قالب و افزونه وردپرس

انواع رمان

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
مدل های خوشگل لباس مجلسی دخترانه مدل های خوشگل لباس مجلسی دخترانه
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
نحوه جدید درست کردن ترش شامی نحوه جدید درست کردن ترش شامی
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی ترکیب رنگ مو و تصاویری از رنگ موی مشکی پرکلاغی
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
روش های برای درمان جای سوختگی پوست روش های برای درمان جای سوختگی پوست
اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام اموزش جدید قرار دادن لینک روی متن در تلگرام
مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران
جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها
با این روش حافظه قوی داشته باشین با این روش حافظه قوی داشته باشین
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
 بنزین فقط و فقط با کارت سوخت بنزین فقط و فقط با کارت سوخت
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن مدل گوشواره‌هایی که الان مد شدن
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام
آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
عکس های جدید و دیدنی  بازیگران با همسرانشان سال 98 عکس های جدید و دیدنی بازیگران با همسرانشان سال 98
فرجکفتار بدرد چی میخوره فرجکفتار بدرد چی میخوره
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 145
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 7,289
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 582
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 5
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 9,538
بازدید ماه : 39,324
بازدید سال : 391,939
بازدید کلی : 15,150,315
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان جدید و قشنگ گلهای صورتی قسمت هفتم و هشتم

رمان جدید و قشنگ گلهای صورتی قسمت هفتم و هشتم

خریدش را می کند. بسته هایی که نمی دانم محتوی چی هستند را توی صندوق عقب می گذارد. سوار می شود. باز تلفن زنگ می زند. به روبرو چشم می دوزم و فکر می کنم من حتی اگر بخواهم تلاشی هم در جهت بهبود روابط بکنم این تلفنها سریع آن را خنثی می کنند. گوشی بلوتوثش را روشن می کند. گوشی موبایل را کنار فرمان می گذارد. ربع ساعت شاید هم بیست دقیقه حرف می زند. بالاخره قطع می کند.
نیم نگاهی به من می اندازد و می گوید ببخشید.
پوزخندی می زنم و بیرون را تماشا می کنم. در سکوت می رویم. موزیک عوض می شود. این یکی جاز است. کمی سر حال می آیم و باز زیر لب همراهی می کنم. جلوی ساختمانی توقف می کند. می گوید محل کارم اینجاست. برم اینا رو تحویلشون بدم الان میام.
بی تفاوت به تابلوی شرکت چشم می دوزم. چند دقیقه بعد برمی گردد. سوار می شود و می پرسد اول بریم نهار یا سینما؟
تلفنش زنگ می زند. نگاهی به آن می اندازم و می گویم اگه ممکنه می خوام برم خونه.
گوشی را جواب می دهد و می گوید یه لحظه گوشی...
با تعجب می پرسد چی شده؟
بدون این که نگاهش کنم می گویم هیچی. تلفنتو جواب بده.
گوشی را دم گوشش می گیرد و می گوید شیدا من چند دقه دیگه بهت زنگ می زنم.
قطع می کند و می گوید جواب شیدا رو بدم بعدش خاموشش می کنم. تو شرکتم اتمام حجت کردم که تا عصر بهم زنگ نزنن.
هنوز نمی توانم نگاهش کنم. دلگیرم. آرام می گویم من نمی خوام مزاحمت باشم. میرم خونه. اگه سخته برسونیم با تاکسی میرم.

ادامه مطلب بروووووو



برچسب ها : رمان میخوام , دانولد رمان گلهای صورتی , قسمت هفتم گلهای صورتی , قسمت هشتم رمان گلهای صورتی , تمام قسمت های رمان گلهای صورتی , دانلود قسمت اخر رمان گلهای صورتی , قسمت اول تا اخر رمان گلهای صورتی , گلهای صورتی رمان , رمان جالب , انواع رمان , نویسنده رمان گلهای صورتی , گلهای صورتی , قسمت اول تا هشت رمان گلهای صورتی , قسمت اول تا هفت رمان گلهای صورتی ,
بازدید : 195
تاریخ : چهارشنبه 28 بهمن 1394 زمان : 22:23 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

رمان جدید و قشنگ نبض تپنده (قسمت نهم)

سر به زیر و متفکر ... در ظاهر دلخور ... در باطن شاد و سرحال ... همونطور دست تو دست هم از اون اتاق خفه و از کل ساختمون داداگستری بیرون رفتیم ... کنار ورودی ساختمون روبروی هم ایستادیم ... چشم تو چشم ... دستم رو از حصار دستش باز کردم ... تو کیف فرو بردم ... کلید ماشین شاسی بلندش رو درآورم ... گرفتم جلو صورتش : « کلید ماشینت ... من با تاکسی برمیگردم ... » ... دوستی ساده ما ، غیر معمولی شد ... نمیدونم اونروز ، تو جودم چی شد ...
دستش رو جلو آورد ... بجای گرفتن کلید ماشین ، با دو انگشت ، نوک بینیم رو بهم فشار داد : « ماشین باشه جای نفقه عقب افتاده ات ... فقط لطف کن ، منم برسون ... » نمیدونم چی شد ، که وجودم لرزید ... دلم من این حسو ، زودتر از تو فهمید ...
حرفش پر خنده بود و شوخ ... ولی قلب منو فشرد ... این چه فاصله ای بود که بین ما قرار داشت ... چرا هر دو با هم تیشه به دست گرفته بودیم و به قلب و احساس هم میزدیم ... من چه احتیاجی به نفقه اون داشتم ؟ من محتاج ناز و نوازش اون بودم ... من عشق میخواستم ... نردیکش بودن رو تجربه کردن ، میخواستم ... باهاش زندگی کردن رو میخواستم ... تو که پیشم باشی ، دیگه چی کم دارم ... چه دلیلی داره ، از تو دست بردارم ...
پول کجای زندگی ما قرار داشت ... شاید تو زندگی اون نقشی داشت ... ولی برای من ... هرگز ... من حاضر بودم یه عمری سر گشنه زمین بذارم ، ولی صبح با نوازش اون از خواب پا شم ... من فقط یه تکیه گاه سفت و امن ، یه سرشونه معتمد ، برای هق هق تنهاییام میخواستم ... کسی که مثل خودم به زندگی نگاه کنه ... ساده ... معمولی ... عادی ... مثل همه آدمهای دور و برم ... مثل نسترن ... مثل نسرین ... مثل آنی ... مثل همه آدمهای عادی که خودشون رو درگیر رنگهای دروغی و پر تظاهر زندگی نکردن ... خواستن عشق رو تجربه کنن و عاشقانه زندگی کنن ... بین ما کی بیشتر ، عاشقه من یا تو ... هر چی شد از حالا ، همه چیزش با تو ...

بقیه ادامه مطلب.......



برچسب ها : دانلود داستان نبض تپنده , رمان نبض تپنده میخوام , رمان جدید نبض تپنده میخوام , انواع رمان , داستان خوب نبض تپنده , زیباترین رمان نبض تپنده , نبض تپنده رمانش , انواع رمان نبض تپنده , نبض تپنده رمان , دانلود رمان , قسمت اول تا 9 رمان نبض تپنده , اخرین قسمت رمان نبض تپنده ,
بازدید : 175
تاریخ : سه شنبه 20 بهمن 1394 زمان : 20:53 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ اعتراف عاشقانه قسمت نوزدهم تا فصل بیست و ششم

رمان جدید و قشنگ اعتراف عاشقانه قسمت نوزدهم تا فصل بیست و ششم

اه، ژاله چرا انقدر طولش می دی؟ بیا بریم دیگه، دیر شد! ژاله با خنده گفت: - تو چرا انقدر هولی؟ - دیوونه، کلی خرید دارم! ساعت یازده س و من تا ساعت هفت وقت دارم که همه چیو ردیف کنم. یه ست دست بند و گردنبند نقره و یه کراوات خیلی خوشگل و یه قاب عکس براش گرفتم. یه کیک کوچولو و خوشگل هم براش سفارش دادم و شمع 28 هم براش گرفتم. خواستم براش یه عطر هم بگیرم که شیوا گفت عطر جدایی میاره. به خاطر همین نظرمو عوض کردم و یه خودنویس گرفتم. چند تا کارت پستال خوشگل هم گرفتم و ساعت سه رفتیم خونه و اون جا ناهارمون رو خوردیم. نزدیک پنج بود که بچه ها رفتن. بعد از رفتن اونها رفتم حمام و دوش گرفتم و اومدم بیرون. موهامو سشوار کشیدم و صاف کردم. بعد جلوی آینه نشستم و با دقت آرایش کردم. پیراهن کوتاه بادمجونیم رو که دو بند دور گردن و یقه ی شلی داشت و بلندیش تا روی زانوم بود، پوشیدم. خیلی خوشگل شده بودم ولی خیلی معذب بودم چون اولین باری بود که می خواستم جلوی سامان این جوری باشم. از جلوی آینه رفتم کنار و سعی کردم دیگه به لباسم فکر نکنم. چون اگه یه ذره دیگه فکر می کردم، عقلم به احساسم غلبه می کرد و لباسم رو عوض می کردم. رفتم توی آشپزخونه و سری به غذا زدم و میوه رو توی ظرف چیدم. دقیقاً ساعت هفت بود که صدای در پارکینگ اومد. همونجا نشستم و منتظر اومدنش شدم. در رو باز کرد و گفت: - ساغر خونه ای؟ - آره، سلام. - سلام. - کجایی؟ - برو یه دوش بگیر و لباست رو عوض کن تا منم بیام. خوشبختانه بدون این که بیاد توی آشپزخونه، حرفمو گوش کرد. به محض این که فهمیدم رفته حمام، رفتم توی سالن و تموم بادکنک هایی رو که قایم کرده بودم، ریختم وسط. رفتم پشت در حمام و گفتم: - سامی؟ - بله؟ - حوله بردی؟ - نه. - من برات لباس می ذارم. در رو باز کن تا حوله ت رو بدم. حوله ش رو بهش دادم و بلوز آبی آسمونی و شلوار جین خوشگلش رو که خیلی دوست داشتم براش گذاشتم. به لباساش عطر زدم و دوباره رفتم توی آشپزخونه و منتظر موندم که سامان از حمام بیاد بیرون. وقتی از اتاقش اومد بیرون، با تعجب گفت: - سیسی این جا چه خبره؟ شمع ها رو روشن کردم و با کیک رفتم توی سالن. چشمای سامان داشت از حدقه می زد بیرون! دهنش هم باز مونده بود. کیک رو روی میز گذاشتم و گفتم: - تولدت مبارک! اومد جلو و به چشمام خیره شد. چند بار سر تا پامو نگاه کرد و گفت: - خیلی . . . خیلی خوشگل . . . شدی! لبمو گاز گرفتم 

ادامه مطلب بروووووو



برچسب ها : وبلاگ رمان , سایت رمان , رمان عاشقانه , انواع رمان , رمان میخوام , رمان عاشقانه اعتراف عاشقانه , دانلود رمان اعتراف عاشقانه , سایت رمان اعتراف عاشقانه , قسمت 19 رمان اعتراف عاشقانه , قسمت نوزدهم رمان اعتراف عاشقانه , قسمت 26 رمان اعتراف عاشقانه ,
بازدید : 280
تاریخ : پنجشنبه 15 بهمن 1394 زمان : 0:11 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و پر طرفدار رمان پرنیان سرد قسمت چهارم

رمان جدید و پر طرفدار رمان پرنیان سرد قسمت چهارم

رمان جدید و پر طرفدار رمان پرنیان سرد قسمت چهارم

پام مو برداشته بود و خیلی درد می کرد. با پای گچ گرفته به خونه برگشتم، مینو خوب می تونست اوضاع رو آروم نگه داره.کلا هیچکس نگران من نبود. آرش بیچاره انقدر خسته بود که غذا نخورده به اتاقی که مامان براش آماده کرده بود، رفت که بخوابه. منم خیلی خسته بودم. به زور یکم غذا خوردم و بعدم روی کاناپه خوابم برد.
وقتی بیدار شدم همه توی سالن پذیرایی نشسته بودن و مشغول حرف زدن بودن. به اتاقم رفتم تا لباسمو عوض کنم. بالا رفتن از پله ها واقعا مشکل بود، وقتی به اتاقم رسیدم نفس نفس می زدم. دلم برای اتاقم تنگ شده بود. عروسکامو دونه دونه توی بغلم گرفتم و به عکسای خودم که روی دیوار اتاق بود، نگاه کردم. وسایل اتاق حتی از روزی که به ایتالیا میرفتم هم تمیزتر بود، توی دلم قربون صدقه ی مامانم رفتم. به سختی لباسمو عوض کردم و از اتاق خارج شدم که دوباره با آرش برخورد کردم. به پام اشاره کرد و گفت:"خودت تنهایی اومدی بالا؟"
شونمو بالا انداختم و جواب دادم:"آره."
"درد نداری؟"
در حالیکه چهرمو از شدت درد درهم کشیده بودم گفتم:"نه، معلومه که نه."
خندید:"معلومه. خب پس بیا بریم."
به طرف پله ها رفتم، پایین رفتن حتی از بالا اومدن هم سختتر بود، هر قدمی که برمی داشتم دردم بیشتر میشد. دستشو دورم حلقه کرد و سعی کرد کمکم کنه. حس عجیب اما خوشایندی بهم دست داد، تمام بدنم به لرزه افتاده بود و حس می کردم هر آن ممکنه تعادلمو از دست بدم و بیفتم. انگار متوجه حال خرابم شد، محکمتر منو گرفت و آروم زمزمه کرد:"حالت خوب نیست؟"
نه، حالم اصلا خوب نبود. اینطوری بدترم میشدم. حس می کردم صورتم گل انداخته، دلم نمی خواست اینطوری خودمو لو بدم. کمی به عقب هلش دادم، از خودم دورش کردم و گفتم:"خوبم. خودم میتونم راه برم."

ادامه مطلب بروووووو



برچسب ها : قسمت چهارم رمان پرنیان سرد , دانلود قسمت های رمان پرنیان سرد , قسمت اول رمان پرنیان سرد , اخرین قسمت رمان پرنیان سرد , رمان میخوام , رمان عاشقانه میخوام , انواع رمان , قسمت 4پرنیان سرد , قسمت 1 پرنیان سرد ,
بازدید : 705
تاریخ : چهارشنبه 14 بهمن 1394 زمان : 23:58 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ دختری به نام سیوا (فصل دهم تا فصل نوزدهم)

رمان جدید و قشنگ دختری به نام سیوا (فصل دهم تا فصل نوزدهم)

هماین خوشحال و سرخوش از
اعلام نامزدیمون بهتر دیدم بهش کمی از نقشه هام رو بگم هرچند کلی اعصابش به هم ریخت ولی مهم نیست باید تحمل کنه لباس نامزدی تقریبا شبیه لباس مامان مارال ولی در قالب جدیدآرایشم هم مامان مارال گفته بودتمام موهاش رو فر کرده بودند و گل سفیدی توی موهاش گذاشته بودند آرایشگر اون زمان که مرده بود ولی شاگردش رو که شانس منکار استادش رو ادامه میداد پیدا کردم و دوبرابر پول بهش دادم تا هم گریم روی صورتم کار کنههم آرایشی که میخوام عکسی از مامان مارال نشونش دادم که لباس سفیدی پوشیده بود البته بعد از چندسال که از عروسیش گذشته بود زمانی که ...آرایشگرم قبول کرد بهش گفتم توی خونه منو درست کنه با کلی وسایل که خودم براش تهیه میکنم برای سفره نامزدی هم یکی از بهترین طراحها رو پیدا کردم تا یه سفره سنتی برام بچینههمایون با تمام نگرانیش خوشحال بود اصرار به عقد داشت که با فریاد من حتی فکرش هم از سرش پرید یک فراک مشکی خوشگل براش از فرانسه سفارش دادم تا یک داماد همه چی تموم باشه !بهش سفارش کردم تا زمان برگزاری نامزدی به من سر نزنه کلی هم به مامان آهو سفارش کردم که حواسش جمع باشه این وسط مه رو کلی خوشحال بود و بعد از دوره نقاهت بیماریش به قول خودش کلی با من حال کرد جریان اون مرد رو به روش زدم که اول انکار کرد ولی بعد گفت از مدیرهای یکی از شرکتهایی که باهاش 

بقیه ادامه مطلب..



برچسب ها : سایت رمان , وبلاگ رمان , رمان قشنگ دختری به نام سیوا , دانلود رمان دختری به نام سیوا , دختری به نام سیوا چیست , نویسنده رمان , انواع رمان , قسمت دهم رمان دختری به نام سیوا , دختری به نام سیوا قسمت دهم , قسمت یازده رمان دختری به نام سیوا , قسمت 12 رمان دختری به نام سیوا , قسمت 13 رمان دختری به نام سیوا , قسمت 14 رمان دختری به نام سیوا , قسمت 15 رمان دختری به نام سیوا , قسمت 16 رمان دختری به نام سیوا , قسمت 17 رمان دختری به نام سیوا ,
بازدید : 286
تاریخ : سه شنبه 29 دی 1394 زمان : 0:15 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و پرطرفدار آریانا قسمت دهم

رمان جدید و پرطرفدار آریانا قسمت دهم

پدربزرگ همراهتان باشیم.
پدربزرگ گفت:- وقت را تلف نکنبد و بروید خانه را بگردید. اگر همین امشب بتوانیم تماس بگیریم بهتر است.من با عجله بلند شدم و به اتاقم رفتم، کیفم را برداشتم و به اتفاق بیدار دل راهی خانه شدم. در اتومبیل که نشستیم بیدار دل گفت:- اگر اسم آن صاحب منصب را حداقل می دانستیم شاید پدربزرگتان می توانست اقدامی کند.خندیدم و گفتم:پدربزرگ هیچوقت آبش با صاحب منصبمان به یک جوی نرفت و به همین خاطر هم از مال و مکنت دنیا دستش خالی است و با حقوق ناچیز بازنشستگی و شهریه دانشجویان روزگار می گذراند.بیدار گفت:- به خدا دل می بندیم و به خودش واگذار می کنیم تا آنطور که خودش صلاح می داند این مشکل حل شود. اما خودم هرگز فکر نمی کردم که نادر بعد از رسیدن به کمال آرزویش که ازدواج با شما بود باز هم به دنبال این کار بچگانه و به دور از تدبیر رفته باشد. از خدا می خواهم که همه اشتباه کرده باشیم و او خود را به دردسر نینداخته باشد.وقتی به خانه رسیدیم و من کلید انداختم و در را باز کردم. هم زمان با باز شدن در چراغ پارکینگ هم روشن شد و مش عباس از در بیرون آمد و پرسید:- کیه؟گفتم:- مش عباس من هستم، با آقای بیدار آمده ام تا لوازمی بردارم و بعد برگردیم، می بخشید که بیدارتان کردم.با ما به گرمی احوالپرسی کرد و حال نادر را پرسید که گفتم:- هنوز از سفر برنگشته و به محض اینکه برسد دیگر به شما زحمت نمی دهیم.خندید و گفت:- این چه حرفی است خانم جان! این که چند روز است، من برای خاطر جمع شدن شما حاضرم سالی هم نگهبانی

ادامه مطلب بروووووو



برچسب ها : رمان , رمان آریانا , قسمت آریانا , قسمت 10 رمان آریانا , رمان جالب آریانا , دانلود رمان آریانا , رمان قشنگ آریانا , رمان جدید آریانا , قسمت اخر رمان آریانا , تمام قسمت های رمان آریانا , آریانا رمان , سایت رمان , رمان رمان رمان , انواع رمان ,
بازدید : 237
تاریخ : یکشنبه 27 دی 1394 زمان : 1:24 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و قشنگ غروب عشق از فرانک زنگنه (قسمت دهم)

رمان جدید و قشنگ غروب عشق از فرانک زنگنه (قسمت دهم)

رمان جدید و قشنگ غروب عشق از فرانک زنگنه (قسمت دهم)

نام رمان : رمان غروب عشق

به قلم : فرانک زنگنه

خلاصه ی از داستان رمان:
عسل وسینا زوجی که عاشقانه همو میخواستن وبالاخره باهم ازدواج میکنن اما طی مدت کمی بعدازشروع زندگیشون مشکلاتی پیش میاد وباعث اتفاقات تلخ وشیرین بینشون میشه…

 

ادامه ی ماجرا:

بعداز خورد چایی سینارفت استراحت کنه منم آشپزخونه رومرتب کردم وبعد رفت حموم از حموم که در اومدم ساعتو نگاه کردم۴بود حوصله خشک کردن موهامو نداشتم سینا هنوز خواب بود حولمو دور سرم پیچدمو رفتم کنار سینا دراز کشیدم تو خواب قیافش خیلی ناز میشد مژه های بلندش روصورتش خودنمایی میکرد عاشق چشماش بودم یه لحظه وسوسه شدم چشماشو ببوسم سرموجلو‌بردمو هردوچشمشو بوسیدم تویک لحظه غافلگیرم کرد و دستمو گرفت وخودشو روم انداخت پس خواب نبود
+داشتی چیکارمیکردی وروجک شیطون من

ادامه مطلب بروووووووووووووو



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : انواع رمان , رمان خوب غروب عشق , دانلود رمان غروب عشق , رمان خوب چیه , رمان عاشقانه چیه , رمان میخوام , بهترین سایت رمان , وبلاگ رمان , دانلود رمان خوب غروب عشق , قسمت دهم رمان غروب عشق , غروب عشق رمان , قسمت اول تا دهم رمان غروب عشق , قسمت اول غروب عشق , قسمت اخر غروب عشق ,
بازدید : 789
تاریخ : سه شنبه 22 دی 1394 زمان : 23:48 | نویسنده : masoud293 | نظرات (2)

رمان جدید و قشنگ رمان طغیان قسمت اخر 

رمان جدید و قشنگ رمان طغیان قسمت اخر 

رمان جدید و قشنگ رمان طغیان قسمت اخر 

رمان جدید و قشنگ رمان طغیان قسمت اخر 

دستم رو روی شکم برجسته اش گذاشتم.خودش رو سرگرم سریال مورد علاقه اش کرده بود و میوه میخورد. انگشتم رو روی شکمش تکون دادم.خنده اش رو کنترل کرد.گستاخ تر کارم رو تکرار کردم. قلقلکش میشد.غرید: نکن!
خندیدم: دلم میخواد.... مال خودمه!
جیغ کوتاهی کشید و خندید: دردم میاد کیان!
اخم کردم: ناز نکنا.... هفت تا دختر میخوام... هفتا.... ناز و غمزه نیا که باید حالا حالاها....
میون اخم خندید: طلبت!!!.................................................................

دستم رو روی شکمش بیشتر تکون دادم. غش غش صداش توی گوشم پیچید. ظرف میوه اش برگشت روی قالی. نفسش از خنده میگرفت. صدای خرس درآوردم و چمپره زدم روش.بلند خندید و دستش رو روی سینه ام فشار داد: کیان تو رو خدا!
باز صدا درآوردم.بدن کوچیکش از صدام لرزید.صدای ظریف گریه اش توی خونه پیچید. پریسا کنارم زد و بلند شد .عصبانی با کوسن روی مبل به سرم کوبید: بیدارش کردی....
دنبالش راه افتادم.به اندام از حالت در رفته اش... به لباس گشاد و کوتاهش. به پاهاش که بعد از یه هفته که از زایمانش میگذشت هنوز ورم داشت. خم شد و پسرمون رو بغل کرد.از پشت چسبیدم بهش.سرم رو روی شونه اش گذاشتم و دستم رو از زیر دستش تا پوست نرم دست مشت شده پسرم بالا آوردم.پریسا تکونش میداد و زمزمه میکرد: ششش... بخوابه پسرم.... بابای خل و چلش اگه بذاره.... شششش

ادامه مطلب بروید.....



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان جالب طغیان , دانلود رمان طغیان , رمان جدید طغیان , رمان قشنگ طغیان , رمان میخوام , انواع رمان , رمان های جالب , قسمت اخر رمان طغیان ,
بازدید : 896
تاریخ : پنجشنبه 09 مهر 1394 زمان : 14:11 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خوشگل جدید زیتون قسمت اخر   رمان خوشگل جدید زیتون قسمت اخر

رمان خوشگل جدید زیتون قسمت اخر

رمان خوشگل جدید زیتون قسمت اخر

رمان خوشگل جدید زیتون قسمت اخر

امین : مادر بردیا هم کم کم باهاتون کنار میاد..وقتی ببینه همدیگه رو دوست دارید...
مهسا بغض کرد..چشماش خیس شد تا به حال این طوری ندیده بودمش : ن حتی شک دارم بردیا من رو دوست داشته باشه.....
بردیا از جاش پرید با لحن پر از سئوال : مهساااااااا؟؟؟!!!!! این چه حرفیه؟؟؟
مهسا : مگه دورغه؟؟...تو فقط فکر آبروتی..هیچ از من پرسیدی چی شنیدم؟؟هیچ از من پرسیدی حالم چه طور بوده؟؟..فقط فکر وجهت بودی...
بردیا : واقعا خنده داره...چه طور ممکنه فکر کنی دوستت ندارم..من از تصور اینکه چه اتفاقایی ممکن بود بیوفته اون طوری دیوونه شدم...من عاشقتم دختر..فکر میکردم این رو بهت قبلا اثبات کردم؟؟..........................................

دلم برای لحن پر از عشق و پر از آرامشش پر کشید..مهسا هم فکر کنم همین حس رو داشت اما انقدر تخس بود که از جاش بلند نشد..
امین : باده پاهات داره خسته می شه خیلی سر پا بودی...
..منظورش رو گرفتم...حضور ما اونجا دیگه خیلی صحیح نبود..حالا بردیا باید تا می تو نست ناز می خرید....

نشستم لبه تخت : یعنی آشتی می کنن؟؟

http://masoud293.ir/
امین رو صندلی میز توالت نشست : اگه 

بقیه ادامه مطلب.............



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : نویسنده رمان زیتون کیه , داستان میخوام قشنگ , رمان های عاشقانه , دانلود زیتون , دانلود رمان خانه , رمان زیتون جالب , رمان جدید زیتون , رمان عاشقانه زیتون , زیباترین رمان , قشنگترین رمان زیتون , انواع رمان , خوشگلترین رمان , رمان واقعا قشنگ زیتون , رمان قشنگ , رمان زیبا , رمان جالب ,
بازدید : 575
تاریخ : شنبه 24 مرداد 1394 زمان : 14:15 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

ان روز کذایی یادم است... 
به تاریکی شب زل میزنم... به تصویرهایی که در ذهنم میکشم... به حرفهایی که هست و نیست... چه بخوام چه نخوام... چه سعی کنم نشنوم... چه بشنوم... من هیچ وقت به حرف کسی نبودم!!!
به قاب عکسی که به تقلید از خانه ی اقای کاویان اونها رو کنار هم چیدم... پدرم.. مادرم... سحر وبهزاد... دو نفری که برای خرید خانه شان از من پول قرض کردند... از منی که قرار نبود حتی پدرم محتاجم شود.
اهی میکشم... باورش سخته اما فردا مراسم عروسی منه ... مثل خیلی ها دلهره دارم... ومثل خیلی ها ... خوشحالم... ولی میترسم!
به لباس سفیدم خیره میشم...واقعا نمیدونم شانس به من رو کرد... یا یه امتحان الهی بود؟.....................................................

از اقای محبی باید ممنون می بودم که منو به دنیای نوشتن حرفه ای اشنا کرد... ولی همه ی احساسم رو به پول فروختم... اهی میکشم وروزان دیروزم... کتابی که هیچ منتقدی از من انتظار نداشت بعد ازدو رمان دیالوگ ارائه بدم...
روزان دیروزم ...
اهی میکشم... هیچ کس نمیدونه تمام خط به خط روزان دیروز براساس واقعیت بود ... لبخندی میزنم ... باید بخوابم... روز سختیه...
روزی که بعد از شب اتمام با شایان بود یادم است... کیان هم میخواست جویای حالم شود ولی... من طفره میرفتم...و هنوز هم میروم...طفره را میگویم.
شایان هم رفت... حتی نپرسیدم کجا...
کار به جایی رسید که بگویم خداحافظ واز خدا خواسته بگوید به سلامت ... بدون انکه بپرسد چرا!
هرچند دلیل های خوبی داشتم... ولی زندگی من بود

بقیه ادامه مطلب...



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان نیخوام , وبلاگ رمان , سایت رمان روزان دیروزم , رمان رمان رمان , انواع رمان , خانه رمان , سایت رمان , وبلاگ , بهترین رمان ها , رمان قشنگ , دانلود رمان میخوام , قسمت اخر روزان دیروزم , قسمت اول رمان روزان دیروزم , تمام قسمت های رمان روزان دیروزم ,
بازدید : 319
تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394 زمان : 22:26 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 2