داستان زیبا وقشنگ عاشقانه عشق تا پای جان رو امروز برای دوست دارن گذاشتم
روزی مرد ثروتمن
دی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟
مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفتهی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار میخواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم میگوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانیاش بینظیر است. دخترم را نصیحت میکنم که فریب نخورد و کمی عاقلانهتر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمیدهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.
شیوانا از دختر پرسید: چقدر
درباره :
داستان عاشقانه ,
برچسب ها :
عشق تا پای جان ,
رمان عشق تا پای جان ,
دانلود رمان عشق تا پای جان ,
داستان جدید وقشنگ ,
داستان زیبا ,
وبلاگ عاشقانه ,
متن عاشقانه ,
رمان شنیدنی ,
داستان اندروید ,
رمان اندروید ,
رمان عاشقانه جدید ,
رمان خانه مادر بزرگ ,
رمان جالب.رمان گوشی ,
بازدید : 303
تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393 زمان : 20:00 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)