رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر
رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر
رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر
رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر
رمان قشنگ و پرطرفدار روز نود و سوم قسمت آخر
«مادر جون توی سی سی یو بستری شده بود من روی نیمکت صندلی راهرو نشسته بودم گریه میکردم ،باباجون از استرس زیاد همش راه میرفت و امیرمحمد به دیوار تکیه داده بود و فقط به یه نقطه نامعلوم روی زمین چشم دوخته بود که محمد حسن و صبا و محمد جواد هم اومدن ،محمد حسن دویید و با استرس گفت:»
-بابا جون؟مادر جون چی شده؟...........
«باباجون تا محمد حسنو دید اون بغض تو گلوشو شکوند و محمد حسنو به آغوش کشید حالا که صدای گریه ی مردونه ی باباجونو می شنیدم ،دیگه نمی تونستم اونطوری از ته دل هق هق کنم؛ مادر جون به خاطر ما اینجاست
محمد جواد کنار باباجون که تو آغوش محمد حسن بود ایستاده بود و شونه ی باباجونو بوسید و برگشت به من نگاه کردو گفت:»
-آخه چی شد که اینطوری شد؟شما اونجا بودید؟http://masoud293.ir/
«باباجون با همون حالش گفت:»
-هی میگم بس کن ،انقدر تن این زنو دوتا طفل معصوما رو نلرزون ...مگه گوش میده...مگه از خر شیطون...
«محمد حسن تو کسری از ثانیه یهو یورش کرد طرف امیر ویقه اشو گرفتو به دیوار چسبوندش و با بغض و عاز و حرص و چشمای خیسش با صدای دورگه گفت:»
-نمی دونی قلبش ناراحته؟نمی دونی تحمل دعوا نداره؟...نمیدونی با دعا و دوا نگهش داشتیم؟...«امیر محمد نگاه از زمین بر نمی داشت چشم دوخته بود به همون نقطه ی روی زمین ،حرکتی نمی کرد ،حرفی نمی زد ،محمد حسن کف دستشو محکم کوبید به کنار صورت امیر محمد به روی دیوار و با حرص گفت:»
-اه...«روی صندلی نشستو صورتشو تو دستش گرفتو آرنجشو رو زانوش گذاشت ،صبا اومد طرفشو با غم نه کمتر از ما دست رو سر محمد حسن کشید و صبا گفت:»
-دوقلو ها کجان
بقیه ادامه مطلب...............
درباره :
رمان عاشقانه ,
برچسب ها :
رمان برای گوشی ,
رمان برای موبایل ,
دانلود روز نود و سوم ,
دانلود رمان روز نود و سوم ,
روز نود و سوم رمان ,
نویسنده رمان روز نود و سوم ,
روز نود و سوم ,
وبلاگ رمان ,
سایت رمان ,
دانلود رمان ,
قسمت اول روز نود و سوم ,
قسمت اخر روز نود و سوم ,
خلاصه قسمت اخر روز نود و سوم ,
بازدید : 2295
تاریخ : دوشنبه 19 مرداد 1394 زمان : 23:31 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)
رمان جدید و کم خوانده شده خط هستم قسمت اخر
رمان جدید و کم خوانده شده خط هستم قسمت اخر
رمان جدید و کم خوانده شده خط هستم قسمت اخر
خودمو جمع کردم... سردم بود.
نمیدونم چقدر گذشته بود که با صدای موبایلم به خودم اومدم...
با کمی من من گفت: ونوس بهم زنگید...
یه نفس عمیق کشید وگفت:نویسنده ی این فیلمنامه هم تویی...
پوفی کشید وگفت: فردا اول وقت اون فیلم........ دستته....
بی هیچ حرف دیگه ای قطع کرد.
خواستم گوشیمو خاموش کنم که باز زنگ خورد
ادامه مطلب بروید..........
درباره :
رمان عاشقانه ,
برچسب ها :
رمان خط هشتم میخوام ,
رمان جدید خط هشتم رو میخوام ,
دانلود رمان خط هشتم ,
رمان جالب خط هشتم ,
رمان قشنگ خط هشتم ,
خط هشتم رمانش ,
دانلود داستان خط هشتم ,
رمان باحال ,
رمان زیبا خط هشتم ,
رمان برای گوشی ,
رمان برای موبایل ,
رمان برای تبلت ,
بازدید : 274
تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394 زمان : 12:48 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)
خیلی وقت هست ما در این سایت رمان نگذاشته امی و امروز چنتا رومان برای شما
در این سایت گذاشتیم اینم رمان جالب و زیبای رسوب حتما تا اخر بخونید
البته قسمت اخر این رمان است
در را که بست نفس عمیقی کشید . به ساعتش نگاهی انداخت و هوفی کشید . خیلی وقت نداشت.
به جای اسانسور، از پله ها بالا رفت .
در را با کلید بازکرد با دیدن جعبه های روی هم چیده شده ، نفس عمیقی کشید … عقربه های ساعت دیواری ، به زمانی که نداشت دهن کجی میکرد .
هلن جلویش سبز شد و گفت: سلام.
لبخندی زد و گفت: سلام خسته نباشی.
هلن کش وقوسی امد و گفت: با اون یارو که میگفتی صحبت کردی؟
کیان دوباره به ساعت دیواری نگاه کرد و گفت: عصر میرم سراغش… و نگاهی به دور تا دور نشیمن انداخت و گفت:همه چیز و بار کردی؟ اونجا شصت متر بیشتر نیست ها !
هلن نگاهی به جعبه ها انداخت و گفت: میدونم… اینا جاگیر نیستن. مبل ها رو هم که نمیاریم… چند تیکه از وسایل اشپزخونه است و لباسامون .
کیان چانه اش را خاراند و گفت: هانا کجاست
هلن چشمهایش برقی زد و گفت: قرار داشت.
کیان ابروهایش را بالا داد و گفت: قرار
بقیه در ادامه مطلب
درباره :
رمان عاشقانه ,
برچسب ها :
رسوب چگونه به وجود میاید ,
دانلود برنامه رمان ,
دانلو برنامه داستان ,
رمان برای موبایل ,
رمان برای تبلت ,
رمان های عاشقانه ,
رمان زیبا ,
رمان جالب ,
رمان اندروید ,
رمان جاوا ,
رمان بوسه ,
دانلود قسمه اخر رمان رسوب ,
تمام قسمت های رمان رسوب ,
قسمت اول رمان رسوب ,
رمان موبایل و گوشی ,
رمان واقعا زیبا ,
رمان دلتنگی ,
چگونه رمان بنویسیم ,
بازدید : 484
تاریخ : پنجشنبه 25 دی 1393 زمان : 12:32 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)
رمان جدید سها خیلی رمان جالبی استو قسمت اخرشو امروز گذاشتم نظر یادتون نره
نفس عمیقی کشیدم و باز دمم رو از دهنم دادم بیرون ...
به بخاری که از دهنم خارج شد نگاه کردم و لبخندی زدم.و جزوه هام رو بیشتر تو آغوشم جمع کردم.
هوای ابری پاریس بیشتر از همه بهم آرامش میداد و دل تنگی خانوادم رو ازم میگرفت ...
و خب اینم جز اون رفتار هام بود از بقیه ی دخترا جدام میکرد.
چندین بار مامانم گفته بود مردم تو هوای ابری دلشون میگیره ... تو یکی تو هوای ابری دلت باز میشه.
یه نفس عمیق دیگه کشیدم . و به سمت ساختمون دانشگاه راه افتادم
درباره :
رمان عاشقانه ,
برچسب ها :
دانلود رمان گوشی ,
رمان جدید عاشقانه ,
رمان برای موبایل ,
اموزش نوشته رمان ,
قسمت اول مران سها ,
قسمت اخر مران سها ,
تمام قسمت های رمان سها ,
رمان برای کامپیوتر ,
رمان با عکس ,
بازدید : 12014
تاریخ : جمعه 04 مهر 1393 زمان : 22:00 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)
امروز در این وب سایت رمان زیبای
زیر بال های غم رو گذاشتیم برای شما
برای دانلود این رمان زیبا در ادامه مطلب بروید
برچسب ها :
رمان.رمان جدید زیر بال های غم .زیر بال های غم رمان.رمان برای اندروید. ,
دانلود رمان ,
دانلود رمان بسیار غم انگیز ,
دانلود رمان رویا سیناپور ,
دانلود رمان زیر بال های غم ,
دانلود رمان زیر بال های غم از رویا سیناپور ,
دانلود رمان زیر بال های غم برای موبایل ,
دانلود رمان غمگین ,
دانلود رمان موبایل ,
دانلود رمان های رویا سیناپور ,
رمان ,
رمان برای موبایل ,
رمان بسیار غم انگیز ,
رمان بسیار غم انگیز برای موبایل ,
رمان رویا سیناپور ,
رمان زیر بال های غم ,
رمان زیر بال های غم از رویا سیناپور ,
رمان زیر بال های غم برای موبایل ,
بازدید : 685
تاریخ : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 زمان : 21:00 |
نویسنده :
masoud293 |
نظرات (0)