قالب و افزونه وردپرس

وبلاگ داستان

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
داستان جالب دو برادر داستان جالب دو برادر
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
جدیدترین مدل آرایش عروس97 جدیدترین مدل آرایش عروس97
شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
خواص جالب لبو برای سلامتی انسان خواص جالب لبو برای سلامتی انسان
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
خواص جالب  روغن شتر مرغ حتما بخونید خواص جالب روغن شتر مرغ حتما بخونید
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
خواص موثر هل خواص موثر هل
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
عکس های جدید و دیدنی  بازیگران با همسرانشان سال 98 عکس های جدید و دیدنی بازیگران با همسرانشان سال 98
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
مدل های خوشگل لباس مجلسی دخترانه مدل های خوشگل لباس مجلسی دخترانه
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
با این روش حافظه قوی داشته باشین با این روش حافظه قوی داشته باشین
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
روش های برای درمان جای سوختگی پوست روش های برای درمان جای سوختگی پوست
 علایم مسمومیت علایم مسمومیت
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
خطای an error occurred در تلگرام از چیه خطای an error occurred در تلگرام از چیه
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
خواص باور نکردنی شربت هل خواص باور نکردنی شربت هل
چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 95
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 968
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 426
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 3
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 3,217
بازدید ماه : 33,003
بازدید سال : 385,618
بازدید کلی : 15,143,994
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد.

 

تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد.

 

ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی محکم به پشت سر زن زد و او در دم، کشته شد.

 

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانۀ تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانۀ مخالفت تکان می داد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

ادامه مطلب برووو



برچسب ها : رمان عاقبت زن نق نقو , داستان , داستان کوتاه , داستان بلند , انواع داستان ها , وبلاگ داستان , داستان میخوام ,
بازدید : 145
تاریخ : چهارشنبه 09 تیر 1395 زمان : 15:06 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید و قشنگ کوزه عسل

داستان جدید و قشنگ کوزه عسل

مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت.یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت:این کوزه پر از زهر است!مواظب باش آن را دست نزنی!
 
شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد و …

 

استادش رفت.شاگردهم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه  گرفت و

بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید.خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید:چرا خوابیده ای؟
 
شاگرد ناله کنان پاسخ داد: تو که رفتی من سرگرم کار بودم،دزدی آمد و یکی از پیراه
ن ها را دزدید و رفت.وقتی من متوجه شدم،از ترس تو، زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم!
برچسب ها : دانلود داستان کوزه عسل , داستان زیبای کوزه عسل , کوزه عسل داستان , داستان میخوام , رمان میخوام , سایت داستان , وبلاگ داستان , انواع داستان , داستان خوب ,
بازدید : 203
تاریخ : یکشنبه 09 اسفند 1394 زمان : 20:22 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید و کوتاه عسل و زهر

داستان جدید و کوتاه عسل و زهر  داستان جدید و کوتاه عسل و زهر



برترین ها: مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت. یک روز می خواست دنبال کاری برود. به شاگردش گفت: این کوزه پر از زهر است!مواظب باش آن را دست نزنی!شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد و …

بقیه ادامه مطلب.......

 



درباره : داستان , داستان کوتاه ,
برچسب ها : رمان عسل و زهر , داستنا قشنگ , داستنا واقعی , داستنا کوتاه جدید , داستان زندگی , داستنا پند اموز , انواع داستان , رمان جدید عسل و زهر , دانلود داستان , سایت داستان , وبلاگ داستان ,
بازدید : 186
تاریخ : دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 0:18 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید بهترین راه ابراز عشق رو گذاشتم خیلی داستان قشنگی است حتما بخونیدش

نظر یادت نره هااا

یک روز آموزگار از دانش اموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
طره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود
منبع mstory
درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : سایت داستان , رمان جدید , وبلاگ داستان , داستان های خفن , رمان های خفن , بهترین سایت داستان , روش جدید داستان , خرید داستان , داستان روز اول ازدواج , شب اول ازدواج چیکار کنم , دانلود داستان بهترین راه ابراز عشق , دانلود رمان بهترین راه ابراز عشق , سایت عاشقانه , پایگاه تفریحی شاپرک , داستان بلوچی , داستان ایرانی , کاندوم چیست ,
بازدید : 419
تاریخ : سه شنبه 22 مهر 1393 زمان : 1:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید هرچه خدا بخواهد یکی از جز بهترین داستان های است که اماده کردم

و در این پایگاه تفریحی شاپرک گذاشتم و شما بهترین ها رو در این سایت مشاهده کنید


سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت.

وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست.

روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست 

پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او... ر برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد...

چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،  زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست

آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید: چگونه می توانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد

پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت: اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه می گفتی هر چه رخ می دهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمی بینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب می کردند، بنابراین می بینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود

منبع mstory



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان , وبلاگ داستان , دانلود داستان هرچه خدا بخواهد , دانلود رمان هرچه خدا بخواهد , رمان جدید , سایت عاشقانه , سایت خفن , داستان کوتاه هرچه خدا بخواهد , رمان کوتاه هرچه خدا بخواهد , وبلاگ عاشقانه مسعود , هرچه خدا بخواهد شاپرک , داستان زیبا و قشنگ , رمان ,
بازدید : 300
تاریخ : شنبه 19 مهر 1393 زمان : 22:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید توقع که خیلی هم داستان خفنی است رو گذاشتم حتما ببینیدش


 

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا

 

که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال
طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده
کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی،....
جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه

 

یک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی

نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.


سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در

سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .

او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.


در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون

پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک

بیارم

منبع mstory



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : سایت داستان , رمان توقع , وبلاگ توقع , داستان جالب توقع , زیباترین داستان ها , وبلاگ داستان , دانلود کلیپ لامپ ,
بازدید : 298
تاریخ : شنبه 19 مهر 1393 زمان : 0:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید درویش تهی دست خیلی داستان پند اموز وخفنی است بخونیدش

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند 
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود 
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم 
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی 


درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو  کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست 

منبع mstory

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان پند اموز خفن , داستان پیرمرد تهی دست , رمان , داستان جدید , دانلود داستان , رمان جدید پیرمرد تهی دست , عکس , وبلاگ داستان , سایت داستان , وبلاگ مسعود , رزبلاگ مسعود , اسم جدید پسر , خفن ترین دستان ها , داستان سیاسی , داستان کوتاه , وبلاگ جالب , داستان و ماجرا ,
بازدید : 328
تاریخ : جمعه 18 مهر 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (1)

داستان گنجشک با خدا داستان جدیدی است که امروز ما در این سایت قرار داده

ایم لطفا نظر خوبتونم بزارید ممنونم

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت

فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت

می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود

و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست

فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت

و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست

گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام

تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟

چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟

و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد

فرشتگان همه سر به زیر انداختند

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند

آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود

ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد

منبع papafun

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان جدید , داستان گنجشک با خدا , داستان عاشقانه گنجشک با خدا , وبلاگ داستان , سایت داستان , داستان جدید گنجشک با خدا , دانلود داستان گنجشک با خدا , دانلود رمان گنجشک با خدا , داستان قشنگ جالب ,
بازدید : 236
تاریخ : چهارشنبه 02 مهر 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید خواستگار و پیرزن رو که اماده کرده ایم رو گذاشتم داستان جالب وجذابی است امروز

اماده شده است وگذاشته ایم نظر خوبیتونم بزارید

پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است!

 پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود!

 جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!

 پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد!

 جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!

 پیرزن گفت: درست است ، این 



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : خواستگار و پیرزن , داستان خواستگار و پیرزن , داستان کوتاه , داستان کوتاه خواستگار و پیرزن , رمان خواستگار و پیرزن. , دانلود داستان خواستگار و پیرزن , داستان عاشقانه , داستان غمگین , داستان عاشقانه خواستگار و پیرزن , داستان جدید وزیبا , وبلاگ داستان , رمان داستان , وبلاگ رمان ,
بازدید : 274
تاریخ : چهارشنبه 05 شهریور 1393 زمان : 4:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (2)

بعد از مدت ها داستان عاشقانه یک دختر رو گذاشتیم برای شما 

دوستان گرامی هر روز جدیدترین هارو ببیند در این سایت بزرگ

چیه؟هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:

لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رودیدی که بهت بگه عشق چیه؟





درباره : داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان , داستان جدید , داستان عاشقانه , داستان جدید عاشقانه , داستان جالب عاشقانه , داستان یه دخترذ , داستان دختر , داستان غمگین یک دختر , داستان کوتاه یک دختر , داستان عاشقانه جدید یک دختر , وبلاگ داستان , سایت داستان , رمان داستان , متن داستان , داستان نازنین , داستان غم وناراحتی , پایگاه تفریحی شاپرک , رمان یک دختر ,
بازدید : 495
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393 زمان : 5:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 2