قالب و افزونه وردپرس

داستان جدید

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
دیدترین مدل های لباس حنابندان 98 دیدترین مدل های لباس حنابندان 98
داستان جالب دو برادر داستان جالب دو برادر
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه
کیست بارتولن مال چی است کیست بارتولن مال چی است
متن  حرفِ دل و حرفِ حساب متن حرفِ دل و حرفِ حساب
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
دعا دعا
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
بهترین روش درمان سنگ مثانه بهترین روش درمان سنگ مثانه
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397 فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
یک نفر یک نفر
عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
عکس های دیده نشده ريحانه پارسا لب دریا عکس های دیده نشده ريحانه پارسا لب دریا
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
 درمان جدیدکبد چرب درمان جدیدکبد چرب
عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي
تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش
جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد جدیدترین عکس های جدید جوانه دلشاد
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
نحوه جدید درست کردن ترش شامی نحوه جدید درست کردن ترش شامی
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
عکس جشن تولد دیده نشده  ملیکا شریفی نیا عکس جشن تولد دیده نشده ملیکا شریفی نیا
خنده دار ترین  جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار خنده دار ترین جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 168
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 2,434
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 545
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 4
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 4,683
بازدید ماه : 34,469
بازدید سال : 387,084
بازدید کلی : 15,145,460
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

داستان واقعا جدید و خوانده نشده حسن کچل

داستان واقعا جدید و خوانده نشده حسن کچل

داستان واقعا جدید و خوانده نشده حسن کچل

داستان واقعا جدید و خوانده نشده حسن کچل

داستان واقعا جدید و خوانده نشده حسن کچل

پیرزنی بود که یک پسر کچل داشت به اسم حسن. این حسن کچل  ما که از تنبلی شهره عام و خاص بود از صبح تا شب کنار تنور دراز می کشید و می خورد و می خوابید.

ننه اش دیگه از دستش خسته شده بود با خودش فکر کرد چیکار کنه که پسرش دست از تنبلی برداره و یه تکونی به خودش بده.

تا اینکه فکری به خاطرش رسید بلند شد رفت سر بازار و چند تا سیب سرخ خوشمزه خرید و اومد خونه. یکی از سیب ها رو گذاشت دم تنور یکی رو یه کم دور تر وسط اتاق . سومی رو دم در اتاق چهارمی تو حیاط و …..آخری رو گذاشت پشت در حیاط تو کوچه.

حسن که از خواب پاشد بدجور گرسنه بود تا چشمش رو باز کرد سیب های قرمز خوش آب و رنگ رو دید و دهنش حسابی آب افتاد.
داد زد ننه جون من سیب می خوام

بقیه در ادامه مطلب



درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : همسر حسن کچل , قضیه حسن کچل چی بوده , انشا در مورد حسن کچل , علت مرگ حسن کچل , چرا به حسن کچل میگفتن حسن کچل , داستنا در مورد حسن کچل , دانلود فیلم حسن کچل , داستان جدید , داستان خفن , رمان ,
بازدید : 576
تاریخ : جمعه 25 اردیبهشت 1394 زمان : 13:34 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران      داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ، تعدادی کبوتر زندگی می‌کردند. در آن نزدیکی یک شکارچی هم بود که هر روز به سراغ این پرندگان می‌رفت و تورش را روی زمین پهن می‌کرد و وقتی پرنده‌ای روی تور می‌نشست آن را شکار می‌کرد...

کبوترها از این موضوع خیلی ناراحت بودند،چون کم‌کم تعدادشان کم می‌شد و غم و غصه در جمع آنها نفوذ کرده بود.یک روز کبوتر پیر، همه کبوترها را جمع کرد تا با آنها صحبت کند و بعد همگی با هم تصمیم بگیرند که چه کاری باید انجام دهند تا از دست این شکارچی بدجنس راحت شوند.

هر کدام از کبوترها یک نظر می‌دادند و کبوترهای دیگر موافقتشان را اعلام می‌کردند. در بین آنها یک کبوتر دانا بود که در آخر جلسه به دوستانش گفت من فقط یک مطلب را می‌خواهم یادآوری کنم‌ و آن هم این است که همه ما باید قبل از هر چیز و هر کاری اتحاد داشته باشیم، چون‌ هیچ‌کس به تنهایی نمی‌تواند کاربزرگی انجام دهد، مگر آن که در یک گروه هماهنگ باشد.

تمام کبوترها با سرهای کوچکشان حرف او را تایید کردند و همه با هم‌پیمان بستند و بال‌هایشان را یکی‌یکی روی هم گذاشته و یک صدا گفتند ما با هم دشمن را شکست می‌دهیم.

فردای آن روز سروکله شکارچی پیدا شد و دوباره تورش را روی زمین پهن کرد و مقداری دانه هم روی تور پاشید و در گوشه‌ای پنهان شد. چندی نگذشت که همه پرندگان با هم روی تور نشستند و مشغول دانه خوردن شدند.

شکارچی که خیلی خوشحال شده بود سریعا تور را جمع کرد و تمام کبوترها داخل تور گیر افتادند و منتظر شدند تا او نزدیک شود. زمانی که شکارچی سر تور را گرفت همه کبوترها با هم به پرواز درآمدند و آنقدر بال زدند و بالا رفتند تا او را از زمین بلند کردند. شکارچی هم دست و پا می‌زد و کمک می‌خواست. کبوتر دانا از بین جمع فریاد زد: پرواز به سمت دریاچه و همه به گفته او عمل کردند و شکارچی را به سمت دریاچه بردند.

شکارچی که خیلی ترسیده بود کم‌کم دست‌هایش شل شد و طناب را رها کرد و به داخل دریاچه افتاد و کبوترها هم به وسط جنگل رفتند و تور آنها در جنگل به شاخه درختی گیر کرد.

داخل آن درخت یک سنجاب زندگی می‌کرد و سنجاب که دید کبوترها داخل تور گیرافتاده‌اند دوستانش را صدا کرد و همه با هم طناب‌ها را جویدند و کبوترها را از داخل تور نجات دادند‌. شکارچی هم دیگر هیچ‌وقت آن طرف ها پیدایش نشد

منبع golesib

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان خفن اتحاد کبوتران , دانلود داستان اتحاد کبوتران , داستان جدید , رمان اتحاد کبوتران , رمان برای گوشی , داستان اندروید , داستان زیبا , داستان خفن , داستان شنیدنی , داستان جالب , دانلود داستان کوتاه , اتحاد کبوتران داستان , اتحاد کبوتران رمان , داستان اتحاد , دانلود اتحاد , دانلود داستان اتحاد , جدیدترین رمان ها , رمان خفن , رمان گوشی , داستان برای کودکان ,
بازدید : 267
تاریخ : سه شنبه 25 فروردین 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدید و جالب دیوار چین که همین حالا اماده کردمو گذاشتم 

هر روز جدیدترین ها رو اماده کنید ودر سایت ما بگذارید

کمتر کسی است در جهان که نام دیوار چین را نشنیده باشد که بین مغولستان و چین به معنی اخص ممتد است. این دیوار بزرگ بیش از دو هزار سال عمر کرده است و بیش از 6000 کیلومتر طول دارد.

بلندی آن قسمت دیوار که در شمال پکن بناشدن است ۸٫۵ متر و در نقاط دیگر از ۴ تا ۱۵ متر است و قطر دیوار ۴٫۵ تا ۷٫۵ متر می باشد و در فواطل برجها دارد.

 

تصور نکنید دیوار چین یک دیوار متصل دیوارهای دراز و کوتاه در هم و برهم است. چون هر دودمان پس از روی کار آمدن دیوارهائی می ساختند از این روی دیوار چین شامل دیوارهای متعدد جدا گانه شده است.


ابتدای دیوار در مشرق شانهای گوان ،نا نکو ، ین من (در شانسی) و جیایو گوان (در گانسو) است و ساختن دیوار در قرن سوم قبل از میلاد در عهد امپراطور شی خوانگ تی از سلسله سلاطین چین ( 221 تا 108 قبل از میلاد) شروع شد و دامنه کار دیوار سازی در طی سلطنت آن دودمان بسیار وسیع گردید. یک میلیون برای این کار بسیج شده بودند و چون شرایط کار بسیار سخت بود گروه کثیری از کارگران می رفتند و برنمی گشتند.

بقیه درادامه مطب



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : مشخصات دیوار چین کامل , عکس دیوار چین , داستان جدید , داستان کوتاه , داستان باحال , داستان جالب , داستان خواندنی , داستان و رمن , دانلود داستان , دانلود داستان گوشی , دانلود داستان برای کامپیوتر , ، درباره ی دیوارچین ، داستان دیوارچین ، داستان جالب درباره ی دیوارچین ، داستانی شنیدنی درباره ی دیوار چین ، دا ,
بازدید : 243
تاریخ : چهارشنبه 08 بهمن 1393 زمان : 18:19 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
dastane dorogh haye madaram داستان زیبای دروغ های مادرم


داستان من از زمان تولّدم شروع می‎شود. تنها فرزند خانواده بودم ، سخت فقیر بودیم و تهی‎دست و هیچگاه غذا به اندازه کافی نداشتیم ،  روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم ، مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت: “فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.” و این اوّلین دروغی بود که به من گفت .

زمان گذشت و قدری بزرگ تر شدم ، مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می ‏رفت ، مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم ، یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند ، به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت ، شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم ، مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد ، دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است ، ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند ، امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
“بخور فرزندم ، این ماهی را هم بخور ، مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟” و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.



برچسب ها : dastan , dastan jadid dastan pand amooz , بهترین داستان ها , جدیدترین داستانها , داستان 93 , داستان آموزنده , داستان باحال , داستان جالب , داستان جدید , داستان خواندنی , داستان زیبا , داستان معنی دار , داستان های آموزنده , 93 , داستان های جالب و آموزنده , داستان های خواندنی , داستان های واقعی , داستان دروغهای زیبای مادرم , داستان پرمفهوم , داستان کوتاه ,
بازدید : 213
تاریخ : یکشنبه 28 دی 1393 زمان : 10:08 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

داستان کوتاه ازدواج نکردن خیلی داستان قشنگی است حتما تا اخر بخونیدش

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه:

(( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).

رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.

رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی.

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش 



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : ازدواج نکردن , رمان ازدواج نکردن , داستان خفن ازدواج نکردن , رمان اموزنده ازدواج نکردن , جملات عاشقانه , حرفای اموزنده ازدواج نکردن , دانلدو داستان ازدواج نکردن , داستان , داستان جدید , وبلاگ تفریحی , سایت تفریحی , داستان برای رزبلاگ , رزبلاگ , بلوگفا , داستان بی ادبی ,
بازدید : 325
تاریخ : یکشنبه 07 دی 1393 زمان : 21:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (1)

چن روزی هست بخاطر گرفتاری ها نتونستم اپ های زیادی بزارم اما امروز

چنتا  پست جدید پیدا کردم یکی اینه درد امپول واقعا قشنگ و خواندنی هستش

یادم می یاد وقتی پسرم ۳ ،۴ ساله بود باید هر چند یکبار برای زدن واکسن به درمانگاه می رفتیم.
طبیعتا مثل خیلی از بچه های کوچک پسرم دل خوشی از آمپول زدن نداشت و همیشه در موقع آمپول زدن اشکش روان بود.
یکبار که مسئولیت بردن پسرم به درمانگاه توسط همسرم به من سپرده شده بود. داشتم فکر می کردم که چگونه می توانم به پسرم یاد بدم که بر ترس و درد ناشی از سوزن غلبه کند. تصمیم گرفتم با تجربه ای که از دوران بچه گی خودم داشتم حداقل بهتر از والدینم عمل کنم: یادم میآد وقتی بچه بودم از آمپول خیلی می ترسیدم و دلداری های مادرم نه تنها کمکی به من نمی کرد بلکه بیشتر من را رنج می داد. چون ایشان مرتبا برای اینکه به من روحیه بده تکرار می کرد ” آمپول اصلا درد نداره…!” و وقتی من درد را حس می کردم یادم میآد که خیلی عصبانی می شدم چون احساس می کردم ناراحتی من برای مادرم مهم نیست و فقط می خواد منو گول بزنه…. هر چند که مادرم چنین نیتی نداشت. و این باعث می شد که ترس من از سوزن تا مدتها ادامه پیدا کنم

خلاصه حالا می خواستم در 



درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : روش امپول زدن , داستان کوتاه , داستان امپول , داستان جدید , رمان قشنگ امپول , روان خنده دار امپول , دانلود رمان , دانلود داستان , چگونه روش سعی امپول زدن , روش مفید امپول زدن , داستان جالب , داستان امپول به دختر ,
بازدید : 1102
تاریخ : جمعه 02 آبان 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید درویش تهی دست خیلی داستان پند اموز وخفنی است بخونیدش

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند 
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود 
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم 
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی 


درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو  کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست 

منبع mstory

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان پند اموز خفن , داستان پیرمرد تهی دست , رمان , داستان جدید , دانلود داستان , رمان جدید پیرمرد تهی دست , عکس , وبلاگ داستان , سایت داستان , وبلاگ مسعود , رزبلاگ مسعود , اسم جدید پسر , خفن ترین دستان ها , داستان سیاسی , داستان کوتاه , وبلاگ جالب , داستان و ماجرا ,
بازدید : 328
تاریخ : جمعه 18 مهر 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (1)

داستان گنجشک با خدا داستان جدیدی است که امروز ما در این سایت قرار داده

ایم لطفا نظر خوبتونم بزارید ممنونم

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت

فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت

می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود

و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست

فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت

و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست

گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام

تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟

چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟

و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد

فرشتگان همه سر به زیر انداختند

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند

آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود

ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد

منبع papafun

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان جدید , داستان گنجشک با خدا , داستان عاشقانه گنجشک با خدا , وبلاگ داستان , سایت داستان , داستان جدید گنجشک با خدا , دانلود داستان گنجشک با خدا , دانلود رمان گنجشک با خدا , داستان قشنگ جالب ,
بازدید : 236
تاریخ : چهارشنبه 02 مهر 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

امروز داستان بسیار قشنگ عاشقانه دلشکستان رو گذاشتم که واقعا داستان عاشقانه وغمگینی است

 پسرهایی که به دلیل غرور زیاد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نمیزد. 
در سال ۱۳۷۵، وقتی در دوره ی راهنمایی بودم با پسری آشنا شدم. اسم آن پسر آرش بود.لحظه به لحظه دوستی ما بیشتر و عمیق تر می شد تا جایی که همه ما را به عنوان ۲ برادر می دانستند. همیشه با هم بودیم و هر کاری را با هم انجام می دادیم. این دوستی ما تا زمانی ادامه داشت که آن اتفاق لعنتی به وقوع پیوست. 

در سال ۸۴، در یک روز تابستانی وقتی از کتابخانه بیرون آمدم برای کمی استراحت در پارکی که در آن نزدیکی بود، رفتم.هوا گرم بود به این خاطر بعد کمی استراحت در پارک، به کافی شاپی رفتم، نوشیدنی سفارش دادم .من پسر خیلی مغرور و از خود راضی بودم که جز خود کسی را نمی پسندیدم .به این خاطر وقتی دختری را می دیدم، روی خود را بر میگرداندم و نگاه نمی کردم ولی در آن روز به کلی تمام خصوصیاتم عوض شده بود .چند دقیقه ای از آمدن من به کافی شاپ گذشته بود. ناگهان چشمم به دختری که در حال وارد شدن به سالن بود افتاد. بله اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد. 
عاشق شدم؛ حال و هوام عوض شد، عرق سردی روی صورتم نشسته بود. چند دقیقه ای به همین روال گذشت.

آدم زبان بازی بودم، ولی در آن لحظه هیچ کلمه ای


درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : جملات عاشقانه , داستان کوتاه , داستان جدید دلشکستگان , رمان دلشکستگان , دانلود داستان دلشکستگان , سایت داستان , سایت رمان , داستان عاشقانه جدید , داستان جالب دلشکستگان.داستان پسر دختر , داستان خانوادگی , داستان لو رفته , داستان جدید , جدیدترین داستان عاشقانه ,
بازدید : 391
تاریخ : چهارشنبه 26 شهریور 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید خانم مربی و چکمه ها  داستان بسیار جالب وقشنگی است که همین 

حالا به دستم رسیده است رو برای شما دوستان گرامی گذاشتم نظر خوبتونم بزارید

خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت بعد از کلی فشار...و خم و راست شدن،بچه رو بغل ميكنه و ميذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره باهزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه میکنه و یه نفس راحت میکشه که 

هنوز آخیش گفتن تموم نشده که بچه ميگه این چکمه ها لنگه به لنگه است .
خانم ناچار با هزار بار فشار و اینور و اونور شدن و مواظب باشه که بچه نیفته هرچه تونست کشید تا بلاخره بوتهای تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآورد .

گفت ای بابا و باز با همان 




درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان جدید , داستان خانم مربی و چکمه ها , رمان خانم مربی و چکمه ها , داستان عاشقانه , داستان کوتاه خانم مربی و چکمه ها , داستان جدید وعاشقانه , داستان کوتاه اما جالب ,
بازدید : 339
تاریخ : چهارشنبه 19 شهریور 1393 زمان : 2:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 3