قالب و افزونه وردپرس

جدیدترین رمان عاشقانه

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی
 بنزین فقط و فقط با کارت سوخت بنزین فقط و فقط با کارت سوخت
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
دیدترین مدل های لباس حنابندان 98 دیدترین مدل های لباس حنابندان 98
نحوه جدید درست کردن ترش شامی نحوه جدید درست کردن ترش شامی
عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش
خواص جالب لبو برای سلامتی انسان خواص جالب لبو برای سلامتی انسان
چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم چطوری باید از چسبیدن ژله به ظرف جلوگیری کنیم
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی
اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو عکس جشن تقدیر از رتبه های برتر فولیتو
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
عکس جالب  الناز ملک بازیگر سینما عکس جالب الناز ملک بازیگر سینما
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
HMVC چیست HMVC چیست
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
 درمان جدیدکبد چرب درمان جدیدکبد چرب
مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97 مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
عکس های عاشقانه روز همراه متن عکس های عاشقانه روز همراه متن
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه
خواص باور نکردنی شربت هل خواص باور نکردنی شربت هل
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 164
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 2,510
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 546
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 4
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 4,759
بازدید ماه : 34,545
بازدید سال : 387,160
بازدید کلی : 15,145,536
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

چند دقیقه پشت در معطل شدم..پس چرا کسی در رو باز نمی کنه؟..نگران شده بودم..
دستمو گذاشتم رو زنگ و پشت سر هم فشار دادم..همین که دستمو برداشتم در باز شد..
صورت رنگ پریده و نگران مامان رو درست رو به روی خودم دیدم..
با دیدینش زدم زیر گریه ..زیر لب زمزمه کردم :مامـــان..
چشماش به اشک نشست..چونه ش می لرزید..بغض کرده بود..در کامل باز شد..دستاشو از هم باز کرد..
با گریه رفتم تو بغلش..همونطورکه تو بغلش بودم اروم منو کشید تو حیاط و در رو بست..
صدای پر از بغضش توی گوشم پیچید :بهارم..عزیزدل مادر..کجا بودی؟..خدایا شکرت که نمردم و دخترمو دیدم..
از تو بغلش اومدم بیرون وبا هق هق گفتم :مامان دلم خیلی براتون تنگ شده بود..دیگه هیچ وقت تنهاتون نمیذارم..به خدا قول میدم همیشه پیشتون بمونم..ببخشید من دختر خوبی براتون نبودم..
گریه م شدت گرفت..
صورت مامان خیس از اشک بود..سرمو گرفت تو سینه ش وهمونطور که نوازشم می کرد گفت :این چه حرفیه می زنی دخترم؟..تو عزیزدلمی..پاره ی تنمی..من و تو کسی رو جز هم نداریم..همه چیزه من تویی دخترم..اینو نگو..
سرمو بلند کردم و گونه ش رو بوسیدم..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت دوازدهم , قسمت پایانی , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 399
تاریخ : پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 زمان : 14:13 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

"شب مهمانی..داخل اتاق "


مرد کمربندش را باز کرد..نگاهی به بهار انداخت..چشمانش بسته بود..خم شد..با دست به صورتش ضربه زد..
--هی..دختر..
ولی بهار بیهوش شده بود..
لبخند شیطانی روی لبانش نقش بست..
--بهتـــر..اینجوری راحت تر به کارم می رسم..گربه کوچولوی وحشی..چنگ میندازی اره؟..نشونت میدم..
با لذت به بدن او نگاه کرد..خم شد و خواست لبهایش را ببوسد که یکی محکم به در کوبید..
-باز کن این درو..کثافت عوضی باز کن..
هول شده بود..صدای کیارش بود..می دانست این دختر نامزد اوست و اگر کیارش متوجه موضوع شود او را زنده نخواهد گذاشت..
رنگش پریده بود..نفس نفس می زد..
کیارش بی محابا به در می کوبید و داد می زد..

سریع بلند شد و کمربندش را بست..باید بهار را مخفی می کرد..
او را بلند کرد..بی رحمانه مانند شیءای بی ارزش او را روی زمین انداخت..کمر بهار محکم به زمین اصابت کرد..

روی زمین نشست لبه ی رو تختی را بالا زد..بهار را هل داد زیر تخت..رو تختی را مرتب کرد..
دستی به یقه ش کشید..هنوز هم می ترسید..
به طرف در رفت و بازش کرد..کیارش چون شیری زخمی وارد اتاق شد و یقه ی او را گرفت..به طرف دیوار هلش داد..
-کجاست عوضی؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت یازدهم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 200
تاریخ : پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 زمان : 0:08 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

چشمامو باز کردم و یه ضرب تو جام نشستم..دریا تو درگاه در ایستاده بود..به روش لبخند زدم که اونم با لبخند کمرنگی جوابمو داد..
وارد اتاق شد و درو بست..رو به روم نشست..
--مزاحمت که نشدم؟..
تو دلم گفتم :شده باشی هم باید بگم نشدی..اینم سواله می پرسی؟..
لبخند زدم وگفتم :نه این چه حرفیه؟..من و سر..یعنی من واریا مزاحمتون شدیم..باید ببخشید..
لبخند کجی نشست روی لباش..
--نه این چه حرفیه؟..اقا اریا اینجا صاحب خونه ن..
از نگاه هاش هیچ خوشم نمی اومد..رو لباش لبخند بود ولی نگاهش..یه جور دیگه بود..دوستانه نبود..
-ممنونم..لطف دارید..
--نه لطف نیست..حقیقت رو گفتم..میشه بدونم چجوری با هم اشنا شدید و کار به عشق وعاشقی رسید؟..البته یه وقت فکر نکنید دختر فضولی هستم..محض کنجکاوی پرسیدم..خیلی دلم می خواد بدونم سرگرد رادمنش سخت ومغرورچطور عاشق شده؟..
حالا خوب شد..چه جوابی به این دختره ی سمج بدم؟..حالا خوبه فضول نیست اینو پرسید اگر خدایی نکرده می خواست فضولی کنه دیگه چی ازم می پرسید؟..
انگار خیلی رو سرگرد شناخت داره که درموردش اینجوری حرف می زنه..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت دهم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 224
تاریخ : پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 زمان : 0:02 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

توی ماشین کنار اریا نشسته بودم..
هر دو در سکوت به خیابون خیره شده بودیم..ذهنم درگیر بود..به اتفاقات اخیر..امشب..شاهد..حرفاش وکارهاش..زخمی شدنش..
یعنی میمیره؟!..شاید هم زنده بمونه..
ولی باید تاوان پس می داد..چنین سرنوشتی حقش بود..تعداد دخترانی که به دست شاهد بدبخت شده بودند کم نبود ..
دخترای بی گناهی که به نا حق یا گول می خوردند ویا دزدیده می شدند..به زیر دست شاهد و امثال اون می افتادند..
خوب که باهاشون عشق و حال کرد و ازشون سواستفاده کرد بعد می فرستادشون تو کلوپ ها و دیسکو ها تا برای این مردان عرب که نه ناموس می دونستند چیه نه غیرت..برقصند..
شاهد فقط ذاتا ایرانی بود ولی تربیت شده ی این کشور بود..پس نمی تونست راه خودشو پیدا کنه چون از اول راه غلط رو در پیش گرفته بود..
این هم عاقبته کارهاش..بلاهایی که به سر دخترای بی گناه میاورد..
حیف..چنین شخصیت محکم و با اراده ای اگر می تونست خوب وبا شرافت زندگی کنه مطمئنا الان این بلا به سرش نمی اومد..معلوم نیست اون 3 تا مرد عرب باهاش چه دشمنی داشتند..
توی ایران هم ادم بد هست..یه ایرانی هم تافته ی جدا بافته نیست..ولی جسارتی که شیخ های عرب در راه تصاحب دختران بی گناه چه ایرانی وچه کشور های بیگانه داشتند واقعا بیش از حد تصور بود..
توی این مدت خیلی چیزها درموردشون شنیده بودم..قانون این کشور بهشون بهاء میده..کسی حق نداره به شیخ های عرب توهین کنه یا این کار زشتشون رو مورد تمسخر قرار بده..چون تهش این تو هستی که بدبخت میشی..
حتما بین این ادم ها..توی این کشور.. مردمان خوب و درستکار هم هست..
ولی حیف که ادمهایی چون شیخ و شاهد که تعدادشون بی شمار بود ..باعث می شدند این مردمانه خوب به راحتی دیده نشن..

از فکر اومدم بیرون..به اریا نگاه کردم..نگاهش به خیابون بود..
سنگینی نگاه منو حس کرد..سرشو برگردوند..وقتی دید دارم نگاهش می کنم



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت هشتم , قسمت نهم , قسمت هشتم و نهم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 264
تاریخ : دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 زمان : 14:46 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

با شنیدن صداش هق هقم بلندتر شد..باورم نمی شد..
اریا..اینجا..
توی بغلش بودم..گرمای اغوشش رو حس می کردم..بوی عطرش..اره خودش بود..همون عطر اشنا..
خدایا اون برگشت..به قولش وفا کرد..احساس می کردم هران امکان داره تو اغوشش از حال برم..من..تا الان فکر می کردم اریا..کسی که عاشقانه دوستش دارم مرده..ولی الان...تو اغوشش بودم..برام مثل یک معجزه بود..یک رویای شیرین..

همونطور که به لباسش چنگ می زدم با ضجه گفتم :اریا..توی این مدت کجا بودی؟!..اون کیارش نامرد بهم گفت که تورو کشته..تو..
با لحن ارامش بخشی کنار گوشم گفت :هیسسسس..می دونم..همه چیزو می دونم..

اروم از تو بغلش اومدم بیرون..به صورتش نگاه کردم..از دیدنش سیر نمی شدم..انقدر شوکه شده بودم که قادر نبودم روی پاهام بایستم..
اشک توی چشماش حلقه بسته بود..دستای سرد ولرزونمو اوردم بالا..انگشتامو اروم کشیدم رو صورتش..
چشماشو بست..صورتش داغ بود..سرشو کج کرد و نوک انگشتمو بوسید..تن سردم گرم شد..
لبخند زدم..ولی هنوز هم اشک می ریختم..
چشماشو باز کرد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت هفتم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 216
تاریخ : شنبه 26 اردیبهشت 1394 زمان : 11:12 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز رمان زیبای عشق و احساس من قسمت پنجم و ششم رو برای شما آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

داشتم کمک مامان خیاطی می کردم که تلفن زنگ زد..مامان سرشو بلند کرد و نگام کرد..
از جام بلند شدم و به طرف تلفن رفتم..گوشی رو برداشتم..
-الو..
صدای کیارش توی گوشی پیچید..
-- سلام عزیزم..خوبی؟..
نفسمو دادم بیرون و گفتم :سلام ..مرسی..
سکوت کرده بود..انگار منتظر بود منم بگم تو هم خوبی عزیزم؟..
هه..ولی عمرا اگر چنین چیزی رو از دهانم بشنوه..
بعد ازچند لحظه سکوت گفت :بهار می خوام ببینمت..امروز وقت داری؟..
من همیشه بی کار بودم و وقتم هم خالی بود..
ولی برای اینکه سریع پیشنهادشو قبول نکنم گفتم :نمی دونم..چکارم داری؟..
--وقتی دیدمت بهت میگم..امروز عصر ساعت 5 منتظرم باش میام اونجا..خداحافظ..
دیگه مهلت نداد منم یه چیزی بگم..سریع گوشی رو قطع کرد..
از این کارش هیچ خوشم نیومد..با اخم به گوشی نگاه کردم..بعدش هم کوبوندمش سرجاش..
مامان :چی شده بهار؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت پنجم , قسمتششم , قسمت پنجم و ششم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 353
تاریخ : پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 زمان : 12:38 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

نوید با خنده گفت :خب بقیه ش رو بگو..
آریا نفسش را بیرون داد وگفت :هیچی دیگه از اب اوردمش بیرون..هر کار کردم بهوش نیومد مجبور شدم..مجبور شدم بهش نفس مصنوعی بدم..
نوید زد زیر خنده و در همون حال گفت :جک خنده داری بود آریا دمت گرم..
وقتی نگاه جدی آریا را رو خودش دید سریع خنده ش را خورد وگفت :خب..خب چیزه..هیچی بقیه ش رو بگو..
آریا نگاهش را از او گرفت و گفت :اولش تردید داشتم..اخه مگه من غریق نجات بودم که بخوام بهش نفس مصنوعی بدم یا کاری بکنم؟..تو عمرم از این کارا نکرده بودم و برام سخت بود..اصلا فکرشم نمی کردم یه روز یه دختر رو ازتو اب دریا نجات بدم بعد هم بهش نفس مصنوعی بدم..تو خودتو بذار جای من ..
نوید خندید وبا شیطنت گفت :نمی تونم خودمو بذارم جای تو..تو باشی باحال تره..حالا اولین تجربه ت چطور بود؟..
اریا جدی نگاهش کرد وگفت :تجربه ی چی؟.......
-- نجات یه دختر از تو دریا و بعدش هم نفس مصنوعی و ...
با شیطنت نگاش کرد و خندید..
آریا با اخم غرید :زهرمار..منو مسخره می کنی؟..
نوید با خنده از جاش بلند شد وگفت :نه جان آریا..کی جرات داره با جناب سرگرد رادمنش شوخی کنه؟..خب خب بقیه ش رو بگو..داره جالب میشه..
-هیچی دیگه دیروز هم جلوی ویلای صداقت دیدمش..داشت می رفت اون طرف خیابون حواسش به خیابون نبود..اگر مرادی به موقع ترمز نکرده بود حتما می زدیم بهش..دختره نترسیه..خیلی رک حرفشو می زد انگار نه انگار یه مامور پلیس جلوش وایساده..هر چی جدی تر باهاش حرف می زدم بیشتر جوابمو می داد ..
-به خاله بگم؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت چهارم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 293
تاریخ : چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 زمان : 12:58 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

اینم قسمت سوم رمان عشق و احساس من

روم چشمامو باز کردم..نگاهی به اطرافم انداختم..مامان روی تخت بغلی خوابیده بود..نیمخیز شدم و با چشمای خواب الودم به ساعت نگاه کردم..
ساعت 3/5 بعداظهر بود..حتما ناهارشونو خوردن و خوابیدن..
گرسنه م شده بود..از تخت اومدم پایین و اروم بدون اینکه سر وصدایی ایجاد کنم از اتاق رفتم بیرون..
هیچ کس تو راهرو نبود..
رفتم پایین و نگاهی به اطرافم انداختم..دنبال اشپزخونه می گشتم که بالاخره پیداش کردم..
رفتم تو اشپزخونه و در یخچال رو باز کردم..همه چیز توش بود..
بسته ی کالباس و گوجه رو اوردم بیرون و از تو سبد روی میز یه تیکه نون برداشتم وبرای خودم ساندویچ درست کردم..
اینجا که تو سکوت بهم مزه نمی داد..تصمیم گرفتم برم بیرون..
نگاهی به لباسم انداختم..یه مانتو سفید تابستونه و یه شال ابی ..در کل سر و وضعم ایرادی نداشت و برای بیرون رفتن مناسب بود..
از ویلا زدم بیرون و به طرف دریا دویدم..کفشامو در اوردم و نشستم رو ماسه ها..
همونطور که ساندویچمو می خوردم نگاهم به دریا بود..به موج های منظمی که پشت سر هم ردیف می شدن و خودشونو به ساحل می رسوندن..
ساندویچمو خوردمو از جام بلند شدم..کمی قدم زدم و دوباره به دریا نگاه کردم..
یه موج خودشو رسوند به ساحل وخورد به پاهام..یه حس خوبی بهم دست داد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 407
تاریخ : سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زمان : 12:45 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز قسمت دوم رمان عشق واحساس من رو برای شما دوستان عزیز آماده کردم

توی راه همه ش به این فکر می کردم که چطور مامان رو توجیح کنم؟..ولی خب بالاخره که چی؟..باید یه جوری بهش می گفتم دیگه..
با دلشوره در خونه رو باز کردمو وارد حیاط شدم..مامان تو حیاط نبود..نفسمو دادم بیرون..می دونستم رنگم پریده..هرکاری هم می کردم اروم باشم نمی شد..کفشامو در اوردم ورفتم تو....
-سلام مامان..من اومدم..
جوابی نداد..چند بار دیگه هم صداش کردم ولی بی فایده بود..با خودم گفتم لابد رفته خونه ی همسایه..
به طرف اتاقم رفتم که دیدم در اتاق مامان بازه..
درو باز گذاشتم ولی از چیزی که دیدم..از زور وحشت رعشه به تنم افتاد..خدایاااااا..
داد زدم :مامان..
مامانم همونطور که چادر نماز سرش بود افتاده بود رو سجاده ش..با گریه سرشو بلند کردم..از بینیش خون می اومد..سجاده وچادرش خونی شده بود..خدایا..
دست وپامو گم کرده بودم وفقط مامان رو صدا می زدم..با دست لرزونم نبضشو گرفتم..کند می زد..
سریع از اتاق رفتم بیرون وبا هق هق شماره ی اورژانس رو گرفتم..
تماس برقرار شد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 381
تاریخ : دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

این رمان زیبا رو امروز براتون آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

عاشقانه ترین و احساسی ترین رمان های 94

با خستگی درخونه رو باز کردم و رفتم تو..نگاهی به حیاط انداختم..مامان کنار حوض نشسته بود و داشت با دست لباس می شست..
لبخند کمرنگی زدم..لبخندی که از روی ارامش نبود..فقط برای دل خوشی مامان بود..درو بستم..با صدای بسته شدن در مامان سرشو بلند کرد ونگام کرد..با دیدن من لبخند مهربونی زد و بلند شد ودر حالی که دستاشو زیر شیر اب می شست گفت:گرفتی دخترم؟..
رفتم جلو و با خستگی گفتم :اره مامان گرفتم..بالاخره تموم شد..اینم از مدرک دیپلمم..از فردا میرم دنبال کار..
لبه حوض نشستم..مامان با اخم نگام کرد وگفت :بهار صد دفعه بهت گفتم بازم میگم من نمیذارم تو با این سنت بری سرکار..دخترم تو باید به فکر درست باشی..به فکر اینده ت..نمی خوام ازالان به فکر کار کردن بیافتی..
وای خدا باز هم بحث همیشگی..دیگه خسته شده بودم..سعی کردم اروم باشم..
با لبخند نگاش کردمو گفتم:اخه مادر من شما خودت وضعیتمونو ببین..تا کی باید اینطوری سر کنیم؟..
مامان :دخترم من که دارم کار می کنم..خیاطی می کنم..بافتنی هم می بافم..گفتی خونه ی مردم کار نکن گفتم باشه بچه م غرور داره دیگه کار نمی کنم..دیگه چی میگی؟..
از جام بلند شدم وبه طرف در رفتم با لحن کلافه ای گفتم : مامان خودت هم خوب می دونی این پول کفاف زندگیمونو نمیده..چه برسه که من بخوام درس هم بخونم..خرجش خیلی بالاست..با این وضعیت من نمی تونم..چرا متوجه نیستین؟..

 



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 383
تاریخ : یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 زمان : 12:57 | نویسنده : masoud | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی