رمان جدید,رمان عاشقانه,رمان صنم,داستان صنم,داستان کوتاه صنم,سایت رمان

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی
با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام
فرجکفتار بدرد چی میخوره فرجکفتار بدرد چی میخوره
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
خواص باور نکردنی شربت هل خواص باور نکردنی شربت هل
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری
چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم
فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397 فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی
دیدترین مدل های لباس حنابندان 98 دیدترین مدل های لباس حنابندان 98
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
عکس جشن تولد دیده نشده  ملیکا شریفی نیا عکس جشن تولد دیده نشده ملیکا شریفی نیا
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز» خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز»
زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
داستان جالب دو برادر داستان جالب دو برادر
عکس های عاشقانه روز همراه متن عکس های عاشقانه روز همراه متن
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا
اموزش کامل ساخت دکمه شیشه ای در تلگرام اموزش کامل ساخت دکمه شیشه ای در تلگرام
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم
بهترین روش درمان سنگ مثانه بهترین روش درمان سنگ مثانه
یک نفر یک نفر
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
دعا دعا
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 94
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 2,126
باردید دیروز : 4,621
ای پی امروز : 285
ای پی دیروز : 403
گوگل امروز : 2
گوگل دیروز : 23
بازدید هفته : 28,881
بازدید ماه : 58,667
بازدید سال : 411,282
بازدید کلی : 15,169,658
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

کار داشتم

قربانی : انتظار داشتم توی دادگاه امروز ببینمتون

: خوب نشد بیام

قربانی : اون آقا پسر بود

: بله

قربانی : کاش بودید ، خیلی چیزهای تازه ای گفته شد

: آقای قربانی می تونم از شما سوالی بپرسم

قربانی : بله حتماً

: آقای قربانی که فوت کردند پدر شما بودند درست

قربانی : بله

: شما چقدر با روحیه ایشون آشنا بودید

قربانی : یعنی چی ؟

: یعنی افسردگی نداشتند ؟

قربانی : می خواهی به چه نتیجه ای برسی

: هیچی فقط می خواهم بدونم

قربانی : یعنی می خواهی بگی پدرم دیوونه بوده

: من همچین جسارتی نکردم

قربانی : پس چی ؟

: می خواهم بدونم چیز خواستی ایشون و اذیت نمی کرد

قربانی : نه

: مطمئنید

قربانی : بله ، روزی که با خانواده داشتیم می رفتیم مسافرت ، قرار بود با ما بیاد ولی یکدفعه نظرش عوض شد و گفت می خواهد بمونه

: برای شما سوال پیش نیومد چی شده یک دفعه

قربانی : نه همیشه از این کارها می کرد ، برای همه خانواده کارهاش طبیعی بود

: آقای قربانی می تونم یک سوال خصوصی در مورد خانواده ازتون بپرسم

قربانی ابروش داد بالا : بفرمائید

: پدرتون با اعضای خانواده مشکلی نداشتند

قربانی : نه

: مثلاً با مادرتون

قربانی : مادر من دو سال پیش فوت کرده

: متاسفم

قربانی : البته پدرم دوباره ازدواج کرده

: همون خانمی که از دیدن من خوشحال نشد

قربانی لبخندی زد : بله

: ممنونم آقای قربانی که جواب سوال هام دادید ، معذرت می خواهم اگه سوال های پرسیدم که نباید بپرسم

قربانی : نه ، من دوست ندارم آدم بی گناهی مقصر شناخته بشه

: ممنون

قربانی : من باید برم اگه سوال دیگه داشتید با من تماس بگیرید

: من شماره شما رو ندارم

سلام

: سلام

قربانی به ابد نگاهی کرد : سلام ، بهتر از همکارتون بگیرید

به ابد نگاه کردم : ابد شماره آقای قربانی رو داری

قربانی : ایشون نه ، اون خانمی که زنگ می زنند اسمشون دریا است

: بله

قربانی : لطفاً بهش بگید دیگه با من تماس نگیره و گرنه شکایت می کنم

: چشم

قربانی : خوب خداحافظ

: خداحافظ ، بازم ممنون

ابد : خداحافظ

قربانی رفت

ابد : این اینجا چکار می کرد

: من اینجا منتظرت بودم ، اومد سلام کرد

ابد : این دریا چه غلطی کرده

: بهتر بهش بگی

ابد : خودت بگو

: من بگم ناراحت میشه

ابد : من بگم ناراحت نمیشه

: نه

ابد : عجب

: حالا بیا بریم

رفتیم داخل مغازه : سلام خسته نباشید

پسر به من نگاهی کرد : امرتون

عکس قربانی رو در آوردم : شما ایشون می شناسید

پسر به عکس نگاهی کرد : آره ، مشتری ما بود

: می دونید که فوت کردند

 

 

آقای قربانی از شما قبل از فوتشون یخ نخریدند

پسر با تعجب به من نگاهی کرد : یادم نیست ، بزارید از برادرم سوال کنم

رفت با یک پسر دیگه اومد : این خانم یم پرسند آقای قربانی قبل از فوتش از ما یخ خریده بوده

پسر چطور خانم مگه یخ ایرادی داشته

: نه ، نه . می خواهم بدونم خیلی مهم

پسر : بزارید فکر کنم مال خیلی وقت پیش

کمی فکر کرد : چرا اومد دو قالب یخ خرید

عکسش و نشون دادم : همین دیگه

پسر نگاه کرد : اره خودش ، برام جالب بود دو تا قالب یخ بزرگ خریدند

: مطمئنید

پسر : آره ، خوب یادم ازشون پرسیدم می خواهی چکار ، گفت ماهی خرید می خواهد تیکه کن روی ماهی ها بزار . خودم براش بردم در خونه

: ممنون

ابد : یعنی چند روز قبل از فوتشون دیگه

پسر : آره ، بهم سفارش داده بود بزارید داخل سفارش ها رو ببینم تاریخش و بهتون میگم

دفتری باز کرد شروع کرد به خوندن : اینهاش این ببینید دو قالب یخ بردم تاریخشم اینه

: می تونید از این یک کپی به من بدید

پسر : بله

ابد به من نگاهی کرد : مطمئنی

: آره

پسر رفت از دفتر یک گپی گرفت آورد

: خیلی لطف کردید

پسر : خواهش می کنم .

با ابد از مغازه اومدم بیرون : دادگاه بعدی کیه

ابد : هفته دیگه

: خوب حالا یک مدرک داریم

ابد : پس کار خودش بود

: آره

رفتیم دفتر : سلام عمو

عمو محمود : معلوم شما دو تا کجا بودید

ابد : صنم یک چیز جالب پیدا کرده

عمو محمود : بیاین بشینید بگم

همه نشستیم : کار خود قربانی بوده

عمو محمود : یعنی پسرش

: نه خودکشی کرده

عمو محمود : امکان نداره

: چرا دار ، ببین از مغازه دو قالب یخ خریده برای همین فرش خیس بوده برای همین بعد از سه روز فرش هنوز خیس بوده

عمو محمود : چرا این کار و کرده

: چراش و نمی دونم ولی فکر می کنم می خواست عباسی رو محکوم نشون بده

عمو محمود : مغازه داره میاد شهادت بده

ابد : در این مورد حرف نزدیم فقط یک کپی از دفتر سفارشاتش گرفتیم .

عمو محمود : خیلی عالی بود ، آفرین

---

یک هفته گذشت امروز قرار منم برم دادگاه ، دلم می خواست از نزدیک ببینم چی پیش میاد .

: پس قاضی کی میاد

ابد : صبور باش میاد دیگه

قاضی اومد به احترامش بلند شدیم .

قاضی : خوب آقای عبدی گفتید مدرک جدیدی دارید

عمو محمود : بله اول می خواهم از آقای قربانی چند تا سوال بکنم

همایون اومد

عمو محمود : پدرتون ماهی می فروختند

همایون : خیر پدر من تجار پارچه بودند

عمو محمود : قبل از فوتشون برای خونه ماهی خرید کرده بودند

همایون : نه

عمو محمود : مطمئنید

همایون : این چه سوال هایی

قاضی : لطفاً جواب بدید آقای قربانی

عمو محمود : مطمئنید

همایون : بله ، پدرم از ماهی خیلی بدشون می اومد

عمو محمود : ممنون از کمکتون

همایون رفت نشست

عمو محمود : می خواهم آقای سارینی بیان

همون پسر یخ فروش اومد

عمو محمود : آقای سارینی شما در روز فوت آقای قربانی برای ایشون یخ بردید

سارینی : بله دو قالب یخ

عمو محمود : اینشون حالت طبیعی داشتند

وکیل همایون : اعتراض دارم

قاضی : آقای عبدی ادامه بدید

عمو محمود : جواب من و بدید آقای سارینی

سارینی : خیلی عجله داشتند ، ازشون پرسیدم این یخ ها رو می خواهند چکار کنند گفتند مایه خریدند می خواهن روی ماهی ها بزارند که خراب نشه

عمو محمود : دیگه هیچی به شما نگفتند

سارینی : نه

عمو محمود : یخ هار و کجا گذاشتید

سارینی : بهش کمک کردم برد داخل خونه تو طبقه دوم

عمو محمود : اونجا چیز عجبی ندید

سارینی : نه فقط یخ ها رو گذاشتیم روی فرش همین

عمو محمود : ممنون

سارینی رفت نشست عمو محمود : آقای قاضی من دادگاه گذشته گفتم نمیشه یک نفر بدون هیچ تلاشی اجازه بده کسی براش طناب دار آویز کنه و اون و دار بزنه و حالا این یخ ها ، طبق گزارش ، فرش مرطوب بوده . بعد گذشت سه روز اگه آب بوده باید خشک می شده ولی یخ تا خودش آب شده زمان برده برای همین فرش مرطوب بوده

قاضی : نیاز به تحقیق بیشتری داره

وکیل همایون : چه معلوم دفتر ایشون دست کاری نشده باشه

عمو محمود : میشه آزمایش کرد

قاضی : بله همه این کارها انجام میشه تا مشخص بشه

دادگاه تموم شد ، برگشتیم دفتر

 

 خوب تا اینجا که موفق شدیم

ابد : وکیل همایون زیاد خوشش نیومد

عمو محمود : حق دار تا حالا برد با اون بوده

دریا : چی شد

ابد : هیچی بادی منتظر تحقیق دادگاه باشیم

عمو محمود رفت توی اتاقش ، آروم به ابد : بهش گفتی با قربانی تماس نگیره

ابد : اوه یادم رفت الآن میرم بهش میگم

ابد رفت ، یک دفعه صدای دریا بلندش د : تو داری دروغ میگی چرا به خودم نگفت

عمو محمود : از اتاقش اومد بیرون رفت توی اتاق ابد : چه خبر

صدای ابد اومد : آقای قربانی به من گفتند به دریا بگم دیگه باهاش تماس نگیره ، و گرنه ازش شکایت می کنند .

عمو محمود : برای چی تماس می گرفتی

دریا : خوب می خواستم برم محل قتل و ببینم

عمو محمود : من فکر کردم اون روز شوخی کردی ، تو حق نداشتی این کار و بکنی

دریا : چطور صنم انجام داد ایراد نداشت

عمو محمود : ببین صنم یک بار ازش درخواست کرد نه چند بار ، پس دیگه حق نداری باهاش تماس بگیری

دریا از اتاق اومد بیرون پشت میزش نشست سرش و گذاشت روی میز به روی خودم نیاوردم به من چه ربطی داشت که همایون به اون اجازه نداده بود .

صدای تلفن بلند ، ابد گوشی رو برداشت شروع کرد حرف زدن : صنم با تو کار دارند

: کیه

ابد : قربانی

به عمو محمود نگاه کردم ، گوشی رو برداشتم : سلام آقای قربانی

قربانی : سلام ، چطور متوجه شدید پدرم این کار و کرده

: چه کاری ؟

قربانی : یخ

: یک حدس

قربانی : هنوز باورم نمیشه پدرم دست به خودکشی زده باشه ، ممکنه کس دیگه ای

: آقای قربانی آخ هر کسی باشه شما خودتون توی خونه باشید و یک نفر بیاد تو خونه اجازه می دید براتون طناب دار و مهیا کنه

قربانی : نه ، من باید برم ، خداحافظ

گوش رو گذاشتم

عمو محمود : معلوم خیلی شوکه شده

: آره ، باورش نمیشه

عمو محمود : ولی ایده ات خیلی جالب بود .

---

سه هفته گذشت ، آقای عباسی تبرئه شد . و حکم به خودکشی آقای قربانی داده شد .

عمو محمود : خوب امروز ناهار مهمون من

براش دست زدیم

عمو محمود : : این دست زدن ها باید برای تو باشه

: مهم صحبت کردن توی دادگاه بود

ابد : اره موافقم

در دفتر باز شد آقای عباسی همراه همسرش اومدند با یک سبد گل و شیرینی

: تبریک میگم آقای عباسی

همسرش شروع کرد به گریه کردند : ممنونم شما جون همسر من و نجات دادید

عمو محمود : خواست خدا بوده

عباسی : تلاش شما هم بوده واقعاً ممنونم

اون ها رفتند توی دفتر عمو محمود ، ما هم توی اتاق ابد رفتیم . دریا براشون چای برد اومد اونجا نشست دیگه زیاد حرف نمی زد

ابد : خوب دریا کی ناهاری که باختی میدی

دریا : من اون و قبول ندارم

ابد : معلوم بود نمیدی

دریا : به من نگفت دیگه زنگ نزنم

ابد : می خواهی زنگ بزن ، هر وقت نامه شکایتش رسید به ما ناهار بده

: ابد اذیت نکن

دریا با عصبانیت بلند شد : تو چی فکر می کنی ، فکر می کنی با خوشگلیت می تونی همه رو سمت خودت بکشی ، معلوم نیست چی بهش گفتی که راضی شده تو بری اونجا رو ببینی

: دریا درست حرف بزن

دریا : همینی که هست

ابد : ببین دریا من اونجا بودم اون فقط محترمانه خواهش کرد

دریا : تو من می شناسی یا صنم رو که چند ماه اومده اینجا

ابد : اون و بهتر از تو میشناسم ، مشکلت حل شد

: بچه ها یواش تر

دریا با عصبانیت رفت بیرون

ابد : احمق

مهمون های عمو محمود رفتند : چرا داد و بیداد راه انداخته بودید

دریا : آقای عبدی من دیگه نمی تونم اینجا کار کنم

عمو محمود : چرا چی شده ؟

ابد : به درک که نمی تونی ، استعفا تو بده برو

عمو محمود : ابد

ابد : کسی که بی ادب هر چی به دهنش میاد میگه باید اینطوری هم بشنوه

عمو محمود : چی شده ؟

دریا : من فقط ناراحتم

عمو محمود : برای چی ؟

دریا : هیچی

عمو محمود : اون همه سر و صدا برای هیچی

دریا با عصبانیت : قربانی از من شکایت کرده

دهن من و ابد باز موند

عمو محمود : بهش زنگ زدی

دریا شروع کرد گریه کردن

عمو محمود سرش و تکون داد : مگه نگفتم حق نداری بهش زنگ بزنی

دریا : می خواستم

عمو محمود : خراب کردی دریا ، از تو انتظار نداشتم

دریا : می خواستم بدونم چرا به صنم اجازه داده ولی به من اجازه نداد

عمو محمود : از اون خوشش اومده از تو خوشش نیومده ، مگه به ابد اجازه داد یا به من

ابد : حالا باید چکار کنیم

عمو محمود : بهتر با قربانی حرف بزنیم ، تا از شکایتش صرف نظر کنه .

من رفتم توی اتاق ، ابد اومد : صنم کار تو

: من دخالت نمی کنم

ابد : دریا همکار ماست

: به من ربطی نداره ، کسی که هر چی از دهنش در میاد به دیگران نسبت میده بد نیست یک بار گوش مالی بشه

ابد : بد نشو صنم ، معلوم که همایون از تو خوشش اومده

: پرونده تموم شده منم دیگه باهاش کاری ندارم

ابد رفت بیرون ، منم روی میزم و مرتب کردم

عمو محمود در زد اومد داخل : صنم

: عمو محمود من هیچ کاری براش نمی کنم

عمو محمود : می دونم چی گفت ولی همین یک بار

: نمی تونم ، من دیگه با همایون کاری ندارم . پرونده تموم شده

عمو محمود : به خاطر ابد

: چرا باید به خاطر ابد کاری بکنم

عمو محمود : چون اون دریا رو دوست داره

: اصلاً این طور نیست

عمو محمود : تو از کجا می دونی ؟

 



پسر : آره بابا ، آقای قربانی یکی از مشتری های این مغازه از ما خرید می کرد خانواده اشم هنوز از ما خرید می کنند

 


 

: احساسم میگه

عمو محمود : به خاطر من

به عمو محمود نگاه کردم : باشه فقط به خاطر شما

عمو محمود : ممنون

از اتاق رفت بیرون ، بلند شدم رفتم بیرون : دریا شماره قربانی رو بده

ابد به من نگاهی کرد : بیا این شمارش جواب نمیده ، من تماس گرفتم

کاغذ و ازش گرفتم رفتم توی اتاقم موبایلم و برداشتم زنگ زدم ، چند تا بوق خورد جواب داد : بله

: سلام آقای قربانی من شایان فر هستم

قربانی با عصبانیت : امرتون

: می دونم شما از دست همکار من خیلی ناراحت هستید ولی می خواستم از شما عذرخواهی بکنم

قربانی : خیر خانم شایان فر ایشون اصلاً متوجه نیستند ، من چند باری بهشون اخطار کردم

: بله می دونم ، ولی شما بزرگواری بکنید و از شکایتتون صرف نظر بفرمائید ممنون می شیم

قربانی : نه

: خواهش می کنم

قربانی : خیلی براتون عزیز هستند

: بله

قربانی : داری دروغ میگی ، اگه عزیز بود من تو رو با اون می دیدم

: ایشون همکار من هستند آقای قربانی

قربانی : من همایون ام

: اگه این لطف و در حق من بکنید ممنون میشم

همایون : خوب بعد چی میشه

: من از تون خیلی سپاسگزار میشم

همایون : برای من چکار می کنی

: چه کاری باید بکنم

همایون : می بخشم ، به شرطی که شب شام مهمون من باشید

: شما فکر نمی کنید امشب باید پیش خانواده باشید و بهشون دل داری بدید

همایون خنده ای کرد : نباشم راحت تر قبول می کنند .

ابد اومد تو اتاق بهش نگاه کردم : ولی من نمی تونم دعوت شام شما رو بپذیرم

ابد اخم هاش رفت توی هم آروم : قطع کن

اخم هام توی هم کردم

همایون : خوب منم نمی تونم از کار همکارتون چشم پوشی کنم

: هر طور صلاح می دونید ، ممنون که جواب تلفن من و دادید

همایون : خواهش می کنم ، خدانگهدار

گوشی رو قطع کردم

ابد : برای شام دعوتت کرد

: بله ، وقتی میگم نمی خواهم زنگ بزنم اصرار می کنید زنگ بزنم

ابد : شمارش اگه افتاد جواب نده

: خوب شد گفتی نمی دونستم

ابد اومد طرفم : صنم دلم نمی خواهد با این پسر دیگه هم کلام بشی

: ببخشید شما

ابد با عصبانیت : صنم

نمی دونم چرا دیگه نتونستم چیزی بگم از اتاق رفت بیرون شنیدم بلند بلند با دریا دعوا می کرد .



گوشیم زنگ زد همایون بود نمی دونستم باید جواب بدم یا نه ، ولی بهتر دیدم جواب ندم .

برام پیام فرستاد

ازت خوشم اومده به همین خاطر به همکارت بگو از خطاش گذشتم .

رفتم بیرون : بسته دیگه همایون پیام داده از شکایتش صرف نظر می کنه ، یک زنگ بزن ازش تشکر کن

عمو محمود : بهتر تو ازش تشکر کنی

: دوست ندارم این کار و بکنم .

ابد : صلاح نیست دیگه زنگ بزنه

عمو محمود به ابد نگاهی کرد ، رفت توی اتاقش ، منم برگشتم توی اتاق

ناهار رفتیم رستوران و مهمون عمو محمود شدیم ، دریا هم از همایون تشکر کرده بود اونم بهش گفته بود فقط به خاطر خانم شایان فر کوتاه اومده .

---

یک سال گذشت دیگه حسابی توی کار پیشرفت کردم ، عمو محمود چند تا پرونده خانواده بهم داد و زیر نظر خودش به اون ها رسیدگی کردم . دریا از دفتر رفت یعنی عمو محمود عذرش و مودبانه خواست ، چون توی یک پرونده دیگه حسابی خراب کاری کرد . روزی که دریا رفت ابد گفت از دستش راحت شدم .

صنم جان من دارم میرم تهران اونجا باید برم دیدن موکلم

: باشه عمو محمود

عمو محمود : تو و ابد هوای دفتر و داشته باشید

: چشم

پدربزرگ ماشین و فرستاده بود دیگه وسیله داشتم و نمی خواست کسی من و ببر و بیاره .

وارد دفتر شدم ابد اومده بود : سلام

ابد : سلام دیر کردی

: همش پنج دقیقه

ابد : رئیس نیست دیر میای

خندیدم : اره سوء استفاده

سلام

برگشتم

صنم ، خودتی ؟ اینجا ؟

ابد : سلام آقای محتشم

فقط بهش نگاه می کردم فکر نمی کردم بعد از این همه مدت اینجا ببینمش

ابد متوجه جو شد : بفرمائید آقای محتشم ، صنم جون

به خودم اومدم : بفرمائید آقای محتشم

به من نگاهی کرد رفت روی مبل نشست ، منم نشستم : کی اومدی اینجا

: یک سالی میشه

محتشم : خوب پس برای خودت وکیل شدی

: آره ، شما هم که یک وکیل دارید آقای محتشم

محتشم : بهم بگو یوسف

: محتشم راحت ترم

یوسف : اخلاقت تغییر نکرده هنوز لجبازی

: نه

یوسف : خوب هستی ، دلم خیلی برات تنگ شده بود ، اخرین بار شکوه برام خبر آورد که تو رو دیده

: آره

یوسف : فکر نیم کردم با عبدی کار کنی

: خوب عمو محمود وکیل خانوادگی ما بود

یوسف : درست

: بچه ها چطورند
 

 

یوسف : خوبند ، آرین از ایران رفت ، ای ناز یک ماه پیش ازدواج کرد و رفت فقط مونده دو تا دختر دیگه

: همسراتونم که هستند

یوسف خنده ای کرد : خوب می دونی 

: آره شکوه خانم بهم گفت

یوسف : آره آذر و نیوشا هم تو همون خونه زندگی می کنند

: خوب دیگه تنها نیستی

یوسف : آره ، دیگه تنها نیستم

: آره شما عادت داشتید چند تا چند تا زن بگیرید

یوسف : متلک میگی

: نه

ابد چای آورد : بفرمائید آقای محتشم

یوسف چای برداشت ، ابد اومد کنار من نشست ، چای رو گذاشت جلوم

: ممنون ابد

یوسف به ابد اشاره کرد : برادر زاده عبدی هستید درست

ابد : بله ، عمو جان اومدن تهران شما رو ببینند

یوسف : جدی ، بهش گفتم اومدم تبریز هر جا باشه الآن باید بیاد . خوب صنم بگو ببینم ازدواج کردی یا نه ؟

: چرا این سوال می کنی

یوسف : می خواستم بدونم

: مگه برای شما فرقی هم دار

یوسف : منظور نداشتم

همون لحظه عمو محمود اومد داخل کمی عصبی بود : سلام آقای محتشم

یوسف بلند شد : خوبی عبدی ، نگفت بودی صنم با تو کار می کنه

عمو محمود : خوب حرفش پیش نیومده بود

یوسف سرش و تکون داد : بله درست

عمو محمود : بفرمائید بریم اتاق من

یوسف به من نگاهی کرد همراه عمو محمود رفت . وقتی رفت توی اتاق : لعنتی

ابد : صنم اون کیه ؟

: هیچی

بلند شدم رفتم توی اتاق : خدایا حالا باید چکار کنم ، کاش می گفتم ازدواج کردم .

ابد اومد تو اتاق : صنم میشه بگی اون کی بود

: برای چی می خواهی بدونی

ابد : زیاد ازش خوشم نمیاد . ولی معلوم بود خوب تو رو می شناس

: آره ، چون قبلاً همسرم بوده

ابد با تعجب به من نگاه کرد : تو زن این بودی

: اره ابد

اومد کنارم روی مبل نشست : چطوری زن این شدی ؟

: داستانش خیلی طولانی

ابد : اون که از تو خیلی بزرگ تر

: ببین من مجبوری زنش شدم می فهمی

ابد : دوستش داری ؟

به چشم های ابد نگاه کردم : دوستش داشتم ، ولی حالا نه

ابد دستم و گرفت : بهش فکر نکن صنم

لبخندی زدم : اون گذشت من

ابد : گذشت گذشته ، به فکر آینده باش

: همیشه گذشت دنبالم بوده

ابد : نباید ازش فرار کنی وقتی قبول کنی اون ها سرگذشتت بوده دیگه دنبالت نمیاد

دست ابد و فشار دادم

ابد : بگو تا آروم بشی

نمی دونم چرا ولی تمام زندگیم و برای ابد گفتم و اشک ریختم . وقتی به خودم اومدم سرم روی شونه ابد بود . سرم بلند کردم : ابد کسی چیزی نفهمه

ابد : خاطرت جمع ، من به هیچ کس هیچی نمی گم .

: کاش می دونستم عمو محمود وکیل اون

ابد : خوب عمو محمود فکر نمی کرده اون بیاد اینجا

: آره

ابد : شاید تو باید می دیدیش تا ببینی احساسی بهش داری یا نه

: همیشه فکر می کردم دوستش دارم ولی امروز که دیدمش برام فقط یک غریبه بود .

صدای در اومد خودم و یکم جمع و جور کردم ابد : بله

در باز شد یوسف اومد داخل : می تونم صنم باهات حرف بزنم

ابد بلند شد رفت بیرون یوسف اومد داخل

: چکار داری

یوسف : صنم می خواستم بدونی نیوشا و آذر من فقط صیغه کردم

: خوب به من چه ربطی دار

یوسف : نمی خواهی برگردی

: نه

یوسف : زود تصمیم نگیر

: آقای محتشم من و شما یک غریبه هستیم ، مدتی مجبوری با هم زندگی کردیم و حالا همه چیز تموم شده

یوسف : مجبوری

: آره ، مگه غیر از این بود .

یوسف : ولی من همیشه دوستت داشتم

: دوست داشتند تو بهم ثابت کردی تو این چند سال که دنبالم می گشتی

یوسف : درست میگی باید می اومد سراغت ولی نمی خواستم زندگی تو خراب کنم

: پس حالا هم خراب نکن برو با زن هات خوش باش

یوسف از اتاق رفت بیرون ، ابد اومد توی اتاق : خوبی صنم

: اره

ابد اومد بغلم کرد : صنم با من ازدواج می کنی

از بغلش اومدم بیرون : ای تند نرو من قصد ازدواج ندارم

ابد دوباره من کشید تو بغلش : داری خوبم داری باید زن بشی

بهش نگاه کردم دوستش داشتم توی این مدت ازش خوشم اومده بود : خانواده ات چی ؟

ابد خندید : منم می خوامت به خانواده ام مربوط نمیشه

: ولی اونها جزئی از زندگی تو هستند

ابد : اونا مخالفت نمی کنند

: گذشت من
منبع رمان های عاشقانه
پایگاه تفریحی شاپرک بروزترین سایت تفریحی
درباره : جدیدترین رمان ها ,

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : رمان , رمان جدید , رمان عاشقانه , رمان صنم , رمان جالب صنم , رمان جدید صنم , دانلود رمان , رمان جالب , دانلود تمام قسمت های رمان صنم , رمان برای گوشی , رمان برای اندروید , داستان صنم , داستان خنده دار , داستان عاشقانه , داستان , داستانک , قسمت اخر رمان صنم ,
بازدید : 442
تاریخ : یکشنبه 12 مرداد 1393 زمان : 4:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (1)
مطالب مرتبط
آخرین مطالب ارسالی
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط غفور در تاریخ 1393/05/15 و 16:44 دقیقه ارسال شده است

بد بودشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش