رمان جدید و قشنگ غروب عشق قسمت 11
رمان جدید و قشنگ غروب عشق قسمت 11
قسمت 11
خواستم ازجام بلندشم که موهاموکشید وخودش بلندم کرد
+مگه مجبورت کردم که زنم شی هاااان که حالا باید باعشقت درارتباط باشی
-سینا من…آخخخخ سینا توروخدا موهام داره درمیاد
موهامو بیشتر کشید
+دردی که تو هرزه بمن زدی خیلی سنگین تراز درد موهای کثیفی مثل توإهه
لحظه ای از گریه نمی ایستادم با یه دستش موهامو گرفته بود بادست دیگش دوباره زد تو گوشم
+چند دفعه آوردیش تو خونه من جواب بده هااااان
-بقران اشتباه میکنی سینا بمرگ مامانم تو عمرم حتی یه دوست معمولی پسرم نداشتم دوباره زد توگوشم خون از دهن ودماغم جاری شده بود
+چند دفعه آوردیش تو تخت خواب من جوااب بده آشغال ازکی بهم خیانت کردی ازهمون روز اول آرهههههه؟؟
-سینا بخدا….من
+اسم خدارو تودهن کثیفت نیار عوضی
بقیه ادامه مطلب...