رمان دل بند زده,رمان جدید دل بند زده,رمان عاشقانه دل بند زده,رمان,

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها
خواص جالب  روغن شتر مرغ حتما بخونید خواص جالب روغن شتر مرغ حتما بخونید
خواص جالب لبو برای سلامتی انسان خواص جالب لبو برای سلامتی انسان
خواص باور نکردنی شربت هل خواص باور نکردنی شربت هل
 قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه
کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
عکس های جالب نيما شعبان نژاد عکس های جالب نيما شعبان نژاد
خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز» خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز»
مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97 مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
عکس های دیده نشده ريحانه پارسا لب دریا عکس های دیده نشده ريحانه پارسا لب دریا
جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز
با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
بهترین روش درمان سنگ مثانه بهترین روش درمان سنگ مثانه
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
HMVC چیست HMVC چیست
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو
دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
جدیدترین مدل آرایش عروس97 جدیدترین مدل آرایش عروس97
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
ناموس کفتار واقعیت داره یا نه ناموس کفتار واقعیت داره یا نه
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
 درمان جدیدکبد چرب درمان جدیدکبد چرب
علت کم پشت شدن مو چیست علت کم پشت شدن مو چیست
عکس جشن تولد دیده نشده  ملیکا شریفی نیا عکس جشن تولد دیده نشده ملیکا شریفی نیا
زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس
اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام
نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی
روش نگهداری كاج مطبق روش نگهداری كاج مطبق
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 14
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 663
باردید دیروز : 1,455
ای پی امروز : 207
ای پی دیروز : 305
گوگل امروز : 2
گوگل دیروز : 9
بازدید هفته : 6,978
بازدید ماه : 2,118
بازدید سال : 354,733
بازدید کلی : 15,113,109
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2870)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1896)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3134)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2939)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3082)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2433)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان واقعا جدید و خوانده نشده دل بند زده قسمت هفدهم آخر

رمان واقعا جدید و خوانده نشده دل بند زده قسمت هفدهم آخر

رمان واقعا جدید و خوانده نشده دل بند زده قسمت هفدهم آخر

کارم شده بود فکر کردن به بهرام و حرفش.اگه بگم تا مرز دیونگی رفتم دروغ نگفتم.
ستاره عادت داشت بعد از نهار بخوابه منم از فرصت استفاده کردم و از ویلا زدم بیرون و رفتم کنار دریا.طرفای ظهر بود و هوا رو به گرمی میرفت.
روی تخته سنگی نشستم و به دریا چشم دوختم.آرامشی که الان داشتم و حاضر نبودم با چیزی عوضش کنم.
نفس عمیقی کشیدم و با یه تکه چوب روی شن ها نقش کشیدم.به خودم فکر کردم.اینکه چطور اتفاق افتاد.چطور به بهرام دل بستم.من که با خودم عهد کرده بودم بعد از علی به هیچ مرد دیگه ای فکر نکنم.!.....................................

اما به جاش با مردی آشنا شدم که هم توی زندگیش سختی کشیده هم بازیگوش بوده.
و من تحمل همچین چیزایی رو نداشتم.ولی عاشق شده بودم و دست خودمم نبوده.
بهرام جایگاه بالایی توی زندگیم داره.دوستش دارم و دست خودمم نیست ولی دلمو شکست.شاید به قول ستاره باید میذاشتم برام توضیح بده ولی همین که اسم اون دختره رو آورد دیگه چیزی نشنیدم.
حسادت دخترانه ام کار دستم داده بود و دیگه راه برگشتی نداشتم.
-بازم رفتی تو فکر؟
سرمو برگردوندم و به ستاره نگاه کردم.نیمچه لبخندی زدم
-چکار کنم پس؟
-آخرش دیونه میشی ها.از من گفتن بود!
-زر نزن ستاره.به جاش بگو چکار کنم.
-حرف خواهر من حرف
-یعنی زنگ بزنم بهش؟
-اوهوم
-اصلا و ابدا
-ولی اینطوری که نمیشه.بلاخره باید از یه جایی شروع بشه
-من نمیتونم باهاش رو به رو بشم.نمیتونم
-دلسا لج بازی نکن.
-ولی ستاره...
-ستاره و کوفت.اصلا دیگه نه من نه تو
و رفت به طرف دریا.فکر کردم میخواد کاملا بره تو آب ولی دستشو مشت کرد و پاشید طرفم که باعث شد مقداری آب بپاشه روم
-اا نکن ستاره
ولی اون همچنان کارِ خودشو می کرد.خوشحالیش به منم سرایت شد و با هم رفتیم تو آب و مثل بچگی هامون آب بازی می کردیم.


نگاهی به ساعت که 10 رو نشون میداد کردم.بلند شدم و خمیازه کنان رفتم توی محوطه.طبق عادتم کش و قوسی به بدنم دادم و چشمامو ماساژ دادم.همین که به رو به رو نگاه کردم باورم نمیشد درست دیده باشم.
اینجا چکار می کرد؟با چشمایی از حدقه دراومده بهش نگاه کردم.نه نه امکان نداره حتما دارم شاتباه میکنم.یه نیشگون از دستم گرفتم و دوباره بهش نگاه کردم.واقعیت بود.وجود داشت.
دست به سینه به ماشینش تکیه داده بود و داشت بِر و بِر نگاهم می کرد.همون جا به خودم اعتراف کردم که چقدر دلم براش تنگ شده بود.
تکیه اش رو از ماشین گرفت و خواست بیاد سمتم که با آخرین توانم برگشتم تو ویلا.نمی دونم از چی فرار می کردم.از خودم یا احساسم.
خودمو رسوندم بالا سر ستاره و با صدای بلند گفتم:
-بلند شو ببینم
-مثل جت نشست سر جاش و با عصبانیت گفت:
-چته تو اول صبحی؟چی شده؟
-برای چی آدرسو دادی بهش؟
-به کی؟
-به همون نامرد
-چی میگی دلسا حالت خوبه؟
و دوباره خواست بخوابه که نذاشتم
-وای به حالت اگه بفهمم کار تو بوده
-چی میگی تو؟از دنده چپ پاشدی؟
-نخیر.معلوم نیست بهرام اون بیرون چکار میکنه
چشماش مثل توپ تنیس شد.
-جان من راست میگی؟
با پا لگدی به رختخوابش زدم و گفتم:
-آره.برو نگاه کن
انگار به حرفم اعتماد نداشته باشه سریع بلند شد و رفت از اتاق بیرون.
دستامو روی شقیقه هام فشار دادم تا از سر دردم کم بشه.پس اگه کار ستاره نیست کار کی میتونه باشه؟نکنه مامان و بابا؟نه نه اونا بهم قول دادن.پس فقط یه نفر دیگه میمونه.کامران.
-دلسا بیا کارت داره
صدای ستاره رشته ی افکارمو برید.با عجز بهش نگاه کردم و التماس گونه گفتم:
-برو بهش بگو بره.خواهش میکنم.الان نمیتونم باهاش رو به رو بشم
-دلسا از خر شیطون بیا پایین.برو ببین اون بدبخت چی میخواد.این همه راهو کوبیده اومده زشته این رفتارا.
-ستاره من
همین موقع در باز شد و هیکل بهرام از در اومد تو
-دلسا بپوش بریم
-من با تو هیچ جا نمیام
-میای.گفتم بپوش
صداشو جوری بلند کرد که واقعا ترسیدم.ستاره دستاشو دور بازوم حلقه کرد و با ترس بهش نگاه کرد
-منم گفتم هیچ جا نمیام
انگشت اشاره اش رو گرفت به سمتم و به حالت تهدید گفت:
-ببین دلسا مجبورم نکن کاری رو که نمیخوام انجام بدم
منم از کوره در رفتم و با صدای بلند گفتم:


-مثلا چکار میخوای بکنی هان؟ببین چه بلایی به سرم آوردی؟بس نبود؟اومدی اینجا بگی چی؟غلط کردم؟گول خوردم؟نه آقا دیگه حنات پیشم رنگی نداره.برو از اینجا
لگدی به بالشت زد و اومد به ظرفم.اون یکی بازومو گرفت و منو دنبال خودش کشید
-چکار میکنی؟
-حرف نزن
-آقا بهرام ولش کن.ترخدا
-شما دخالت نکن ستاره خانم.
کشون کشون منو دنبال خودش می کشید و ستاره هم پشت سرم داشت میومد.
-دستم کنده شد
-به درک.گفتم مجبورم نکن.نگفتم:
جیغ زدم:
-چی از جونم میخوای؟چرا دست از سرم برنمیداری؟
ایستاد و بازومو بیشتر فشار داد.جوری که از درد نفسم بند اومده بود
-آخ
-زرِ اضافه نزن دلسا.راه بیفت.
از درد صورتم جمع شده بود.نمی تونستم اعتراضی کنم.ستاره با نگرانی بهمون چشم دوخته بود.
بهرام دوباره دستمو گرفت و پرتم کرد توی ماشین.
-ستاره با مشت و لگد به ماشین میزد ولی فایده ای نداشت.لامصب درها رو قفل کرده بود
-دلسا نترسی ها.الان زنگ میزنم داداشت بیاد.
همین موقع بهرام نشست و بدون اینکه حرفی بزنه ماشینو روشن کرد و گاز داد.
-منو کجا میبری؟
دستشو به طرفم گرفت
-دلسا دو کلمه:خفه..شو
با این حرفش واقعا خفه شدم.تا حالا این روی بهرامو ندیده بودم.اعتراف میکنم واقعا ازش میترسم.
سرمو برگردوندم و از شیشه به آدم ها نگاه کردم و برای تنهایی خودم اشک ریختم.
ماشینو که نگه داشت،با تعجب به اطرافم نگاه کردم تا ببینم کجا اومدیم.
یه منطقه ی سر سبز بود.یکم که بیشتر دقت کردم خونه ای دیدم که سمت راست بود.
-پیاده شو
و درو باز کرد.هنوزم عصبانی بود و اخماش تو هم.
-اینجا کجاست؟
-حرف نباشه راه بیفت
و دستامو سفت گرفت و با هم رفتیم تو خونه.عجیب بود که نمی ترسیدم.برام مهم نبود که بخواد بلایی سرم بیاره یا نه.
وارد خونه که شدیم بدون اینکه فرصت کنم به اطراف نگاه کنم منو نشون روی مبل و خودش بالای سرم ایستاد.
دوتا دستاشو زد به کمرش و زل زد بهم
-چرا اینطوری نگاه میکنی؟
-دارم به این فکر می کنم که هنوز بچه ای و کم عقل
نیم خیز شدم و گفتم:
-ببین حرف دهنتو
با دستش هولم داد و دوباره صاف نشستم
-چی با خودت فکر کردی که اومدی اینجا؟هان؟اونم دوتا دختر که هزار جور خطر براشون هست
-اینجا اومدنم بهتر از این بود که با آدم نامردی مثل تو رو به رو بشم
خم شد و مچ دستمو گرفت.حس کردم استخوانم شکست.از درد چشمامو بستم و حتی آخ نگفتم.نمی خواستم فکر کنه کم آوردم


-من هرچی باشم نامرد نیستم.وقتی گفتم با همشون کات کردم یعنی سر حرفم هستم.
-هه..تو که راست میگی.اصلا اینو نگی چی بگی!
دستمو ول کرد و ازم فاصله گرفت.مچ دستمو گرفتم و ماساژ دادم.هیچ وقت فکر نمی کردم این قدر زور داشته باشه.
-چرا ازم توضیح نخواستی؟
-باید ها رو گفتی.حرف دیگه ای هم مونده؟
-تو همه ی حرفامو کامل نشنیدی
-اونچه لازم بود رو شنیدم.اگه حرف دیگه ای مونده بگو
طول و عرض اتاق رو داشت طی می کرد.کلافه بود و مدادم دستشو لای موهاش می کشید.
یهو ایستاد.اومد به طرفم که باعث شد کمی برم عقب
-من کار خطایی نکردم دلسا.اگه کرده بودم الان اینجا نبودم میفهمی؟
-پس چرا اون دختره پیشت بود؟چطور سرما خوردی؟خب معلومه چون از اون گرفتی.دیگه چیو میخوای بگی؟چرا با احساساتم بازی کردی بهرام؟هان؟من که بهت گفته بودم دیگه طاقت یه ضربه ی دیگه رو ندارم!نگفته بودم؟
با سوختن یه طرف صورتم شکه بهش نگاه کردم.بهرام منو زده بود!دستمو گذاشتم روی صورتم و بهش نگاه کردم.اشک توی چشمم حلقه زد
-تو..تو..چکار کردی؟
زنگ نگاهش عوض شد و جاشو به پشیمونی داد.یهو منو کشید توی بغلش.غافلگیر شدم از این کارش.فورا ازش جدا شدم و با عصبانیت گفتم:
-دیگه به من دست نزن
-دلسا بخدا داری اشتباه میکنی.میترا فقط اومده بود خداحافظی کنه.من براش توضیح دادم دارم ازدواج میکنم و دیگه اون آدم سابق نیستم.
-داری دروغ میگی
-نه دروغ نمیگه
سرمو برگردوندم به طرف در.میترا بود.خودش بود.
-تو..اینجا
-بهرام داره راست میگه.هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده.خودش ازم خواست بیام برات توضیح بدم.
و با قدم هایی بلند اومد به طرفم.بهرام کشید کنار
-تو دختر خیلی فوق العاده ای هستی که تونسته بهرام رو عوض کنه.دیگه اون آدمی که فکر می کردم نبود.اولش میخواستم دوباره خامم بشه ولی نشد.
اراده اش خیلی قوی بود و عشقش نسبت به تو زیاد.و من بهت تبریک میگم که تونستی عوضش کنی.
دستامو گرفت توی دستش و منم مات و مبهوت به ادامه ی حرفاش گوش دادم:
-وقتی دیدم پا نمیده بیخیالش شدم.رفته بودم ازش خداحافظی کنم که بگم دارم میرم ترکیه.از اونجایی که سرماخورده بودم و به این آقا هم سرایت کرد و این شد که
با بغض و چشمایی اشکی گفتم:
-باور کنم داری راست میگی؟
-آره.من خودم نامزد دارم.ایناهاش اینم حلقه و اینم خودش
و به در اشاره کرد.یه مرد قد بلند و چهارشونه با لبخندی به لب در آستانه ی در ایستاده بود.
-ایشون نیما نامزدمه.از همه ی گذشته ام هم خبر داره.منو بخشیده.تو هم بهرامو ببخش
سرمو انداختم پایین.لبمو به دندون گرفتم.میترا دستامو رها کرد و بوسه ای روی گونه ام کاشت.
-امیدوارم خوشبخت بشید
کمی بعد صدای در اومد که بسته شد.روی نگاه کردم به بهرام رو نداشتم.اما اون انگار حالمو درک کرد.اومد نزدیکم و با دستش چونه ام رو آورد بالا.مجبور شدم بهش نگاه کنم.لبخندی زد و گفت:
-حالا باور کردی؟
-بهرام من..تو باید منو ببخشید.
-می بخشم عزیزم
-من بهت تهمت زدم.بد کردم.شک کردم.تو بازم منو می بخشی؟
-اوهوم.
با لبخندی که از روی عشق بود هردو به هم زل زدیم .


بهرام
به دلسا که داشت بهم نزدیک میشد نگاه کردم.به کسی که هر لحظه عشقش توی دلم بیشتر میشد.
-سلام
به چهره ی خجالت زده اش نگاه کردم و دسته گل رو گرفتم به سمتش.
از ته دلم خداروشکر کردم که دیگه مال من میشه.
-ممنون عزیزم
این کلمه شیرین تر از شیرینی بود برام.
زیر لبی خواهش میکنمی گفتم و به خجالتش لبخند زدم.
با هم سوار ماشین شدیم و حرکت کردم.اما اصلا حواسم به رانندگی نبود.دلسا آروم داشت با دسته گل اش بازی می کرد.اما مشخص بود همه ی حواسش به منه.به سرم زد یکم اذیتش کنم
-چی شده که خانمم تو فکره؟
-هیچی
-نکنه میترسی؟
-از چی؟
-از من
و خندیدم.متوجه شوخی که باهاش کرده بودم شد و با دسته گل یکی زد توی سرم
-اا بهرام؟
-جانم
-نخند دیگه
-چرا؟اگه بدونی چقدر قیافه ت بامزه شده!
-پررو
امشب یکی از بهترین شبهای زندگیمه.مامان حالش بهتر شده و میتونه تا حدودی حرف بزنه.
بهروز بهم زنگ زد و تبریک گفت.اما عذرخواهی کرد که نمی تونه بیاد چون خانمش بارداره
با توافق من و دلسا قرار شد عقد و عروسی یه جا برگزار بشه.عروسیمون زیاد شلوغ نبود.از طرف من فقط چندتا از دوستان و همکارا اومده بودن.از طرف دلسا هم فقط فامیل های درجه یک اومده بودن.امشب با وجود همه ی شادی هاش تموم شد و من به دختری که الان شده همه ی زندگیم نگاه کردم که داشت غرغر می کرد ولی در عین حال میخندید
-بهرام چرا این کارو کردی؟
-همیشه آرزوم بود شب عروسیم این کارو بکنم
بلند خندید.
-نخند
-آخه خیلی باحاله.مثل تو فیلما شد.وای حالا بقیه چه فکری میکنن؟
-هیچ فکری چون داداشت خبر داره!
با تعجب بهم نگاه کرد که گوشیم زنگ خورد.کامران بود.با لبخند زدم روی اسپیکر و جواب دادم
-بله داداش
-بلاخره کار خودتو کردی؟
-داداش؟تو هم خبر داشتی؟
-دلسا بلا ملایی سر این بدبخت نیاری ها.بیچاره بی تقصیره
سرمو تکان دادم و با شیطنت گفتم:
-آخه مگه زورش بهم میرسه.
همین موقع صدای خنده ی کامران از اون طرف خط اومد که داشت میخندید.گوشی رو قطع کردم و گذاشتم توی جیبم.
-دارم برات بهرام
-چه کاری؟
-حالا!
چشمکی بهش زدم و دستشو گرفتم توی دستم.بدون شک از اینجا به بعد بهترین روزهای زندگیمو در پیش داشتم و بهش نگاه کردم که داشت با عشق بهم نگاه می کرد.و بدون شک لبخندهای دلسا برام از هر چیزی با ارزش تر بود.


منبع رمان فا

درباره : جدیدترین رمان ها ,

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : رمان باحال دل بند زده , داستان دل بند زده , مران میخوام , داستنا میخوام , رمان خفن دل بند زده , رمان جدید دل بند زده , دل بند زده رمان , نویسنده رمان دل بند زده , داستنا رمان دل بند زده چیه , رمان دخترانه ,
بازدید : 279
تاریخ : یکشنبه 25 مرداد 1394 زمان : 14:49 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
مطالب مرتبط
آخرین مطالب ارسالی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش