رمان جدید و خوانده نشده اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اخر
رمان جدید و خوانده نشده اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اخر
رمان جدید و خوانده نشده اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اخر
رمان جدید و خوانده نشده اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اخر
رمان جدید و خوانده نشده اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اخر
به خانه میایم..یعنی به خانه میاورد مرا! میرساند...جا و مکانم را ثبات میدهد و بی حرف میرود!
این سرد بودن ها دل نگرانم میکند! بابا زنگ میزند و هستی ، پرستارِ دلخور این روزهایم میگوید که آپاندیسم را درآورده ام و مدتی باید استراحت کنم!
همیشه در همه جا دیده ام، خوانده ام مرد در اوج سرد رفتاری هم باشد با اشک و آه مورد علاقه اش از نگرانی بیداد میکند...عزیزم عزیزم گفتنهایش ناخداگاه راه میافتد و محبتش بیشتر از همیشه گل میکند...اما یغما...برعکس است...برعکسِ برعکس!..................................
سرد تر و زمستانی تر اما...نگرانی را دیدم! خودم در پستوی آن نگاه رنگی اش دیدم! ولی این خونسردی بی مانندش یعنی اوج شکست...یعنی اوج بی حوصلگی و خستگی اش...یعنی اوج داغون بودن!
هستی صدایم میزند تا قرصهایم را بخورم..خودم را اما به خواب میزنم...سرم را در بالش فرو میکنم و دلم کمی تنگ رادین و آغوشش میشود! چرا نمیفهمند که تنها یاور این روزهای دلتنگم خوده اوست؟ چرا؟
هستی بی حرف گذر میکند..خانه را تمیز و گرد گیری میکند...بوی سوپش پبچیده..زیرش را خاموش میکند..
چادرش را که باد میدهد موهایم تکان میخورد! پیشانی ام را میبوسد و در را سعی میکند بی صدا ببندد!
سره جایم مینشینم
بقیه ادامه مطلب.....
![](https://www.rozblog.com/temp/abzar-web/2/read.png)
درباره :
رمان ,
رمان عاشقانه ,
برچسب ها :
رمان ,
رمان جالب ,
رمان عاشقانه ,
دانلود رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید ,
مان جدید اینجا زنی عاشقانه میبارید رو میخوام ,
رمان جالب اینجا زنی عاشقانه میبارید ,
اینجا زنی عاشقانه میبارید رمان ,
رمان قشنگ ,
رمان طولانی ,
رمان میخوام ,
داستان میخوام ,
بازدید : 349
تاریخ : چهارشنبه 25 شهریور 1394 زمان : 14:53 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)