داستان جدید و قشنگ کوزه عسل
داستان جدید و قشنگ کوزه عسل
مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت.یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت:این کوزه پر از زهر است!مواظب باش آن را دست نزنی!
شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد و …
استادش رفت.شاگردهم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و
بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید.خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید:چرا خوابیده ای؟
شاگرد ناله کنان پاسخ داد: تو که رفتی من سرگرم کار بودم،دزدی آمد و یکی از پیراه
ن ها را دزدید و رفت.وقتی من متوجه شدم،از ترس تو، زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم!
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
دانلود داستان کوزه عسل ,
داستان زیبای کوزه عسل ,
کوزه عسل داستان ,
داستان میخوام ,
رمان میخوام ,
سایت داستان ,
وبلاگ داستان ,
انواع داستان ,
داستان خوب ,
بازدید : 202
تاریخ : یکشنبه 09 اسفند 1394 زمان : 20:22 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)