قالب و افزونه وردپرس

بهترین رمان ها

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
روش نگهداری كاج مطبق روش نگهداری كاج مطبق
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
 قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه
مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید
عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی عکس دیده نشده خانواده مونا کرمی+بیوگرافی
عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها
چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند چرا خانم ها زمان بارداری بد اخلاق میشوند
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
متن  حرفِ دل و حرفِ حساب متن حرفِ دل و حرفِ حساب
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
بهترین روش درمان سنگ مثانه بهترین روش درمان سنگ مثانه
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان داستان کوتاه و زیبای عشق بی پایان
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام اموزش کامل دیلیت اکانت تلگرام
علت کم پشت شدن مو چیست علت کم پشت شدن مو چیست
چرا بعد ورزش بی خواب میشیم چرا بعد ورزش بی خواب میشیم
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
فرجکفتار بدرد چی میخوره فرجکفتار بدرد چی میخوره
عکس جالب  الناز ملک بازیگر سینما عکس جالب الناز ملک بازیگر سینما
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس زیباترین مدل درست کردن ارایش عروس
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
یک نفر یک نفر
خواص موثر هل خواص موثر هل
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی
داستان جالب دو برادر داستان جالب دو برادر
عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی عکس های جدید جالب باربد بابایی + بیوگرافی
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
عکس های عاشقانه روز همراه متن عکس های عاشقانه روز همراه متن
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 106
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 1,335
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 484
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 3
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 3,584
بازدید ماه : 33,370
بازدید سال : 385,985
بازدید کلی : 15,144,361
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان جدید و پرطرفدار فاطمه قسمت بیستم تا فصل چهلم

رمان جدید و پرطرفدار فاطمه قسمت بیستم تا فصل چهلم

سلام استاد
ـ سلامـ از بچهها شنيده بودم که به کسي وقت نميديد. همين اول ازتون تشکر ميکنم و قدر اين فرصت رو ميدونم. فقط؛ ببخشيد، قراره جايي بريم؟ـ نهـ خب چرا اينجا؟ـ براي اينکه براي برگشتن تاکسي بهتر پيدا بشه.ـ آها! باشه. اِ... من از ديشب خيلي فکر کردم که چي بگم، خيلي از سوالها رو رديف کردم، ولي آخرش به اين نتيجه رسيدم که اينا همه بهونه است. مشکل اصلي من اين چيزا نيست، من تا حالا سوال زياد ازتون پرسيدم، ولي الان اومدم تا اون حرف اصلي، اون ريشه رو بگم. چون احساس ميکنم شما ميتونيد، شما، نميدونم شايد... من به حرفتون خيلي فکر کردم. يه درک خاص، يه فهم عجيب که نمونشو نديدم. من اصلاً آدمي نبودم که مشکلاتمو به کسي بگم يا... چهجوري بگم؟ خيلي وقتا اين چيزارو هم مسخره کردم ولي...براي استاد پيامک آمد و گوشياش روشن شد. مريم ادامه داد.ـ استاد! من خودم خودمو نميشناسم، چه برسه به خدا. من نميدونم کيام؛ من ميخوام که منو بهم بشناسونيد. ميخوام بدونم چرا ناراحت ميشم، چرا خوشحال مي شم؟! ميخوام بگيد چطور بايد زندگي کنم، چطور فکر کنم، چطور...گوشي استاد زنگ خورد.ـ ببخشيد؛ بله؟ باشه باشه! من تا دو سه دقيقه ي ديگه حرکت ميکنم، خدانگهدار؛ بفرماييد.مريم خواست ادامه بدهد ولي اين تماس حسابي تمرکزش را بههم ريخت. هرچه فکر کرد ديد نميتواند باور کند که استاد دروغ بگويد. گفت:ـ استاد! دو سه ديقه ديگه؟ـ بله، خودتون اصرار داشتيد يه وقت معين کنم؛مريم بهتزده گفت:ـ پس چيکار کنم؟ـ شما يه شرح کامل از زندگيتون بنويسيد... البته... نه! من فعلاً وقت ندارم. واقعا هيچ وقتي ندارم.بعد براي اينکه مريم ناراحت نشه، يه دفتر از توي کيف درآورد و جلوي مريم باز کرد و گفت اين برنامه ي منه، اگه يه جاي خالي پيدا کرديد مال شما.مريم به دقت به دفتر نگاه کرد. برنامه از ساعت چهار و نيم صبح شروع ميشد. جلوي بعضي از ساعات هيچ چيزي نوشته نشده بود، معلوم بود که خصوصيان. اينقدر شلوغ بود که مريم تعجّب کرد. ولي باز دنبال ساعتي کوتاه ميگشت. جلوي يک ساعت نوشته بود متغيّرها؛ مريم پرسيد:ـ اين چيه؟ ـ برنامههاي عقب موندهاي که بايد انجام بشه. اگر ميخوايد اسمتونو تو ليست بنويسم تا نوبت شما برسهـ يعني ميشه براي کِي؟ـ اونش ديگه با خداست، شايد يک تا دو سال ديگه.مريم دوباره شروع کرد به گشتن. يک ساعت استراحت بود، اولش خجالت کشيد که بگويد، ولي انگشتش را روي يک نقطه از دفتر گذاشت و گفت:ـ استاد، اين...ـ نه اون نميشه ديگه! به ما رحم کنيد.مريم هرچه گشت چيزي پيدا نکرد تا اينکه فکري به سرش زد و گفت:ـ اين جلسه ي سخنراني کرجه، درسته؟ـ خبـ از اينجا تا کرج اونم تو اين ساعت حداقل يه ساعت تو ترافيکيد درسته؟ تو ماشين ميتونيد بخونيد؟ـ موقع رانندگي؟! غيرقانوني که نميشه، تازه من توي ماشين چيزي بخونم سرگيجه ميگيرم.ـ خب... صدامو ضبط ميکنم توي ماشين 

بقیه ادامه مطلب.......



برچسب ها : دانلود رمان , قسمت 20 رمان فاطمه , قسمت 40 رمان فاطمه , رمان فاطمه رو میخوام , رمان از فاطمه , داستان از فاطمه , سایت رمان , وبلاگ رمان , بهترین رمان ها , رمان خوب , رمان قشنگ ,
بازدید : 283
تاریخ : شنبه 26 دی 1394 زمان : 23:39 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی قشنگه بوی نا قسمت اخر

رمان خیلی قشنگه بوی نا قسمت اخر

رمان خیلی قشنگه بوی نا قسمت اخر رمان خیلی قشنگه بوی نا قسمت اخر

خودشون می کنن حاج اقا!

باشه اما همسایه داري یعنی همین دیگه !جارو کن ! ابم بپاش!این ورم یه جارو بزن!جلو حجره حاج تقی رو!

چشم حاج اقا!

بازار یعنی همسایه ! همسایه یعنی خودت!ایندم و دستگاه و علم و کتل که میبینی الان هزار ساله پا برجا و برقراره به خاطر اینه که بازار بازاري رو داشته واسه خودش!.....................................

 

اخه حاج اقا همین حاج فتاح دیروز داشت جنس ما رو....

اون کاسبی یه پسر جون ! تجارته ! وقتش که برسه همین حاج فتاح پشت همسایه اش رو خالی نمی کنه ! خوب جارو بزن!

نگین به صداي باباش گوش می کرد و گاهی یه چرخ می زد این ور و گاهی بر می گشت و حاج حسن رو نگاه می کرد که یه خرده بعد فروشنده ي حجره اي که نگین جلوش ایستاده بود با شک و تردید به نگین گفت

همشیره ! دنبال کسی می گردین؟!

نگین یه مرتبه به خودش اومد و دید که دیگه موندن صلاح نیست و ممکنه باباش چشمش بهش بیفته راه افتاد طرف حجره ي حاج عباس اما دلش خون بود!

از اون طرف مهرداد همونجور که داشت اروم قدم می زد یه مرتبه چشمش افتاد به حاج حسن که داشت از دهنه ي بازار وارد می شد!

تند خودشو کشید کنار ! بدبختی این بود که بعضی بازاریا مهرداد رو می شناختن.

خلاصه خودشو کشید کنار و مشغول نگاه کردن باباش شد و یه دنیا غم تو دلش نشست!

بقیه ادامه مطلب......



درباره : رمان , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان بوی نا رو میخوام , رمان جدید بوی نا رو میخوام , رمان قشنگ بوی نا , بهترین رمان ها , رمان جالب , رمان قشنگ , رمان میخوام قشنگ , رمان جالب میخوام , وبلاگ رمان , رمان جدید , رمان عاشقانه , رمان طولانی ,
بازدید : 266
تاریخ : چهارشنبه 25 شهریور 1394 زمان : 15:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید او دوستم نداشت قسمت 14

رمان واقعا جدید او دوستم نداشت قسمت 14

رمان واقعا جدید او دوستم نداشت قسمت 14

رمان واقعا جدید او دوستم نداشت قسمت 14

http://masoud293.ir/

لاله را توی سالن بزرگ خانه ی عمه منیر بین این همه جمعیت، توی پیراهن ساتن ابریشم ِبلند یاسی دیدن، آن هم با آن آرایش ملایم و ملیح..آن هم کنار بهرامی که اینقدر دوستش داشتم و برایم محترم و عزیز بود، آن هم وقتی عمه منیر پنج دقیقه یکبار چشم هایش پر می شد و هی آب چشم هایش را با دستمال کاغذی می گرفت و لبخند می زد..........................................................................

آن هم وقتی مامان مدام دور و بر بهرام می رفت و قربان صدقه اش می رفت، آن هم وقتی هر مهمانی از راه می رسید با صدای بلند می گفت ( بهرام زن نگرفت نگرفت، آخرشم دختر شاه پریونو گرفت ، هم خوشگل، هم خنده رو ، هم خانواده دار )، آن هم وقتی برق تحسین عروس و داماد را توی چشم همه می دیدم..خیلی لذت بخش بود. خیلی لذت بخش بود. لاله خوشحال بود. مادرو برادرش خوشحال بودند. بهرام خوشحال بود. مامان و عمه منیر خوشحال بودند. من خوشحال بودم..فقط چیزی ته دلم هی جابجا می شد. هی پریشانم می کرد. هی دلم را شور می انداخت. بعد از محرم شدن لاله و بهرام..بعد از رد و بدل کردن نشانه های نامزدی، موقع عکس گرفتن های فامیلی و دسته جمعی ، رفیع از راه رسید.آمدنش غیر منتظره بود. روز قبل نه پای تلفن حرفی از آمدن زده بود..نه توی ایمیلش چیز ی گفته بود. دیدنش ته دلم را گرم کرد. با وجود همه ی اتفاق های افتاده ، رفیع هنوز دلگرمی من بود. دیدنش خوشحالم می کرد و امنیتم می داد. دسته گل بزرگ و زیبایی که توی دستش گرفته بود را به یکی از فامیلها تحویل داد.جلو آمد

بقیه ادامه مطلب.........



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان باحال او دوستم نداشت , رمان میخوام , رمان جدید او دوستم نداشت , رمان جالب او دوستم نداشت , رمان خواندنی او دوستم نداشت , دانلود انواع رمان او دوستم نداشت , دانلود , داستانک , بهترین رمان ها , قشنگ ترین رمان ها , نویسنده رمان او دوستم نداشت , رمان او دوستم نداشت قسمت چهارده ,
بازدید : 954
تاریخ : جمعه 23 مرداد 1394 زمان : 22:44 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

رمان خیلی جدید و خوانده نشده روزان دیروزم قسمت  آخر

ان روز کذایی یادم است... 
به تاریکی شب زل میزنم... به تصویرهایی که در ذهنم میکشم... به حرفهایی که هست و نیست... چه بخوام چه نخوام... چه سعی کنم نشنوم... چه بشنوم... من هیچ وقت به حرف کسی نبودم!!!
به قاب عکسی که به تقلید از خانه ی اقای کاویان اونها رو کنار هم چیدم... پدرم.. مادرم... سحر وبهزاد... دو نفری که برای خرید خانه شان از من پول قرض کردند... از منی که قرار نبود حتی پدرم محتاجم شود.
اهی میکشم... باورش سخته اما فردا مراسم عروسی منه ... مثل خیلی ها دلهره دارم... ومثل خیلی ها ... خوشحالم... ولی میترسم!
به لباس سفیدم خیره میشم...واقعا نمیدونم شانس به من رو کرد... یا یه امتحان الهی بود؟.....................................................

از اقای محبی باید ممنون می بودم که منو به دنیای نوشتن حرفه ای اشنا کرد... ولی همه ی احساسم رو به پول فروختم... اهی میکشم وروزان دیروزم... کتابی که هیچ منتقدی از من انتظار نداشت بعد ازدو رمان دیالوگ ارائه بدم...
روزان دیروزم ...
اهی میکشم... هیچ کس نمیدونه تمام خط به خط روزان دیروز براساس واقعیت بود ... لبخندی میزنم ... باید بخوابم... روز سختیه...
روزی که بعد از شب اتمام با شایان بود یادم است... کیان هم میخواست جویای حالم شود ولی... من طفره میرفتم...و هنوز هم میروم...طفره را میگویم.
شایان هم رفت... حتی نپرسیدم کجا...
کار به جایی رسید که بگویم خداحافظ واز خدا خواسته بگوید به سلامت ... بدون انکه بپرسد چرا!
هرچند دلیل های خوبی داشتم... ولی زندگی من بود

بقیه ادامه مطلب...



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان نیخوام , وبلاگ رمان , سایت رمان روزان دیروزم , رمان رمان رمان , انواع رمان , خانه رمان , سایت رمان , وبلاگ , بهترین رمان ها , رمان قشنگ , دانلود رمان میخوام , قسمت اخر روزان دیروزم , قسمت اول رمان روزان دیروزم , تمام قسمت های رمان روزان دیروزم ,
بازدید : 319
تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394 زمان : 22:26 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان خیلی قشنگ و کمیاب گندم قسمت اخر   رمان خیلی قشنگ و کمیاب گندم قسمت اخر

رمان خیلی قشنگ و کمیاب گندم قسمت اخر

رمان خیلی قشنگ و کمیاب گندم قسمت اخر      رمان خیلی قشنگ و کمیاب گندم قسمت اخر

تااون کافی شاپی که بامیترا قرار گذاشته بودیم یه نیم ساعتی راه بود همینجوری که می رفتیم کامیار یه مرتبه گفت:
-اهل طاعونی این قبیله شرقی م!
تویی اون مسافر شیشه ای شهر فرنگ!
پوستم ازجنس شبه پوست توازمخمل سرخ!
رختم ازتاول تن پوش توازپوست پلنگ!
بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو!
یه نگاه بهش کردم وگفتم"
-ازتومرفه بی درد این شعرا عجیبه!...................................

کامیار-دست خودم نبوده که مرفه بی درد به دنیا بیام!اما انقدر هس که درد رومی شناسم اگرچه مال همسایه باشه!و همین م مهمه!

-نه مهم پوله

کامیار-اره مهم پوله الان فقط پوله که مهمه وتموم این پدرسوختگی هام برای پوله!

-خب ماهام جزء پولدارائیم دیگه!

کامیار-اینم اره اما تااونجا که من حواسم هس این پولا پول دزدی نیس!ازش بوی خون نمی اد!اگرم یه لحظه بوی خون به مشام بخوره دیگه یه دقیقه شم تحمل نمی کنم!تواخلاق منو می دونی چیه!من روخون مردم معامله نمی کنم!

هیچی نگفتم که یه خرده بعد گفت

ادامه مطلب بروید...............



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان ها , وبلاگ رمان گندم , سایت رمان گندم , رمان گندم رومیخوام , رمان جدید میخوام , خرید سی دی رمان , گندم رمان , گندم وبلاگ , وبلاگ گندم , بهترین رمان ها , رمان خفن گندم , چه رمانی خوبه , چه رمان عاشقانه ای خوبه , رمان پر طرفدار , چطوری رمان بنویسیم , ساخت رمان , وبلاگ رمان ,
بازدید : 344
تاریخ : پنجشنبه 01 مرداد 1394 زمان : 22:44 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

"نیاز"

بازوهامو گرفت و تکونم داد... صورتش قرمز شده بود... دهنش بوی الکل می داد... داد زد:
تو بهراد و نمی شناسی... من می شناسمش... دوست دخترهای بهراد همیشه ازش سر بودن... پولدار بودن... من که می دونم بهراد تو رو فقط برای عشق و حال یکی دو روزه ش می خواد... 
سعی کردم بازوهامو آزاد کنم. جیغ زدم:
اونم مثل تو کثافته... همتون کثیفید... همتون آشغالید................................................

مهران بازوهامو فشار داد و خمم کرد... دست و پا می زدم تا خودمو آزاد کنم. فایده نداشت... خیلی قوی تر از من بود. دستامو از ساعد گرفت. از سر بدبختی و بیچارگی جیغ کشیدم:
یکی کمک کنه.
مهران خندید و گفت:
این قدر وول نخور... بهت بد نمی گذره... از بهراد بهتر نباشم بدتر نیستم.
لبشو جلو اورد و خواست روی لبام بذاره... یه دفعه با پیشونی محکم توی پیشونیش زدم... آخ و اوخ جفتمون بلند شد... از شدت درد چشمامو بستم. دست مهران یه ذره شل تر شد. دست راستمو چرخوندم و آزادش کردم... با مشت توی گوش مهران زدم. فریادی از درد کشید و دستشو روی گوشش گذاشت. خودمو از زیرش کنار کشیدم. دست چپمو کشید... چنگی به صورتش زدم... دوباره فریادی زد و صورتشو چسبید... خودمو کنار کشیدم... 
پا به فرار گذاشتم... سریع از روی مبل بلند شدم و دویدم... پام به لبه ی میز گیر کرد و محکم زمین خوردم... نفسم بند اومد... طرف چپ بدنم یه لحظه بی حس شد. درد توی آرنج و زانوم پیچید. مهران خودشو بهم رسوند. چنگی به موهام زد و با مو از روی زمین بلندم کرد. جیغ گوش خراشی کشیدم... منو محکم زمین زد. صورتمو با یه دست گرفت و با دست دیگه مشت محکمی توی صورتم زد.... مزه ی خونو توی دهنم احساس کردم.. درد توی صورتم پیچید و یه لحظه چشمم سیاهی رفت... قلبم دیگه تحمل این همه فشار

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان بد , رمان جذاب , رمان خفن , بهترین رمان ها , رمان عاشقانه , سایت رمان حکم دل , قسمت پنج رمان حکم دل , قسمت 5 حکم دل , قسمت 6 حکم دل ,
بازدید : 299
تاریخ : پنجشنبه 21 خرداد 1394 زمان : 14:16 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

امروز رمان جالب و جدید تو بامنی لبته قسمت اخرشو 

تهیه کردمو گذاشتم نظر خوبتونم بزارید

صداي بوق كشيده ماشين تو گوشم مي پيچيد .....چشمامو اروم باز كردم ....تمام كتش خامه اي شده بود ..... با تعجب داشت به كت از دست رفته اش نگاه مي كرد ........دستشو گذاشت پشت سرش و شروع كرد به خاروندن .....در حالي كه مي خنده به من نگاه مي كنه ...
- اي نميري عماد كه جونمو اوردي تو دهنم .....
فريبا هم كه از ترس نون خامه ايشو انداخته بود رو زمين ...با ناراحتي به طرف من مياد
فريبا- اهو از صميم قلب برات متاسفم داري با يه خل ازدواج مي كني .....
اميدوارم بچه اتون به باباش نره ...انوقت مجبوري تا اخر عمر دلت براي دو نفر هي ويبره بره
عماد سوار ماشينش شد و با زدن بوقاي مداوم از كنارمون رد شد ....
فريبا- بريم كه تا داداش جونت سيماش قاطي نكرده برسونمت
دم در خونه....از خوشحالو محكم گونه اشو بوسيدم
فريبا- ای خاك بر سرم... چقدر تو چشم سفيد شدي اهو ....
خنديدم ..
فريبا- اينطور شنگول نري تو ..اون داداش

بقیه ادامه مطلب




درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : دانلود رمان تو با منی , داستان تو با منی , داستان عاشقانه , رمان کوتاه , رمان برای گوشی , رمان های جالب , رمان زیبا , رمان جالب , بهترین رمان ها , رمان دخترانه , رمان پسرانه , رمان ازدواج , داستان و رمان , رمان اندروید , رمان با منی , تمام قسمت های رمان تو با منی , رمان های معروف ,
بازدید : 574
تاریخ : پنجشنبه 25 دی 1393 زمان : 12:19 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید سایه گذشته همینطور ما داخل رمان های دیگه هم گفته ایم رمان سایه گذشته هم جز رمان های قشنگ 

داخل این سایت بزرگ است پس بازم میگم رمان جدید خواستید شماره خودتونو بزارید قسم نظرات تا از جدیدترین رمان ها باخبر باشید

این رمان هم قسمت اخرش است

به اطراف نگاه کردم از علی خبری نبود

با خودم گفتم حالا که علی نیست از سامی بخوام

..

بیاد تو اتاقم..که باهاش اتمام حجت کنم

با اشاره چشم وابرو به سامی..رفتم طرف اتاقم

سامی اومد تو اتاقم .. سریع بیرونو نگاه کردم تا کسی ازبیرون

سامی رو ندیده باشه... سریع درو بستم و قفل کردم

سامی از حرکتم شوکه شد!..کاری داشتی..؟

سامی تو رو خدا سایتو از زندگیم بردار



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : تمام قسمت های رمان سایه گذشته , رمان عاشقانه جدید , سایت رمان , رمان , رمان عاشقانه , رمان زیبا , رمان جالب , دانلود رمان سایه گذشته , رمان دخترانه , رمان سایه گذشته , دریای رمان , بهترین رمان ها , رمان های سایت نو دو هشتیا , رمان پرطرفدار , رمان عاشقانه و ایرانی , رمان جذاب و جدید ,
بازدید : 624
تاریخ : پنجشنبه 20 شهریور 1393 زمان : 2:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی