قالب و افزونه وردپرس

دانلود رمان

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عکس جالب  الناز ملک بازیگر سینما عکس جالب الناز ملک بازیگر سینما
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد
تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش
داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
خواص موثر هل خواص موثر هل
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
خنده دار ترین  جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار خنده دار ترین جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم شارژر اصلی و تقلبی را از کجا تشخیص بدیم
با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام با این روش رفع ریپورت تضمینی و خارج شدن از بلاک تلگرام
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
روش نگهداری كاج مطبق روش نگهداری كاج مطبق
مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97 مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
تیپ جدید و جالب ریحانه پارسا تیپ جدید و جالب ریحانه پارسا
عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي
 بنزین فقط و فقط با کارت سوخت بنزین فقط و فقط با کارت سوخت
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
دعا دعا
متن  حرفِ دل و حرفِ حساب متن حرفِ دل و حرفِ حساب
عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو
یک نفر یک نفر
پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی
زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 15
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 13
باردید دیروز : 1,455
ای پی امروز : 6
ای پی دیروز : 305
گوگل امروز : 0
گوگل دیروز : 9
بازدید هفته : 6,328
بازدید ماه : 1,468
بازدید سال : 354,083
بازدید کلی : 15,112,459
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2870)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1896)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3134)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2939)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3082)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2433)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان جدید و پرطرفدار در پی تنهایی (ادامه ی قسمت سیزدهم)

رمان جدید و پرطرفدار در پی تنهایی (ادامه ی قسمت سیزدهم)

شاهرخ با غم نگاهش کرد و چیزی نگفت از جایش بلند شد که خانواده اش را دید که داشتن نزدیک می شدن شهره جون با دیدن پسرش در آن حالت او را در آغوش گرفت
شهره جون:پیداش کردی
شاهرخ:داره از دستم می ره مامان
شهره جون:امیدوار باش پسرم
همه به در اتاق خیره شده بودن که آنا هیتا با عجله نزدیک شد و با دیدن حسام در آغوشش جا گرفت همه با تعجب به انها نگاه می کردن حسام لبخندی زد
حسام:دخترعمه ی آریمس کسی که خبر داد که اریمس کجاست
شیما و فرهناز لبخندی به او زدن که آناهیتا با نگرانی نگاهی به شاهرخ کرد
اناهیتا:حالش چطوره
شاهرخ سرش را به زیر انداخت که حسام به او گفت
حسام:معلوم نیست دکتر چیزی نمی گه
آناهیتا اشکش سرازیر شد
آناهیتا:نمی دونستم همچین کاری می کنه یعنی بهش می گفتم
بابا بزرگ نگاهی به آنها کرد
بابابزرگ:یکی به ما می گه چی شده

ادامه مطلب برووووو



برچسب ها : رمان در پی تنهایی قسمت سیزدهم , قسمت سیزده رمان در پی تنهایی , دانلود رمان , رمان میخوام , رمان جالب در پی تنهایی , رمان عاشقانه در پی تنهایی , قسمت اول رمان در پی تنهایی , تمام قسمت های رمان در پی تنهایی , قسمت اول تا اخر در پی تنهایی ,
بازدید : 376
تاریخ : چهارشنبه 28 بهمن 1394 زمان : 22:17 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

سر به زیر و متفکر ... در ظاهر دلخور ... در باطن شاد و سرحال ... همونطور دست تو دست هم از اون اتاق خفه و از کل ساختمون داداگستری بیرون رفتیم ... کنار ورودی ساختمون روبروی هم ایستادیم ... چشم تو چشم ... دستم رو از حصار دستش باز کردم ... تو کیف فرو بردم ... کلید ماشین شاسی بلندش رو درآورم ... گرفتم جلو صورتش : « کلید ماشینت ... من با تاکسی برمیگردم ... » ... دوستی ساده ما ، غیر معمولی شد ... نمیدونم اونروز ، تو جودم چی شد ...
دستش رو جلو آورد ... بجای گرفتن کلید ماشین ، با دو انگشت ، نوک بینیم رو بهم فشار داد : « ماشین باشه جای نفقه عقب افتاده ات ... فقط لطف کن ، منم برسون ... » نمیدونم چی شد ، که وجودم لرزید ... دلم من این حسو ، زودتر از تو فهمید ...
حرفش پر خنده بود و شوخ ... ولی قلب منو فشرد ... این چه فاصله ای بود که بین ما قرار داشت ... چرا هر دو با هم تیشه به دست گرفته بودیم و به قلب و احساس هم میزدیم ... من چه احتیاجی به نفقه اون داشتم ؟ من محتاج ناز و نوازش اون بودم ... من عشق میخواستم ... نردیکش بودن رو تجربه کردن ، میخواستم ... باهاش زندگی کردن رو میخواستم ... تو که پیشم باشی ، دیگه چی کم دارم ... چه دلیلی داره ، از تو دست بردارم ...
پول کجای زندگی ما قرار داشت ... شاید تو زندگی اون نقشی داشت ... ولی برای من ... هرگز ... من حاضر بودم یه عمری سر گشنه زمین بذارم ، ولی صبح با نوازش اون از خواب پا شم ... من فقط یه تکیه گاه سفت و امن ، یه سرشونه معتمد ، برای هق هق تنهاییام میخواستم ... کسی که مثل خودم به زندگی نگاه کنه ... ساده ... معمولی ... عادی ... مثل همه آدمهای دور و برم ... مثل نسترن ... مثل نسرین ... مثل آنی ... مثل همه آدمهای عادی که خودشون رو درگیر رنگهای دروغی و پر تظاهر زندگی نکردن ... خواستن عشق رو تجربه کنن و عاشقانه زندگی کنن ... بین ما کی بیشتر ، عاشقه من یا تو ... هر چی شد از حالا ، همه چیزش با تو ...

بقیه ادامه مطلب.......



برچسب ها : دانلود داستان نبض تپنده , رمان نبض تپنده میخوام , رمان جدید نبض تپنده میخوام , انواع رمان , داستان خوب نبض تپنده , زیباترین رمان نبض تپنده , نبض تپنده رمانش , انواع رمان نبض تپنده , نبض تپنده رمان , دانلود رمان , قسمت اول تا 9 رمان نبض تپنده , اخرین قسمت رمان نبض تپنده ,
بازدید : 174
تاریخ : سه شنبه 20 بهمن 1394 زمان : 20:53 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان پر طرفدار دختر خاله قسمت دوم

رمان پر طرفدار دختر خاله قسمت دوم

خاله اینا به جای دو روز یک هفته موندن و مقدمات عروسی من و سهره رو فراهم کردن.قرار شد یه صیغه محرمیت خونوادگی بینمون خونده بشه و عروسی بمونه اخر مرداد.
سهره هیچ حرفی نمی زد.حتی جواب بعله رو هم نداد و گفت : هرچی مامانو بابا بگن.
من جواب بعله رو از خودش می خواستم.
این یک هفته شرکت و تعطیل کردم و کارا رو سپردم به معاون شرکت و با هم رفتیم خرید با روشا و گاهی هم هم روشا هم سارنج.اما در تمام مدت همون سهره شیطون و پر حرف سکوت کرده بود . تو ماشین کنارم می نشست و اما نگاهش فقط به بیرون بود.
یعنی دوسم نداشت ؟ به اجبار من و می خواست ؟ برای خرید حلقه که وارد طلا فروشی شدیم.روشا و سارنج ازمون دور شدن و مشغول بررسی گردنبندا شدن.نگاهی به حلقه ها انداختم و با اشاره به یه حلقه که روش چهار پنج تا نگین بود کردم اما سهره بی توجه به فروشنده گفت : حلقه هایی که روش دوتا نگین داشت و لاو نوشته شده بود رو بده.
فروشنده هم اونا رو روی میز گذاشت و گفت :
اینا طرح جدیدن.
رو به من گفت : سلیقه همسرتون خیلی خوبه.
لبخندی زدم و گفتم : بله همینطوره.

ادامه مطلب برووووو

 



برچسب ها : دانلود رمان , دانلود رمان عاشقانه , رمان جدید دختر خاله , قسمت اول رمان دختر خاله , قسمت دوم رمان دختر خاله , دختر خاله رمان , مدل های رمان دختر خاله , مدل های رمان , رمان جدید میخوام , رمان عاشقانه میخوام , نوشتن رمان , اسم نویسنده های رمان ,
بازدید : 238
تاریخ : سه شنبه 29 دی 1394 زمان : 0:25 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و پرطرفدار فاطمه قسمت بیستم تا فصل چهلم

رمان جدید و پرطرفدار فاطمه قسمت بیستم تا فصل چهلم

سلام استاد
ـ سلامـ از بچهها شنيده بودم که به کسي وقت نميديد. همين اول ازتون تشکر ميکنم و قدر اين فرصت رو ميدونم. فقط؛ ببخشيد، قراره جايي بريم؟ـ نهـ خب چرا اينجا؟ـ براي اينکه براي برگشتن تاکسي بهتر پيدا بشه.ـ آها! باشه. اِ... من از ديشب خيلي فکر کردم که چي بگم، خيلي از سوالها رو رديف کردم، ولي آخرش به اين نتيجه رسيدم که اينا همه بهونه است. مشکل اصلي من اين چيزا نيست، من تا حالا سوال زياد ازتون پرسيدم، ولي الان اومدم تا اون حرف اصلي، اون ريشه رو بگم. چون احساس ميکنم شما ميتونيد، شما، نميدونم شايد... من به حرفتون خيلي فکر کردم. يه درک خاص، يه فهم عجيب که نمونشو نديدم. من اصلاً آدمي نبودم که مشکلاتمو به کسي بگم يا... چهجوري بگم؟ خيلي وقتا اين چيزارو هم مسخره کردم ولي...براي استاد پيامک آمد و گوشياش روشن شد. مريم ادامه داد.ـ استاد! من خودم خودمو نميشناسم، چه برسه به خدا. من نميدونم کيام؛ من ميخوام که منو بهم بشناسونيد. ميخوام بدونم چرا ناراحت ميشم، چرا خوشحال مي شم؟! ميخوام بگيد چطور بايد زندگي کنم، چطور فکر کنم، چطور...گوشي استاد زنگ خورد.ـ ببخشيد؛ بله؟ باشه باشه! من تا دو سه دقيقه ي ديگه حرکت ميکنم، خدانگهدار؛ بفرماييد.مريم خواست ادامه بدهد ولي اين تماس حسابي تمرکزش را بههم ريخت. هرچه فکر کرد ديد نميتواند باور کند که استاد دروغ بگويد. گفت:ـ استاد! دو سه ديقه ديگه؟ـ بله، خودتون اصرار داشتيد يه وقت معين کنم؛مريم بهتزده گفت:ـ پس چيکار کنم؟ـ شما يه شرح کامل از زندگيتون بنويسيد... البته... نه! من فعلاً وقت ندارم. واقعا هيچ وقتي ندارم.بعد براي اينکه مريم ناراحت نشه، يه دفتر از توي کيف درآورد و جلوي مريم باز کرد و گفت اين برنامه ي منه، اگه يه جاي خالي پيدا کرديد مال شما.مريم به دقت به دفتر نگاه کرد. برنامه از ساعت چهار و نيم صبح شروع ميشد. جلوي بعضي از ساعات هيچ چيزي نوشته نشده بود، معلوم بود که خصوصيان. اينقدر شلوغ بود که مريم تعجّب کرد. ولي باز دنبال ساعتي کوتاه ميگشت. جلوي يک ساعت نوشته بود متغيّرها؛ مريم پرسيد:ـ اين چيه؟ ـ برنامههاي عقب موندهاي که بايد انجام بشه. اگر ميخوايد اسمتونو تو ليست بنويسم تا نوبت شما برسهـ يعني ميشه براي کِي؟ـ اونش ديگه با خداست، شايد يک تا دو سال ديگه.مريم دوباره شروع کرد به گشتن. يک ساعت استراحت بود، اولش خجالت کشيد که بگويد، ولي انگشتش را روي يک نقطه از دفتر گذاشت و گفت:ـ استاد، اين...ـ نه اون نميشه ديگه! به ما رحم کنيد.مريم هرچه گشت چيزي پيدا نکرد تا اينکه فکري به سرش زد و گفت:ـ اين جلسه ي سخنراني کرجه، درسته؟ـ خبـ از اينجا تا کرج اونم تو اين ساعت حداقل يه ساعت تو ترافيکيد درسته؟ تو ماشين ميتونيد بخونيد؟ـ موقع رانندگي؟! غيرقانوني که نميشه، تازه من توي ماشين چيزي بخونم سرگيجه ميگيرم.ـ خب... صدامو ضبط ميکنم توي ماشين 

بقیه ادامه مطلب.......



برچسب ها : دانلود رمان , قسمت 20 رمان فاطمه , قسمت 40 رمان فاطمه , رمان فاطمه رو میخوام , رمان از فاطمه , داستان از فاطمه , سایت رمان , وبلاگ رمان , بهترین رمان ها , رمان خوب , رمان قشنگ ,
بازدید : 282
تاریخ : شنبه 26 دی 1394 زمان : 23:39 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی قشنگ و جالب ازدواج به سبک کنکوری قسمت آخر

رمان خیلی قشنگ و جالب ازدواج به سبک کنکوری قسمت آخر

http://masoud293.ir/

از مطب دکتر بیرون اومدم. خدا رو شکر وضعیتم خوب بود و جای نگرانی نبود. با به صدا در اومدن زنگ گوشیم و افتادن اسم پدرجون بی حوصله گوشی رو جواب دادم:
-سلام پدرجون
پدرجون: سلام عزیزم خوبی؟
-پدرجون چه خوبی؟ به نظرتون الان حال من باید چطوری باشه؟
پدرجون: عزیزم اونطوری که تو فکر می کنی نیست...حرف من رو که قبول داری؟
-آره قبول دارم اما..........

پدرجون: اما چی؟ من با آریان صحبت کردم. اون سیما رو استخدام کرده چون از شوهرش جدا شده و باید خرجش رو در می آورده. می دونم کارش اشتباه بوده که به تو نگفته اما من پسرم رو خوب میشناسم. خیانت تو کارش نیست.
نمی خواستم بگم تو چه وضعی دیدمشون واسه همین فقط گفتم:
-پدرجون من یکم وقت می خوام تا آروم شم.
پدرجون: اینطوری نمیشه. دیشب تا صبح آریان تمام هتل ها و مسافرخونه های شهر رو دنبال تو گشته دختر...منم پدرشم دلم نمیاد بچه ام رو انقدر بی تاب ببینم.
وای خدا این مرد اصلاً به فکر من نبود.
http://masoud293.ir/سریع گفتم:
-شما واقعاً حق رو به اون می دید؟ شما جای من اگه ...اگه می دید سیما آویزون آریان و صدای خنده شون کل آموزشگاه رو برداشته چیکار می کردید؟ هان؟
پدرجون: مطمئنی؟ خودت دیدی؟
با بغض گفتم:
-آره پدرجون با چشمای خودم 
ادامه مطلب بروید.........


درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان مخوام , رمان ازدواج به سبک کنکوری رو میخوام , رمان جدید ازدواج به سبک کنکوری , رمان عاشقانه ازدواج به سبک کنکوری , دانلود رمان , رمان ازدواج به سبک کنکوری جدید , اخرین قسمت رمان , قسمت های رمان ذازدواج به سبک کنکوری , قسمت اول ازدواج به سبک کنکوری , ازدواج به سبک کنکوری کی نوشته , اسم نویسنده رمان ازدواج به سبک کنکوری , نویسنده رمان ازدواج به سبک کنکوری کیه ,
بازدید : 420
تاریخ : سه شنبه 03 شهریور 1394 زمان : 13:31 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر

«مادر جون توی سی سی یو بستری شده بود من روی نیمکت صندلی راهرو نشسته بودم گریه میکردم ،باباجون از استرس زیاد همش راه میرفت و امیرمحمد به دیوار تکیه داده بود و فقط به یه نقطه نامعلوم روی زمین چشم دوخته بود که محمد حسن و صبا و محمد جواد هم اومدن ،محمد حسن دویید و با استرس گفت:»
-بابا جون؟مادر جون چی شده؟...........
«باباجون تا محمد حسنو دید اون بغض تو گلوشو شکوند و محمد حسنو به آغوش کشید حالا که صدای گریه ی مردونه ی باباجونو می شنیدم ،دیگه نمی تونستم اونطوری از ته دل هق هق کنم؛ مادر جون به خاطر ما اینجاست
محمد جواد کنار باباجون که تو آغوش محمد حسن بود ایستاده بود و شونه ی باباجونو بوسید و برگشت به من نگاه کردو گفت:»
-آخه چی شد که اینطوری شد؟شما اونجا بودید؟http://masoud293.ir/
«باباجون با همون حالش گفت:»
-هی میگم بس کن ،انقدر تن این زنو دوتا طفل معصوما رو نلرزون ...مگه گوش میده...مگه از خر شیطون...
«محمد حسن تو کسری از ثانیه یهو یورش کرد طرف امیر ویقه اشو گرفتو به دیوار چسبوندش و با بغض و عاز و حرص و چشمای خیسش با صدای دورگه گفت:»
-نمی دونی قلبش ناراحته؟نمی دونی تحمل دعوا نداره؟...نمیدونی با دعا و دوا نگهش داشتیم؟...«امیر محمد نگاه از زمین بر نمی داشت چشم دوخته بود به همون نقطه ی روی زمین ،حرکتی نمی کرد ،حرفی نمی زد ،محمد حسن کف دستشو محکم کوبید به کنار صورت امیر محمد به روی دیوار و با حرص گفت:»
-اه...«روی صندلی نشستو صورتشو تو دستش گرفتو آرنجشو رو زانوش گذاشت ،صبا اومد طرفشو با غم نه کمتر از ما دست رو سر محمد حسن کشید و صبا گفت:»
-دوقلو ها کجان
بقیه ادامه مطلب...............


درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان برای گوشی , رمان برای موبایل , دانلود روز نود و سوم , دانلود رمان روز نود و سوم , روز نود و سوم رمان , نویسنده رمان روز نود و سوم , روز نود و سوم , وبلاگ رمان , سایت رمان , دانلود رمان , قسمت اول روز نود و سوم , قسمت اخر روز نود و سوم , خلاصه قسمت اخر روز نود و سوم ,
بازدید : 2294
تاریخ : دوشنبه 19 مرداد 1394 زمان : 23:31 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خوانده نشده تو با منی قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده تو با منی قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده تو با منی قسمت اخر

رمان جدید و خوانده نشده تو با منی قسمت اخر

امروز قراره بيان ......از روز دادگاه به بعد عماد و نديدم ... 
صداي در كه امدم....... نمي دونم چرا هول كردم و دويدم به سمت اتاقم
احمد- چرا انقدر هولي دختر ؟...
.-خوب الان بايد چيكار كنم ..؟
احمد-..بيا برو اشپزخونه
دويدم سمت اشپزخونه
احمد- نه برو اتاقت
-چي 
احمد- اتاقت
دوباره به طر ف پله ها دويدم .....................

احمد- نه اهو برو اشپزخونه
باز به طرف اشپزخونه ...
احمد- نه نه برو اتاقت 
وسط راه وايستادم احمد زده بود زير خنده ...انقدر هول كرده بودم كه هنوز نفهميده بودم داره سر به سرم مي زاره ...مامان امد بيرون چرا اينجايي مادر برو بالا تا صدات كنم ...

- احمد به حسابت بعدا مي رسم ...احمد مي خنديد 
از توي اتاقم در حياطو نگاه كردم ....
يه مرد مسن كاملا اتو كشيده و مرتب...... بعد يه خانوم مانتويي اصلا بهشون نمي خورد اهوازي باشن ...يه دختر قد بلند خوش چهره و سفيد رو و اخرشم عماد با يه دست گل بزرگ... يه دست كت شلوار سورمه ای خوش دوخت پوشيده بود ....موهاشو كوتاه كرده بود و به صورتشم كلي صفا داده بود ...
از پنجره كنار رفتم بعد از چند دقيقه احمد امد تو اتاق ...
احمد- اهو 
-بله

بقیه ادامه مطلب.........



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : قسمت اول رمان تو با منی , تمام قسمت های رمان تو با منی , قسمت اول تا پنج تو با منی , تو با منی اخرین قسمتش , دانلود انواع رمان , ساخت رمان , نوشتن رمان , رمان میخوام , دانلود رمان , رمان چطوری بنویسم , میخوام رمان بنویستم , نویسنده رمان تو با منی ,
بازدید : 300
تاریخ : چهارشنبه 31 تیر 1394 زمان : 14:06 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

همونجور که داشتم میرفتم تو پارکینگ تا ماشین رو بیارم حرص می خوردم و زیر لب غر میزدم!
هه هه ایلیا جان! حالا خوبه تا دیروز چشم دیدن این پسره رو نداشتا...
هییییی دختره ی پررو! مسیح حرص نخور اصلا لیاقت تو رو نداره!
ایول این یکی رو خوب اومدی لیاقتش همون ایلیا جونش!
اصلا مسیح جان تو نمی خواد فکر کنی! طبق معمول نفس عمیقی کشیدم تا اروم بشم و به سمت ماشین رفتم !
جلوی پای مرجان که داشت با سامان حرف میزد ترمز کردم وبوق زدم که از بچه ها خداحافظی کرد و با لبخند اومد سوار شد!..................................................

راه افتادم و پرسیدم:
-حالا کجا بریم؟
-اوممممم من بستنی می خوام، بریم بستنی بخوریم؟
-فکر خوبیه، بزن بریم!
تو راه هز دومون ساکت بودیم جلوی بستنی فروشی پیاده شدم و گفتم الان میام!
بستنیا رو سفارش دادم ! 
پام رو زدم به دیوار و وایسادم! خودمم نمیدونم به چی فکر میکردم!
به سلامتی بالاخره بستنیا رو اورد! رفتم طرف ماشین که مرجان درو برام باز کرد نشستم شرو ع کردم به خوردن 1 یه دفعه گفت:
-راستی گوشیت رو تو ماشین جا گذاشته بودی!
و گوشی رو داد بهم و دوباره گفت:
-دوست دخترتم زنگ زد!
یه لحظه نگرفتم چی میگه!با چشمای گرد شده نگاش کردم و گفتم:
-ها؟؟
خیلی خونسرد گفت:
-دوست دخترت!
-خب؟؟؟
-خب که خب زنگ زد!
-آهان! کدومشون؟
آخه مسیح تو چند تا دوست دختر داری که تازه میگی کدوماشون!!!
-نمیدونم نوشته بودی زالزالک!

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : قسمت اول تا 6 کی فکرش رو می کرد , مران عاشقانه کی فکرش رو می کرد , رمان غمگین کی فکرش رو می کرد , رام ندوستی , رمان جذاب , قسمت دوم رما کی فکرش رو می کرد , تمام قسمت های رمان کی فکرش رو می کرد , دانلود رمان , رمان عاشقی , رمان لج بازی , رمان زیبا , رمان قشنگ , رمان فشن , رمان برای جاوا ,
بازدید : 315
تاریخ : شنبه 02 خرداد 1394 زمان : 14:06 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 3

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 3

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 3

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 3

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 3

با سرعت جت رفتم تو خونه و سعی کردم هرچه یواش تر برم تو اتاقم که نشد، آه مظلومی کشیدم، چرا من شانس ندارم؟!
بابام: علیک سلام
زدم تو پیشونیم،اُه اُه بدبخت شدم برگشتم سمتش و گفتم:
من-به سلام بابای گلم،باور کن متوجه نشدم که اومدین
و یه لبخند مظلومی بهش زدم
بابا: برو بچه منو خر نکن....................................................

باهمون لبخند گفتم:
-دور از جون بابا
ماری: برو لوس نکن خودتو
من موندم این آبجیه ما چرا مثل جن ظاهر میشه؟
یه چشم غره ای بهش رفتم و گفتم:
-سلام خواهر گلم،بعد یه سر بیا تو اتاق من
با بدجنسی ابروش رو بالا انداخت و رفت پشت سر بابا و گفت:
-عمراااااااااا
لبخند مرموزی زدم و گفتم:
-من که دستم به تو میرسه
برگشت سمت بابا و با حالت لوسی گفت:
-اااا بابا نگاش کن
بابا: من باید برم بمیر
من: هیچی مگه کسی جرعت داره به دختر شما بگه بالا چشمش ابرو؟
ماری ابروهاش رو انداخت بالا و گفت:
-فقط اگه جرعت داری بگو!
محلش ندادم و رفتم سمت اتاقم صدای ماری رو شنیدم که گفت بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان وبلاگ , مران سایت , داستنا جدید , داستان کی فکرش رو می کرد , داستنا عاشقانه کی فکرش رو می کرد , داستان جدید کی فکرش رو می کرد , داستان کی فکرش رو می کرد برای وبلاگ , دانلود داستان , دانلود رمان , تمام قسمت های رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت اخر رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت سوم رما کی فکرش رو می کرد ,
بازدید : 333
تاریخ : پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 زمان : 14:45 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید وسوسه قسمت دهم تا سیزدهم رو امروز اماده کرده ایم

هر روز جدیدترین ها رو در این سایت بزرگ مشاهده کنید

اين عوضي اينجا چيكار مي كنه؟
الهه در حالي كه برام چشم و ابرو مي نداخت بالا :
.از من مي پرسي ...
با ناراحتي به الهه نگاه كردم ...
الهه با خنده:
مرگ من بيا ارومتر راه بريم .....مي خوام ببينم اينبار مي خوادچيكار كنه...
بازوي الهه رو كشيدم تا سرعت قدماشو تندتر كنه ...
الهه-.هوي وحشي ارومتر ...چرا سگ بازي در مياري ...بابا مردم كه گناه نكردن ..دلشون پيش دختر حاج عباس گير كرده .....
- حالا اين الاغو بايد كجاي دلم جا بدم....
الهه-.اون جاي دلت كه پر از يونجه است... اونجا جاش خوبه ....
خنده ام گرفته بود ..
-گمشو بي شعور ...مگه دل من كاهدنه ....
الهه-.لابد هست كه هر الاغي پا مي زاره به دلكده ات ...
فقط هدي جون.. چطور لگد پريانشونو ....تو اون دل تحمل مي كني....
باهم اروم زديم زير خنده ....
الهه-.اوه اوه..داره صاحبت مياد ...
با خنده :
خفه مي شي يا خفه ات كنم ....
الهه-.تونستي اول اين الاغ تازه به دوران رسيده رو خفه كن ...من يكي پيشكش ....ته ....بين اين همه الوات ....قدرشو بدون ....جاي اقات خالي ....
سر كوچه پيچيديم...كه مزاحم هميشگي سرعتشو زياد كرد و توي يه حركت يه كاغذ مچاله شده رو انداخت تو بغلم .

بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان اندروید , سایت رمان , رمان جدید 94 , زیباترین رمان وسوسه , رمان غمگین وسوسه , رمان جالب وسوسه , رمان شنیدنی وسوسه , زیباترین رمان , رمان وسوسه جالب , دانلود رمان جدید , رمان جاوا , رمان اندروید وسوسهlاخرین قسمت رمان وسوسه , رمان , رمان عاشقانه , رمان وسوسه , دانلود رمان , دانلود رمان وسوسه ,
بازدید : 320
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 17:59 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 4