و کسی دور و برم نباشه..
--اهان این حرفت یعنی مزاحما کیش کیش اره؟..منم جزوشونم؟..
-تو که سردستشونی..
--دستت درد نکنه با این همه ارادته خالصانه چه کنم من؟..
-برو از خوشحالی ذوق مرگ شو..
-دقیقا الان شدم..
-خب خداروشکر..
خیلی جدی با هم کل کل می کردیم ..هر دو قصدمون شوخی بود..اما من این وسط حرصم هم گرفته بود..
یه دفعه از دهنم در رفت گفتم :دِدِددِدِ..پسره ی دیوانه..یعنی چی اخه؟..خاک تو سرش..اخه مگ
امروز براتون داستان جدید آزمایش ارزش رو گذاشتم نظر خوبتونم بزارید
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: « پسر…، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند
منبع tasms..