قالب و افزونه وردپرس

داستان عاشقانه - 2

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
سری جدید عکس های عاشقانه 97 سری جدید عکس های عاشقانه 97
خواص موثر هل خواص موثر هل
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
روش های برای درمان جای سوختگی پوست روش های برای درمان جای سوختگی پوست
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی
زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس زندگینامه کامل و جدید محسن ابراهیم زاده خواننده + زندگی شخصی و عکس
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
 بنزین فقط و فقط با کارت سوخت بنزین فقط و فقط با کارت سوخت
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
عکس های جدید و دیدنی  بازیگران با همسرانشان سال 98 عکس های جدید و دیدنی بازیگران با همسرانشان سال 98
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97 مدل جدید پالتو دخترانه زمستان 97
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
خواص جالب  روغن شتر مرغ حتما بخونید خواص جالب روغن شتر مرغ حتما بخونید
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم
بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی
جدیدترین مدل آرایش عروس97 جدیدترین مدل آرایش عروس97
داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 231
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 17,800
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 612
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 10
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 20,049
بازدید ماه : 49,835
بازدید سال : 402,450
بازدید کلی : 15,160,826
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

داستان زیبا و جدید من عاشق هستم رو اماده کرده ایبم و گذاشتم نظر خوبتونم بزارید دوستان گرامی

 

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .

به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم 

تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود.

از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم.

تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه.

بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :



درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : داستان عاشقش بودم , داستان فراموشی , دانلود داستان من عاشق هستم , رمان من عاشق هستم , داستان ناب , داستان زیبای , رمان جدید و عاشقونه , متن عاشقانه , جملات بزرگان , حرفای بزرگان , سخنان بزرگان ,
بازدید : 288
تاریخ : سه شنبه 06 آبان 1393 زمان : 21:26 | نویسنده : masoud293 | نظرات (1)

داستان زیبا وقشنگ عاشقانه عشق تا پای جان رو امروز برای دوست دارن گذاشتم

روزی مرد ثروتمن
دی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
 
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

شیوانا از دختر پرسید: چقدر



درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : عشق تا پای جان , رمان عشق تا پای جان , دانلود رمان عشق تا پای جان , داستان جدید وقشنگ , داستان زیبا , وبلاگ عاشقانه , متن عاشقانه , رمان شنیدنی , داستان اندروید , رمان اندروید , رمان عاشقانه جدید , رمان خانه مادر بزرگ , رمان جالب.رمان گوشی ,
بازدید : 303
تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان قشنگ ثروتمند بی پول این دیگه واقعا قشنگه اگه نخوندیدش واقعا از دستت رفته بخون میدونم 

خوشت میاد ما بروزیم و شما رو هم بروز میزاریم

وا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند

پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
دلم می خواهد برای فردایی بهتر تلاش کنم
درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : ثروتمند بی پول , داستان جدید ثروتمند بی پول , داستان جالب ثروتمند بی پول , رمان ثروتمند بی پول , رمان قشنگ ثروتمند بی پول , داستان پول , داستان خفن , داستان برای تبلت ,
بازدید : 337
تاریخ : دوشنبه 21 مهر 1393 زمان : 1:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (1)

داستان جدید وقشنگ مهر مادری مادری رو گذاشتم این داستان هم خیلی قشنگه بخونیدش

همیشه با ما بروز باشید

پس از 21 سال زندگی مشترک همسرم از من خواست که با کس دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد.

آن زن مادرم بود که 19 سال پیش از این بیوه شده بود.  ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی ونامنظم به او سر بزنم.
آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم... مدرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟
او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیر منتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما دو امشب را با هم باشیم.  او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد بردآن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.
وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم. و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند و نمیتوانند برای شنیدن ما وقع امشب منتظر بمانند.
ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود.
پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من می نگرد، و به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم.
هنگام صرف شام مکالمه قابل قبولی داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم.
وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟
من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم. چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم. کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود:
 نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت.
و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم 

منبع mstory

درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : حرفای مادری , سخنان شیرین , سخنان امیدوار کننده , زندگی مادری , اموزش درست بزرگ کردن بچه , داستان مهر مادری , داستان عاطفی مادری , دانلود داستان مهر مادری , دانلود رمان مهر مادری , سخنان کوتاه , اس ام اس , دانلود کتاب داستان , سخنان شیرین مادری , حرفای مادری و زیبای ,
بازدید : 303
تاریخ : یکشنبه 20 مهر 1393 زمان : 0:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (1)

امروز داستان بسیار قشنگ عاشقانه دلشکستان رو گذاشتم که واقعا داستان عاشقانه وغمگینی است

 پسرهایی که به دلیل غرور زیاد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نمیزد. 
در سال ۱۳۷۵، وقتی در دوره ی راهنمایی بودم با پسری آشنا شدم. اسم آن پسر آرش بود.لحظه به لحظه دوستی ما بیشتر و عمیق تر می شد تا جایی که همه ما را به عنوان ۲ برادر می دانستند. همیشه با هم بودیم و هر کاری را با هم انجام می دادیم. این دوستی ما تا زمانی ادامه داشت که آن اتفاق لعنتی به وقوع پیوست. 

در سال ۸۴، در یک روز تابستانی وقتی از کتابخانه بیرون آمدم برای کمی استراحت در پارکی که در آن نزدیکی بود، رفتم.هوا گرم بود به این خاطر بعد کمی استراحت در پارک، به کافی شاپی رفتم، نوشیدنی سفارش دادم .من پسر خیلی مغرور و از خود راضی بودم که جز خود کسی را نمی پسندیدم .به این خاطر وقتی دختری را می دیدم، روی خود را بر میگرداندم و نگاه نمی کردم ولی در آن روز به کلی تمام خصوصیاتم عوض شده بود .چند دقیقه ای از آمدن من به کافی شاپ گذشته بود. ناگهان چشمم به دختری که در حال وارد شدن به سالن بود افتاد. بله اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد. 
عاشق شدم؛ حال و هوام عوض شد، عرق سردی روی صورتم نشسته بود. چند دقیقه ای به همین روال گذشت.

آدم زبان بازی بودم، ولی در آن لحظه هیچ کلمه ای


درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : جملات عاشقانه , داستان کوتاه , داستان جدید دلشکستگان , رمان دلشکستگان , دانلود داستان دلشکستگان , سایت داستان , سایت رمان , داستان عاشقانه جدید , داستان جالب دلشکستگان.داستان پسر دختر , داستان خانوادگی , داستان لو رفته , داستان جدید , جدیدترین داستان عاشقانه ,
بازدید : 392
تاریخ : چهارشنبه 26 شهریور 1393 زمان : 20:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید وجالب عشق که ما هیچ وقت داستان های ویا مطالب الکی داخل این

سایت نمیزاریم و این داستانواقعا قشنگه حتما بخونیدش

یه پیر زن و یه پیر مرد تو یه خونه زندگی میکردن

پیره زنه موقع خواب خروپف میکرده و نمیذاشته پیر مرد بخوابه و

پیرمرد تا صبح بیدار میمونده وقتی ام که پیره زنه بیدار میشد بش میگفته که خروپف میکنی

پیر زن قبول نمیکرده و میگفت من خروپف نمیکنم. پیر مرد برای این که ثابت کنه پیر زن خروپف میکنه یه شب

 

صدای خروپف پیرزنه رو ضبط میکنه که وقتی پیرزن بیدارشد بش نشون بده. همون شب دیگه پیرزن از خوب پا نمیشه

تا پیر مرد صداشو نشون بده  و همون صدای خروپف ضبط شده از پیرزن تا چند سال برای پیر مرد حکم لالایی رو داشته و شبا تا اون صدای خروپف  رو گوش نمیداد خوابش نمی برد و عشق یعنی این……..

 منبع patugh

درباره : داستان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان , داستان زیبا , داستان لو رفته , داستان کوتاه عشق , داستان قشنگ , دانلود داستان عشق , دانلود رمان عشق , دانلود رمان , سایت رمان , وبلاگ رمان , خفنستان , داستان کوتاه عشق پیرمرد , داستان کوتاه عشق پیرزن , داستان کوتاه عشق۹۳ , داستان کوتاه عشق سال , داستان کوتاه عشقی , داستان کوتاه عشقیها , داستان کوتاه عاشق ,
بازدید : 324
تاریخ : جمعه 21 شهریور 1393 زمان : 3:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان جدیدحقيقتی پنهان واقعا داستان زیبا وجذابی است که برای شما

گذاشته ایم نظر خوبتونو بزارید

در اتاقو قفل کرد
پرده پنجره اتاق رو کشید 
نشست روی صندلی 
سیگار نیمه کشیده شو برداشت و پک عمیقی بهش زد 
تاریکی و دود بود که در هم می آمیخت 
و مرد , با چشم های نیمه باز و سرخ , 
به این هم آغوشی رخوتناک , نگاه می کرد 
دود سفید و تنبل سیگار , مواج و ملایم , در آغوش تاریکی فرو می رفت و محو میشد 
انگار تاریکی , دود رو می بلعید و اونو درون خودش , خفه می کرد 
مرد از تماشای این هماغوشی بی رحمانه , سرگیجه گرفت و به سرفه افتاد 
....
روزهای اول گل سرخ بود و چشم ها 
لرزش خفیف لب ها بود و نگاه های پر از ترانه 
شنیدن بود و تپیدن 



درباره : داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان , داستان جدید , داستان جذاب , داستان حقيقتی پنهان , دانلود داستان حقيقتی پنهان , رمان حقيقتی پنهان , دانلود رمن حقيقتی پنهان , داستان جداب حقيقتی پنهان , داستان جدید وخواندنی حقيقتی پنهان ,
بازدید : 308
تاریخ : جمعه 24 مرداد 1393 زمان : 4:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان کوتاه نقطه ضعف شکارچی  که واقعا داستان خواندنی وزیبای است رو گذاشتم نظر یادتون نره

جوانی نزد شیوانا آمد و به او گفت: "در مدرسه‌ای که درس می‌خوانم، پسر ثروتمندی است که خود را خیلی زرنگ و تیز می‌داند و به واسطه ثروت پدرش مسوولان مدرسه هم از او حمایت بی‌قید و شرط می‌کنند.
 
البته انکار نمی‌کنم که او فردی واقعا باهوش است  اما از این هوش خود برای بی‌آبرو کردن و خراب کردن بقیه بچه‌ها استفاده می‌کند و در این مسیر هیچ مرز و محدودیتی را قایل نیست.
 
ما همه از او خیلی می‌ترسیم و مقابل او جرات حرف زدن هم نداریم چون می‌دانیم هر چه بگوییم علیه ما روزی استفاده خواهد شد.  او قلدر مدرسه شده است و همه به او باج می‌دهند تا کاری به کارشان نداشته باشد.
 
درست مثل یک شکارچی شده که بقیه بچه‌ها طعمه او هستند و او هر روز در کمین است تا نقطه ضعفی در ما مشاهده کند و 



درباره : داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان نقطه ضعف شکارچی , داستان جدید وخواندنی نقطه ضعف شکارچی , داستان زیبای نقطه ضعف شکارچی , داستان عاشقانه , داستان اموزنده , سایت داستان , داستان زن شوهر , داستان پسر دختر عاشق , داستان دخترانه , رمان نقطه ضعف شکارچی , رمان جدید نقطه ضعف شکارچی , داستان عاشقانه نقطه ضعف شکارچی , داستان , داستان کوتاه , داستان جدید , داستان کوتاه و جدید , داستان های زیبا , داستان آموزنده جدید , داستان جالب و خواندنی ,
بازدید : 352
تاریخ : چهارشنبه 22 مرداد 1393 زمان : 5:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (2)

داستان هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست رو گذاشتیم که یکی از بهترین داستان 

های است که من داخل وب سایتم گذاشتم حتما تا اخر بخونید ونظر خوبتونو بزارید

يه روز براي پادشاه يه انگشتر به عنوان هديه آوردند ولي رو نگين انگشتر چيزي ننوشته بود و خيلي ساده بود 
شاه پرسيد اين چرا اين قدر ساده است ؟
چرا چيزي روي آن نوشته نشده است ؟ 
فردي كه آن انگشتر را آوره بود گفت: من اين را آورده ام تا شما هر آنچه كه ميخواهيد روي آن بنويسيد
شاه به فكر فرو رفت كه چه چيزي بنويسد كه لايق شاه باشد و چه جمله اي به او پند ميدهد؟
همه وزيران را صدا زد وگفت 
وزيران من هر جمله و هر حرف با ارزشي كه بلد هستيد بگوييد
وزيران هم هر آنچه بلد بودند گفتند
ولي شاه از هيچكدام خوشش نيامد 
دستور داد كه بروند عالمان و حكيمان را از كل كشور جمع كنند و بياوند 
وزيران هم رفتند و حکیمان کل کشور را آوردند 
شاه جلسه اي گذاشت و به همه گفت كه هر كسي بتواند بهترين جمله را بگويد جايزه خوبي خواهد گرفت
هر كسي يه چيزي 



درباره : داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,
برچسب ها : هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست , داستان جدید هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست , رمان هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست , رمان جدید هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست , داستان عاشقانه , رمان زیبا , داستان کوتاه هر اتفاقی بیفتد به نفع ماست , داستان , رمان عاشقانه , وبلاگ مسعود , سایت مسعود , سیستان ,
بازدید : 231
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393 زمان : 21:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

بعد از مدت ها داستان عاشقانه یک دختر رو گذاشتیم برای شما 

دوستان گرامی هر روز جدیدترین هارو ببیند در این سایت بزرگ

چیه؟هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:

لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رودیدی که بهت بگه عشق چیه؟





درباره : داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان , داستان جدید , داستان عاشقانه , داستان جدید عاشقانه , داستان جالب عاشقانه , داستان یه دخترذ , داستان دختر , داستان غمگین یک دختر , داستان کوتاه یک دختر , داستان عاشقانه جدید یک دختر , وبلاگ داستان , سایت داستان , رمان داستان , متن داستان , داستان نازنین , داستان غم وناراحتی , پایگاه تفریحی شاپرک , رمان یک دختر ,
بازدید : 496
تاریخ : شنبه 18 مرداد 1393 زمان : 5:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 3