و امروز رمان بسیار زیبای عشق و عادت رو گذاشم حتما بخونیدش هر نخونش از دستش رفته
و نظر هم بزارید هر روز هم جدیدترین ها رو ببینید و قستم 5 هستش
قبلنا بلد بودی در بزنی اونم یادت رفتخب تو هم قبلا بلد بودی سلام کنی از اون جایی که تو یادت رفته منم فراموش کردم آها خب اشکالی نداره ولی بدون اتاق من طویله نیست.یواش یواش از اتاقت خداحافظی کن دیگه واسه ی خودت اتاق مجزا نداری از این به بعد یه هم اتاقی خوب داری.کور خوندی من هرجا که باشم تو حق نداری پاتو توی اتاقم بزاری.- ببخشید میشه بگید من باید توی خونمون کجا بخوابم.-اینکه پرسیدن نداره تویه اون یکی اتاق خواب.-اشتباه نکن عزیزم مرد هرجا که زنش بخوابه همون جا میره درضمن نمیشه که جناب عالی رو تخت دو نفره بخوابی ولی من روی زمین.-همینه که هست مجبوری.-اصلا هم مجبور نیستم امشب هم می بینیم کی کجا می خوابه.-بله می بینیمخلاصه بعد از کلی کل کل از اتاق انداختمش بیرون تا حاضر بشم آرایشگاه کمی از خونه دور بود عوضش تا باغی که گرفته بودیم فاصله ی زیادی نداشت قرار بود آرمان بره فرودگاه دنبال حامد و لباسو خودش واسم بیاره هنوز از برخورد حامد و امیر علی می ترسیدم سره