قالب و افزونه وردپرس

داستان زیبا

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
 علایم مسمومیت علایم مسمومیت
با این روش حافظه قوی داشته باشین با این روش حافظه قوی داشته باشین
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم
آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
فرجکفتار بدرد چی میخوره فرجکفتار بدرد چی میخوره
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
HMVC چیست HMVC چیست
با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
نحوه جدید درست کردن ترش شامی نحوه جدید درست کردن ترش شامی
 قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی
عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
ناموس کفتار واقعیت داره یا نه ناموس کفتار واقعیت داره یا نه
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
آموزش آرایش صورت عروسکی آموزش آرایش صورت عروسکی
زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم
زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز
خواص جالب لبو برای سلامتی انسان خواص جالب لبو برای سلامتی انسان
عکس جالب  الناز ملک بازیگر سینما عکس جالب الناز ملک بازیگر سینما
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 124
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 4,683
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 572
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 4
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 6,932
بازدید ماه : 36,718
بازدید سال : 389,333
بازدید کلی : 15,147,709
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران      داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ، تعدادی کبوتر زندگی می‌کردند. در آن نزدیکی یک شکارچی هم بود که هر روز به سراغ این پرندگان می‌رفت و تورش را روی زمین پهن می‌کرد و وقتی پرنده‌ای روی تور می‌نشست آن را شکار می‌کرد...

کبوترها از این موضوع خیلی ناراحت بودند،چون کم‌کم تعدادشان کم می‌شد و غم و غصه در جمع آنها نفوذ کرده بود.یک روز کبوتر پیر، همه کبوترها را جمع کرد تا با آنها صحبت کند و بعد همگی با هم تصمیم بگیرند که چه کاری باید انجام دهند تا از دست این شکارچی بدجنس راحت شوند.

هر کدام از کبوترها یک نظر می‌دادند و کبوترهای دیگر موافقتشان را اعلام می‌کردند. در بین آنها یک کبوتر دانا بود که در آخر جلسه به دوستانش گفت من فقط یک مطلب را می‌خواهم یادآوری کنم‌ و آن هم این است که همه ما باید قبل از هر چیز و هر کاری اتحاد داشته باشیم، چون‌ هیچ‌کس به تنهایی نمی‌تواند کاربزرگی انجام دهد، مگر آن که در یک گروه هماهنگ باشد.

تمام کبوترها با سرهای کوچکشان حرف او را تایید کردند و همه با هم‌پیمان بستند و بال‌هایشان را یکی‌یکی روی هم گذاشته و یک صدا گفتند ما با هم دشمن را شکست می‌دهیم.

فردای آن روز سروکله شکارچی پیدا شد و دوباره تورش را روی زمین پهن کرد و مقداری دانه هم روی تور پاشید و در گوشه‌ای پنهان شد. چندی نگذشت که همه پرندگان با هم روی تور نشستند و مشغول دانه خوردن شدند.

شکارچی که خیلی خوشحال شده بود سریعا تور را جمع کرد و تمام کبوترها داخل تور گیر افتادند و منتظر شدند تا او نزدیک شود. زمانی که شکارچی سر تور را گرفت همه کبوترها با هم به پرواز درآمدند و آنقدر بال زدند و بالا رفتند تا او را از زمین بلند کردند. شکارچی هم دست و پا می‌زد و کمک می‌خواست. کبوتر دانا از بین جمع فریاد زد: پرواز به سمت دریاچه و همه به گفته او عمل کردند و شکارچی را به سمت دریاچه بردند.

شکارچی که خیلی ترسیده بود کم‌کم دست‌هایش شل شد و طناب را رها کرد و به داخل دریاچه افتاد و کبوترها هم به وسط جنگل رفتند و تور آنها در جنگل به شاخه درختی گیر کرد.

داخل آن درخت یک سنجاب زندگی می‌کرد و سنجاب که دید کبوترها داخل تور گیرافتاده‌اند دوستانش را صدا کرد و همه با هم طناب‌ها را جویدند و کبوترها را از داخل تور نجات دادند‌. شکارچی هم دیگر هیچ‌وقت آن طرف ها پیدایش نشد

منبع golesib

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان خفن اتحاد کبوتران , دانلود داستان اتحاد کبوتران , داستان جدید , رمان اتحاد کبوتران , رمان برای گوشی , داستان اندروید , داستان زیبا , داستان خفن , داستان شنیدنی , داستان جالب , دانلود داستان کوتاه , اتحاد کبوتران داستان , اتحاد کبوتران رمان , داستان اتحاد , دانلود اتحاد , دانلود داستان اتحاد , جدیدترین رمان ها , رمان خفن , رمان گوشی , داستان برای کودکان ,
بازدید : 267
تاریخ : سه شنبه 25 فروردین 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

dastan mordad 93 داستان سرانجام عشق لیلا و منصور


امروز روز دادگاه بود و منصور میتونست از همسرش جدا بشه ، منصور با خودش زمزمه کرد چه دنیای عجیبیه دنیای ما ، یک روز به خاطر ازدواج با لیلا سر از پا نمی شناختم و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم .
لیلا و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند ، آنها همسایه دیوار به دیوار یگدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن ، پدر لیلا خونشون رو فروخت تا بدهی هاش  رو بده ، بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون ، بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد ، منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود .

7سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد.

دو سه روز بود که برف سنگینی داشت می بارید منصور کنار پنچره دانشگاه ایستاده بود و به دانشجویانی که زیر برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه می آمدند نگاه می کرد. منصور در حالی که داشت به بیرون نگاه می کرد یک آن خشکش زد لیلا داشت  وارد دانشگاه می شد.  منصور زود خودشو به در ورودی رساند و لیلا وارد شده نشده بهش سلام کرد لیلا با دیدن منصور با صدا گفت: خدای من منصور خودتی ؟؟ بعد سکوتی میانشان حکم فرما شد منصور سکوت رو شکست و گفت : ورودی جدیدی لیلا هم سرشو به علامت تائید تکان داد ، منصور و لیلا بعد از7 سال دقایقی باهم حرف زدند و وقتی از هم جدا شدند درخت دوستی که از قدیم  میانشون بود بیدار شد . از اون روز به بعد لیلا و منصور همه جا باهم بودند آنها همدیگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاه تبدیل شد به یک عشق بزرگ ، عشقی که علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا می داشت


برچسب ها : داستان , داستان زیبا , داستان کوتاه , سرانجام عشق لیلا و منصور ,
بازدید : 239
تاریخ : پنجشنبه 09 بهمن 1393 زمان : 14:58 | نویسنده : masoud | نظرات (0)
dastane dorogh haye madaram داستان زیبای دروغ های مادرم


داستان من از زمان تولّدم شروع می‎شود. تنها فرزند خانواده بودم ، سخت فقیر بودیم و تهی‎دست و هیچگاه غذا به اندازه کافی نداشتیم ،  روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم ، مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت: “فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.” و این اوّلین دروغی بود که به من گفت .

زمان گذشت و قدری بزرگ تر شدم ، مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می ‏رفت ، مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم ، یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند ، به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت ، شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم ، مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد ، دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است ، ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند ، امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
“بخور فرزندم ، این ماهی را هم بخور ، مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟” و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.



برچسب ها : dastan , dastan jadid dastan pand amooz , بهترین داستان ها , جدیدترین داستانها , داستان 93 , داستان آموزنده , داستان باحال , داستان جالب , داستان جدید , داستان خواندنی , داستان زیبا , داستان معنی دار , داستان های آموزنده , 93 , داستان های جالب و آموزنده , داستان های خواندنی , داستان های واقعی , داستان دروغهای زیبای مادرم , داستان پرمفهوم , داستان کوتاه ,
بازدید : 213
تاریخ : یکشنبه 28 دی 1393 زمان : 10:08 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز یه داستان گذاشتم به نام سفر لاک پشت ها خیلی خوشگلو بامزه هست 

حتما تا اخر بخونیدش نظر شما مهمه واسمون

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!

.

در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی،….

.
جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!
او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

.
سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال … شش سال … سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.
در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!

منبع هلوفان 

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان عاشقانه سفر لاک پشت , داستان زیبای سفر لاک پشت , داستان جالب سفر لاک پشت , رمان سفر لاک پشت , رمان عاشقانه سفر لاک پشت , رمان جالب سفر لاک پشت , داستان کوتاه , داستان قشنگ , داستان باحال , داستان شنیدنی , داستان زیبا , داستان زشت , داستان لاک پشت , داستان جدید لاک پشت , داستان ترسناک ,
بازدید : 406
تاریخ : پنجشنبه 25 دی 1393 زمان : 12:55 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید نهایت عشق یکی از بهترین داستان های است

امروز اماده کرده ایم و در این سایت برای شما گذاشته ایم

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیامیتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان خفن نهایت عشق , رمان جدید و زیبای نهایت عشق , داستنا جالب , داستن عاشقانه , داستان زیبا , داستان اموزنده , رمان اموزنده , داستان های جالب , داستان جالب و زیبای نهایت عشق , رمان دخترانه ,
بازدید : 354
تاریخ : پنجشنبه 27 آذر 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید سیب قندک جزی از بهترین داستان های هست تا بحال گذاشتم همشون

بخون واقعا قشنگه

«اگر این‌جا گم شوی و من را پیدا نکنی چه می‌کنی؟ اندیشه‌ی گم‌کردن پدر، بیش از ترسِ گم‌شدنِ خودم اضطراب در دلم افکند.» علی‌اکبر کسمایی، مترجم و نویسنده‌ای که قدیمی‌ترها بیشتر با آثارش آشنا هستند در این متن از پدری نوشته که در همان کودکی او را برای همیشه گم‌کرده است.

پدرم هنوز نیامده بود و من گوشه‌ی حیاطی که رفته‌رفته در تیرگی و خنکی آخرین شب‌های بهار فرو می‌رفت، با اسبم خداحافظی می‌کردم و پیش از آن‌که هوا کاملا تاریک شود، به اتاقی که هنوز بوی چراغِ تازه روشن شده می‌داد می‌رفتم. اسبم تنه‌ی تنومندِ درخت مو بود که از باغچه‌ی گوشه‌ی حیاط‌مان درآمده، کمی روی زمین خزیده و از زاویه‌ی دو دیوار به سوی پشت‌بام بالا رفته و شاخ‌وبرگ خود را روی دیوارِ مشترک ما و همسایه پراکنده بود. اسبم راهوار نبود ولی من با خیال‌های کودکانه سوارش می‌شدم و به همه‌جا می‌رفتم. از روی سر همه‌ی بچه‌های گذر می‌پریدم. به میدان مشق می‌رفتم، به نقاره‌خانه. نقاره‌خانه در خیال کودکانه‌ی من، جعبه‌ی همه صداها بود که آدم‌هایش از اشعه‌ی زرین صبح و تیغه‌های ارغوانی آفتاب غروب ساخته شده بودند!


پدرم هنوز نیامده بود. پدرم هیچ‌وقت با دست خالی به خانه بازنمی‌گشت. چیزهایی برای من می‌خرید که می‌دانست من از دیدن‌شان ذوق می‌کنم و با تشریفاتی شبیه چشم‌بندی نشانم می‌داد. چند فرزند پسر از دست داده بود. من آخرین پسرش بودم. در حاشیه‌ی کتاب مثنوی چاپ هند که شب‌ها پیش از خواب، آن را به آوای بلند می‌خواند 



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : رمان جدید , رمان غم انگیز , داستان زیبا , داستان عاشقانه و جدید , رمان کوتاه , جملات عاشقانه , حرفای زندگی , متنهای زندگی , سخنان زیبا وبزرگان , اس سیب , انشا ماه مرم , انشا ماه محرم , یخچال , متن های زندگی , سخنان زندگی , حرف دلم , سخانان اروزی , حوصله عاشقی ,
بازدید : 311
تاریخ : سه شنبه 06 آبان 1393 زمان : 22:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان زیبا وقشنگ عاشقانه عشق تا پای جان رو امروز برای دوست دارن گذاشتم

روزی مرد ثروتمن
دی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
 
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

شیوانا از دختر پرسید: چقدر



درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : عشق تا پای جان , رمان عشق تا پای جان , دانلود رمان عشق تا پای جان , داستان جدید وقشنگ , داستان زیبا , وبلاگ عاشقانه , متن عاشقانه , رمان شنیدنی , داستان اندروید , رمان اندروید , رمان عاشقانه جدید , رمان خانه مادر بزرگ , رمان جالب.رمان گوشی ,
بازدید : 303
تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید وجالب عشق که ما هیچ وقت داستان های ویا مطالب الکی داخل این

سایت نمیزاریم و این داستانواقعا قشنگه حتما بخونیدش

یه پیر زن و یه پیر مرد تو یه خونه زندگی میکردن

پیره زنه موقع خواب خروپف میکرده و نمیذاشته پیر مرد بخوابه و

پیرمرد تا صبح بیدار میمونده وقتی ام که پیره زنه بیدار میشد بش میگفته که خروپف میکنی

پیر زن قبول نمیکرده و میگفت من خروپف نمیکنم. پیر مرد برای این که ثابت کنه پیر زن خروپف میکنه یه شب

 

صدای خروپف پیرزنه رو ضبط میکنه که وقتی پیرزن بیدارشد بش نشون بده. همون شب دیگه پیرزن از خوب پا نمیشه

تا پیر مرد صداشو نشون بده  و همون صدای خروپف ضبط شده از پیرزن تا چند سال برای پیر مرد حکم لالایی رو داشته و شبا تا اون صدای خروپف  رو گوش نمیداد خوابش نمی برد و عشق یعنی این……..

 منبع patugh

درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان , داستان زیبا , داستان لو رفته , داستان کوتاه عشق , داستان قشنگ , دانلود داستان عشق , دانلود رمان عشق , دانلود رمان , سایت رمان , وبلاگ رمان , خفنستان , داستان کوتاه عشق پیرمرد , داستان کوتاه عشق پیرزن , داستان کوتاه عشق۹۳ , داستان کوتاه عشق سال , داستان کوتاه عشقی , داستان کوتاه عشقیها , داستان کوتاه عاشق ,
بازدید : 323
تاریخ : جمعه 21 شهریور 1393 زمان : 3:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

ما همیشه در این وب سایت جدیدترین هارو قرار میدهیم و امروز داستان زیبای 

امتحان عشق رو در اختیار شما گذاشته ایم نظر یادتون نره دستان گرامی وهر روز شما

بتوانید به ما سر بزنید در این سایت جدیدترین هارو مشاهده کنید

روزی که حميد از من خواستگاری کرد با شادی و شعف و با سراسيمگی آن را پذيرفتم. یافتن همسری مانند حميد با شرايط او شانسی بود که هميشه به سراغ من نمي آمد و من جزو معدود دخترانی بودم که توانسته بودم همسر پاک و نجيبی مانند حميد را پيدا کنم.
"حميد مرد زندگي است و میتواند در سخت ترين شرايط زندگی همدم و همراه خوبی برای سفر زندگی باشد!" اين عين جمله‌ای بود که پدرم بعد از چند روز تحقيق در مورد حميد به من و مادرم گفت . بالاخره با توافق جمعی و با رعايت تمام آداب و رسوم سنتی من و حميد به عقد يکديگر در آمديم و زندگی مشترک خود را شروع کرديم . حميد با من بسيار محبت آميز رفتار می کرد و هر وقت مرا صدا می زد از القاب " نازنين " و " جانم " و " عزيزم " و " عشقم " و … استفاده می کرد و تمام سعی خود را به کار می برد که در حد وسع و توان خود همه خواهشهای مرا بر آورده سازد . همان ماههای اول ازدواج نيمه شب يکی از روزهای تعطيل از او شيرينی تازه خواستم و حميد تمام شهر را زير و رو کرد و حتی يکی از دوستان قنادش را از خواب بيدار کرد ودر عرض چند ساعت تازه ترين شيرينی قابل تصور را فراهم ساخت .
حميد به راستی عاشق و شيفته من بود و من از اينکه توانسته بودم به راحتی و بدون هيچ زحمتی چنين شيفته شوريده ای را به عنوان همسر انتخاب کنم در پوست خود نمی گنجيدم . هر شب که از سر کار به منزل برمی گشت برای آنکه مطمئن شوم هنوز عاشق من است و دوستم دارد او را امتحان می کردم . یک روز از او می خواستم ظرفهای نشسته شب گذشته را بشويد و روز ديگر از او می خواستم که مرا به گرانترين رستوران شهر ببرد . روز ديگر از او تقاضا می کردم که کار خود را نيمه رها کرده و مرخصی نصف روز بگيرد و خودش را به مهمانی یکی از دوستان من برساند و روز ديگر خودم را به مريضی میزدم واز او میخواستم در منزل بماند و مواظب من باشد .
حميد همه اين کارها را بدون هيچ عزیزان

بقیه را در ادامه مطلب ببینید



درباره : داستان ,
برچسب ها : امتحان عشق , داستان کوتاه امتحان عشق , داستان جالب امتحان عشق , داستان امتحان عشق93 , داستان امتحان عشق94 , داستان جدید وجالب امتحان عشق , داستان خنده دار , داستان کوتاه , داستان گوشی , داستان خیلی غمگین , داستان زیبا , داستان دختر پسر , وبلاگ داستان غمگین , داستان غمگین , سایت داستان غمگین , رمان امتحان عشق , رمان جدید امتحان عشق , داستان زن شوهر ,
بازدید : 333
تاریخ : جمعه 13 تیر 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (1)

داستان بسیار زیبای غول چراغ جادو رو امروز برای شما کاربران گرامی در این وب سایت قرار داده ایم منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند… یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه… جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم.… منشی می پره جلو و میگه: «اول من، اول من!…. من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»… پوووف! منشی ناپدید میشه… بعد مسئول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من، حالا من!… من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»… پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه… بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه… مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!

نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!

منبع پیچک

برچسب ها : داستان غول چراغ جادو 93 , قضیه داستان غول چراغ جادو , داستان قشنگ غول چراغ جادو , جملات در مرد داستان غول چراغ جادو , داستان معنادار , داستان جالب غول چراغ جادو , داستان معلم , داستان زیبا , رمان جدید , رمان عاشقانه , رمان غول چراغ جادو , رمان جدید غول چراغ جادو ,
بازدید : 341
تاریخ : یکشنبه 01 تیر 1393 زمان : 0:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی