قالب و افزونه وردپرس

رمان گوشی

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
 قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه قسمت آخر سریال ترکی خواهران و برادران چی میشه
عکس های عاشقانه روز همراه متن عکس های عاشقانه روز همراه متن
بهترین روش درمان سنگ مثانه بهترین روش درمان سنگ مثانه
فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397 فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397
چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه چیکار باید کرد شیر مادر زیاد بشه
جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز
روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام روش جدید ساخت برچسب نام در اینستاگرام
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی
آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام آموزش اسان ذخیره مطالب در تلگرام
خنده دار ترین  جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار خنده دار ترین جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
یک نفر یک نفر
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی کت دامن های شیک جدید دخترانه مجلسی
 علایم مسمومیت علایم مسمومیت
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
خواص جالب  روغن شتر مرغ حتما بخونید خواص جالب روغن شتر مرغ حتما بخونید
چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش
عکس جشن تولد دیده نشده  ملیکا شریفی نیا عکس جشن تولد دیده نشده ملیکا شریفی نیا
جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی
مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی
عکس سلفی جدید مهناز افشار عکس سلفی جدید مهناز افشار
بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری
جالبترین عکس های نهال سلطانی جالبترین عکس های نهال سلطانی
عکس های جدید و دیدنی  بازیگران با همسرانشان سال 98 عکس های جدید و دیدنی بازیگران با همسرانشان سال 98
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
متن  حرفِ دل و حرفِ حساب متن حرفِ دل و حرفِ حساب
با این روش حافظه قوی داشته باشین با این روش حافظه قوی داشته باشین
زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم زیباترین ست لباس برای آقایان در مهمانی‌ های رسمی و مهم
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 11
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 2,500
باردید دیروز : 2,149
ای پی امروز : 207
ای پی دیروز : 248
گوگل امروز : 16
گوگل دیروز : 23
بازدید هفته : 2,500
بازدید ماه : 24,055
بازدید سال : 376,670
بازدید کلی : 15,135,046
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2870)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3134)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2939)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3082)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان فوق العاده قشنگ بوی نا قسمت آخر    رمان فوق العاده قشنگ بوی نا قسمت آخر

رمان فوق العاده قشنگ بوی نا قسمت آخر

رمان فوق العاده قشنگ بوی نا قسمت آخر

خودشون می کنن حاج اقا!

باشه اما همسایه داري یعنی همین دیگه !جارو کن ! ابم بپاش!این ورم یه جارو بزن!جلو حجره حاج تقی رو!

چشم حاج اقا!

بازار یعنی همسایه ! همسایه یعنی خودت!ایندم و دستگاه و علم و کتل که میبینی الان هزار ساله پا برجا و برقراره به خاطر اینه که بازار بازاري رو داشته واسه خودش!.....................................

 

اخه حاج اقا همین حاج فتاح دیروز داشت جنس ما رو....

اون کاسبی یه پسر جون ! تجارته ! وقتش که برسه همین حاج فتاح پشت همسایه اش رو خالی نمی کنه ! خوب جارو بزن!

نگین به صداي باباش گوش می کرد و گاهی یه چرخ می زد این ور و گاهی بر می گشت و حاج حسن رو نگاه می کرد که یه خرده بعد فروشنده ي حجره اي که نگین جلوش ایستاده بود با شک و تردید به نگین گفت

همشیره ! دنبال کسی می گردین؟!

نگین یه مرتبه به خودش اومد و دید که دیگه موندن صلاح نیست و ممکنه باباش چشمش بهش بیفته راه افتاد طرف حجره ي حاج عباس اما دلش خون بود!

از اون طرف مهرداد همونجور که داشت اروم قدم می زد یه مرتبه چشمش افتاد به حاج حسن که داشت از دهنه ي بازار وارد می شد!

تند خودشو کشید کنار ! بدبختی این بود که بعضی بازاریا مهرداد رو می شناختن

خلاصه خودشو کشید کنار و مشغول نگاه کردن باباش شد و یه دنیا غم تو دلش نشست

ادامه مطلب بروید..........



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان جدید میخوام , داستنا جدید , جدیدترین داستان بوی نا , بوی نا داستان , بوی نا رمان , جدیدترین رمان ها , قسمت پنجم رمان , تمام قسمت های رمان بوی نا , رمان عاشقانه , رمان گوشی ,
بازدید : 375
تاریخ : پنجشنبه 07 آبان 1394 زمان : 22:31 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید اگه دردی باشد قسمت 1

رمان واقعا جدید اگه دردی باشد قسمت 1

رمان واقعا جدید اگه دردی باشد قسمت 1

رمان واقعا جدید اگه دردی باشد قسمت 1

رمان واقعا جدید اگه دردی باشد قسمت 1

موضوع این داستان برگرفته از چندین اتفاق واقعیست. برگرفته از حقایقی که خیلی های ما از کنارشان بیهوده می گذریم و هرگز آن چیزی که در متن زندگی هاست با دقت نمی بینیم.




من و هانیه ( والا ) اومدیم با یه داستان، با موضوعی پر از غم و شادی و پیچیدگی.

قصه ی " اگر دردی نباشد " روایت زندگی یه دختره. نازپرورده و لوس. روایت تربیت های غلط. روایت دردهایی که جون گرفتن و این داستان رو ساختن. روایت رفتارهای نا به جایی که ارزش شدن و دختر قصه ی ما بعد این همه سال زندگی با خیلیحقایق آشنا می شه. در حقیقت این قصه پر از حرف و پر از نکته س.


نمایی از رمان:
شادان دختر خانواده ی بزرگ مهر؛ یه خانواده ی سرشناسه. اون با یه ندونم کاری و با تکیه بر غرور بیجا کاری رو انجام میده که باعث میشه همه چیز در مدتی کوتاه از بین بره و بنای محکم خانواده فرو بریزه و روابط از شکل اولیه ی خودشون خارج بشن. آبروی خودش و خانوادش در معرض خطر قرار می گیره و درد تمام زندگی شادان پوشش میده و حالا این شادانه که باید این مشکلاتو از بین ببره و از مرحله های سخت زندگیش یکی یکی موفق بیرون بیاد. چطور میشه این زندگی از هم پاشیده رو به روز اول برگردوند؟ آیا شادان می تونه؟.........................................................

مقدمه:

تیک تاک، تیک تاک
ساعت ها و ثانیه ها از پی هم می گذرند. تند، عمیق، محکم، پر از ضربه ها و کوبش ها.
مردم از کنار هم می گذرند و نمی فهمند دیگری دردی دارد یا نه؟
به راستی اگر دردی نباشد چه می شود؟
تیک تاک، تیک تاک
فکر می کنم. با خودم فکر می کنم. دردهای من را چه  بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : دانلود اگه دردی باشد , داستان اگه دردی باشد , داستان جدید اگه دردی باشد , رمان عاشقانه اگه دردی باشد , رمان خفن اگه دردی باشد , رمان اگه دردی باشد قسمت یک , فصل اول رمان اگه دردی باشد , تمام قسمت های رمان اگه دردی باشد , رمان دختری , .رمان پسری , قسمت اول تا اخر رمان اگه دردی باشد , رمان گوشی ,
بازدید : 363
تاریخ : دوشنبه 25 خرداد 1394 زمان : 14:44 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خوانده نشده حکم دل قسمت 3

رمان جدید و خوانده نشده حکم دل قسمت 3

رمان جدید و خوانده نشده حکم دل قسمت 3

رمان جدید و خوانده نشده حکم دل قسمت 3

رمان جدید و خوانده نشده حکم دل قسمت 3

برام مهم نبود چه خبره... یا موضوع چیه ... یا ... فقط داشتم دنبال راه در رو میگشتم که با وجود کلی نگهبان در جای جای قصر شیخ این ممکن رو محال بنظر می رسوند!
یه نفر از اطرافیان شیخ دیلر( پخش کننده ی کارت) شد.
بهراد بازی وشروع کرد... چند نفر هم دورشون جمع شدند... زهیره کنارم ایستاد وگفت: شیخ بازی و میبره...
برام مهم نبود کی برنده است کی بازنده... از بهراد هم بخاری بلند نمیشد... پسره ی اشغال...................................

زهیره با هیجان گفت: شیخ از چیزی که دوست داره دست نمیکشه... شده باشه اون چیز و ازبین ببره اما نمیذاره کسی به مالش دست بزنه...
حرفهای زهیره رو نمی فهمیدم... 
شیخ پیر رو کرد. دو تا کارتش شبیه هم بود. دو تا هشت سیاه داشت . یه هشت پیک و هشت خاج...
بهراد لبخندی زد و استریت رو کرد.سه تا کارت ده داشت ...
شیخ با حرص ریشهاشو میجوید.
بازی جذابی نبود.
کسی به عربی چیزی گفت و زهیره به من اشاره کرد و مرد لبخند منفوری زد و به سمت میز رفت.
با کسلی پرسیدم: چی گفت؟
ازیه جا ایستادن خسته شده بودم. حالا که زهیره فارسی بلد بود دلم میخواست حرف بزنم... حوصله ام سرنره... واقعا در اون شرایط نگران کسلیم بودم!
زهیره گفت: پرسید شرط بازی سر چیه....
گفتم: خوب؟

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان عاشقانه , دانلود قسمت سوم رمان حکم دل , رمان اندروید , رمان گوشی , رمان جاوا , رمان قشنگ , رمان باحال , جدیدترین رمان ها , تمام قسمت های رمان , قسمت دوم رمان حکم دل , قسمت اخر رمان , رمان حکم دل اخر ,
بازدید : 223
تاریخ : یکشنبه 17 خرداد 1394 زمان : 13:09 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 9

رمان جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 9

رمان جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 9

رمان جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 9

رمان جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت 9

اهمیت نمی دادم که داره بارون میاد، که هوا سرده، که دارم یخ میزنم و فقط یه تیشرت تنمه!
واقعا تو این لحظه هیچکدوم اهمیت نداشتند! فقط این مسیر اهمیت داشت که تهش میرسد به هنرستان تنها هنرستان این اطراف یا بهتر بگم میرسید به نسیم!
به جز من هیچکی تو خیابون نبود، کسی انگیزه ای نداشت که بخواد زیر بارون بیاد بیرون!
بدو خیس شدی!...............................................................................................

برگشتم سمت صدا یه دختر و پسر کوچولو بودند! پسره دست دختره رو گرفته بود و دنبال خودش میکشید و میگفت:
-بدو دیگه خیس شدیم، بیا دیگه!
ولی انگار این صدای پسره نبود، صدای یکی دیگه بود که داشت تو ذهنم اکو میشد! بازم خاطرات نا آشنا بودند که به ذهنم هجوم اورده بودند!
-بیا دیگه!
دیگه اون دختر و پسر رو نمیدیدم به جاش یه پسره چشم رنگی و یه دختر کوچولو با یه جفت چشم مشکی جاشون رو گرفته بودند!
-بدو نسیم ، مراقب
بقیه ی جمله ی پسر کوچولو تو آخ گفتن دختره گم شد! 
-نسیـــــم! 
برای صدمین بار زمان و مکان رو گم کرده بودم و فقط یه اسم تو ذهنم اکو میشد، نسیم،نسیــــم
این خاطرات ،این صحنه گذشته ی من بود یا گذشته ی نسیم؟ اصلا گذشته ی ما بود! خاطراتی که آشنا نیستند! 
سرم رو که بلند کردم رو به روی هنرستان بودم ساعت 2 بود! الان تعطیل میشدند! میرفتم جلو؟ نمیرفتم؟
اگه میرفتم چی می خواستم بگم؟ بگم نسیم منو ببخش؟ من به خاطر شرط بندی نمی خواستم با تو دوست باشم؟
واقعا چی می خواستم بگم؟
افکارم با صدای زنگ

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان وبلاگ , رمان کی فکرش رو می کرد برای سایت , رمان گوشی , رمان باحال , قسمت 9 رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت اخر کی فکرش رو می کرد , قسمت اول تا نهم رمان کی فکرش رو می کرد ,
بازدید : 226
تاریخ : یکشنبه 10 خرداد 1394 زمان : 14:41 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

-داره درس میخونه!
با تعجب نگاش کردم و گفتم :
-وااااااقعا؟
-آره،مخش عیب داره
-به نظر من ماییم که مخامون عیب داره حالا خوبه امسال کنکور داریم اصلا انگار نه انگار
-حالا کو تا کنکور ؟بعد می خونیم!من که شخصا هرچی الان بخونم دو هفته دیگه می پره!
-نه من یادم میمونه ولی حوصلش رو ندارم..............................................

-آره والا حوصله کجا بود؟
-رها تو این همه منو کشوندی پایین الان می خوای کجا بری؟؟؟؟؟
-نمیدونم
-بیا بریم یخمک بخریم
-نسیم تو دوباره بچه کوچولو شدیا!
پامو کوبیدم زمین و گفتم:
-من یخمک!بیا بریم دیگه
با بی میلی راهش رو به طرف سوپری کج کرد و گفت:
-باشه بریم!
دستم رو دور گردنش انداختم و گفتم:
-آ قربون دوست گلم برم من!
نگاهی بهم کرد و گفت:
-نسیم تو چرا اینجوری ای ؟ نه به اون همه غرورت نه به این همه شیطونیت!
نگاه عاقل اندرسفیهی بهش انداختم و همونطور که سرم رو تکون میدادم گفتم:
-نچ،نچ،نچ رها تو یعنی هنوز نفهمیدی که غرور من مال پسراست!
-چرا یه حدسایی زده بودم
خندیدم و گفتم:
-خوبه داشتم به عقلت شک میکردم!
برگشتی چپ چپی نگام کرد منم پا گذاشتم به فرار اونم دنبالم می دوید
حالا شانس اوردیم که هیچ پسری اونجا نبود وگرنه آبروم میرفتجلوی سوپری وایسادم و همونطور که نفس نفس میزدم گفتم :
-رها بیا برو یخمک بخر!
باشه ای گفت و رفت تو

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : داستان عاشقانه کی فکرش رو می کرد , رمان جدید کی فکرش رو می کرد , رمان برای اندروید , سایت رمان , وبلاگ رمان , سایت رمان عاشقانه , فصل دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت اول رمان , بهترین سایت رمان , داستان و رمان , رمان جذاب , رمان کسکشی , رمان گوشی , رمان غافل , رمان دادامه دار , دانلود دوم کی فکرش رو می کرد , دانلود قسمت دوم کی فکرش رو می کرد ,
بازدید : 232
تاریخ : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 زمان : 13:27 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و قشنگ رنگ احساس من قسمت دوم

رمان واقعا جدید و قشنگ رنگ احساس من قسمت دوم

رمان واقعا جدید و قشنگ رنگ احساس من قسمت دوم

رمان واقعا جدید و قشنگ رنگ احساس من قسمت دوم

رمان واقعا جدید و قشنگ رنگ احساس من قسمت دوم

 

نزدیک به 10تا مرد عرب توی سالن جمع شده بودند..اون 4 تا دختر هم درست مثل من لباس پوشیده بودند ولی رنگ بندی لباسشون با من فرق داشت..
واحده بازومو گرفت و منو برد سمتشون..کنارشون ایستادم..ردیف تو یه خط ایستاده بودیم..
سرمو بلند کردم و نگاهی به اطرافم انداختم..5 نفر روی صندلی درست روبه روی ما نشسته بودند..4 نفر مرد عرب که سرتا پا لباس عربی به تن داشتند..و اون یکی مرد هم..همون کسی بود که جلوی پله ها بهش خورده بودم..اقای شاهد..
شیخ هم بالا نشسته بود..نگاهش رنگ رضایت داشت..سرخوش می خندید............

به زبان عربی یه چیزایی گفت.. شاهد از جاش بلند شد..رو به شیخ چند کلمه عربی حرف زد..بعد هم به طرف ما اومد..
واحده کنارم ایستاده بود..زیر لب گفتم :چی میگن؟!..می خوان چکار کنن؟!..
چیزی نگفت..
با التماس گفتم :توروخدا بگو..خواهش می کنم..
خیلی اروم گفت :همیشه اول اقای شاهد انتخابش رو می کنه..بعد نوبت به بقیه میرسه..
در حالی که سرم پایین بود با تعجب زمزمه کردم :چی رو انتخاب می کنه؟!..مگه ما کالا هستیم؟!..
--از کالا هم براشون ناچیزترین..دیگه ساکت شو و حرف نزن..برات دردسر میشه..

چیزی نگفتم ..با خشم دستمو مشت کرده بودم..در مورد دخترایی که فرستاده میشن به دبی یه چیزایی شنیده بودم ولی هیچ وقت فکرش رو هم نمی کردم خودم به این روز بیافتم..
یعنی انقدر بی ارزشم که منو معامله می کنند؟!..هر کی قوی تره میاد جلو وشکارش رو بر میداره؟!..
هه..اینجا درست  بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان کوتاه , دانلود مران برای اندروید , دانلود رمان صوتی , رمان صوتی برای گوشی , رمان رنگ احساس من قسمت اول , رنگ احساس من قسمت دوم , تمام قسمت های رمان رنگ احساس من , رمان احساسی , رمان غمگین , رمان واقعا قشنگ , رمان گوشی , رمان زیبا میخوام , رمان های سال 94 , رمان دختر پسر 19 ساله ,
بازدید : 255
تاریخ : دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 زمان : 23:27 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران     داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران      داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

داستان واقعا جدید اتحاد کبوتران

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ، تعدادی کبوتر زندگی می‌کردند. در آن نزدیکی یک شکارچی هم بود که هر روز به سراغ این پرندگان می‌رفت و تورش را روی زمین پهن می‌کرد و وقتی پرنده‌ای روی تور می‌نشست آن را شکار می‌کرد...

کبوترها از این موضوع خیلی ناراحت بودند،چون کم‌کم تعدادشان کم می‌شد و غم و غصه در جمع آنها نفوذ کرده بود.یک روز کبوتر پیر، همه کبوترها را جمع کرد تا با آنها صحبت کند و بعد همگی با هم تصمیم بگیرند که چه کاری باید انجام دهند تا از دست این شکارچی بدجنس راحت شوند.

هر کدام از کبوترها یک نظر می‌دادند و کبوترهای دیگر موافقتشان را اعلام می‌کردند. در بین آنها یک کبوتر دانا بود که در آخر جلسه به دوستانش گفت من فقط یک مطلب را می‌خواهم یادآوری کنم‌ و آن هم این است که همه ما باید قبل از هر چیز و هر کاری اتحاد داشته باشیم، چون‌ هیچ‌کس به تنهایی نمی‌تواند کاربزرگی انجام دهد، مگر آن که در یک گروه هماهنگ باشد.

تمام کبوترها با سرهای کوچکشان حرف او را تایید کردند و همه با هم‌پیمان بستند و بال‌هایشان را یکی‌یکی روی هم گذاشته و یک صدا گفتند ما با هم دشمن را شکست می‌دهیم.

فردای آن روز سروکله شکارچی پیدا شد و دوباره تورش را روی زمین پهن کرد و مقداری دانه هم روی تور پاشید و در گوشه‌ای پنهان شد. چندی نگذشت که همه پرندگان با هم روی تور نشستند و مشغول دانه خوردن شدند.

شکارچی که خیلی خوشحال شده بود سریعا تور را جمع کرد و تمام کبوترها داخل تور گیر افتادند و منتظر شدند تا او نزدیک شود. زمانی که شکارچی سر تور را گرفت همه کبوترها با هم به پرواز درآمدند و آنقدر بال زدند و بالا رفتند تا او را از زمین بلند کردند. شکارچی هم دست و پا می‌زد و کمک می‌خواست. کبوتر دانا از بین جمع فریاد زد: پرواز به سمت دریاچه و همه به گفته او عمل کردند و شکارچی را به سمت دریاچه بردند.

شکارچی که خیلی ترسیده بود کم‌کم دست‌هایش شل شد و طناب را رها کرد و به داخل دریاچه افتاد و کبوترها هم به وسط جنگل رفتند و تور آنها در جنگل به شاخه درختی گیر کرد.

داخل آن درخت یک سنجاب زندگی می‌کرد و سنجاب که دید کبوترها داخل تور گیرافتاده‌اند دوستانش را صدا کرد و همه با هم طناب‌ها را جویدند و کبوترها را از داخل تور نجات دادند‌. شکارچی هم دیگر هیچ‌وقت آن طرف ها پیدایش نشد

منبع golesib

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان خفن اتحاد کبوتران , دانلود داستان اتحاد کبوتران , داستان جدید , رمان اتحاد کبوتران , رمان برای گوشی , داستان اندروید , داستان زیبا , داستان خفن , داستان شنیدنی , داستان جالب , دانلود داستان کوتاه , اتحاد کبوتران داستان , اتحاد کبوتران رمان , داستان اتحاد , دانلود اتحاد , دانلود داستان اتحاد , جدیدترین رمان ها , رمان خفن , رمان گوشی , داستان برای کودکان ,
بازدید : 267
تاریخ : سه شنبه 25 فروردین 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

رمان واقعا زیبا و جدید سیوا این رمان قسمت هجدهم است که

گذاشته اند و هر ورز جدیدترین ها رو ببینید در این سایت بزرگ

دستم میسوزه دهنم خشک شده و مزه تلخی میده
چشمام رو باز میکنم نمیدونم کجام اطرافم رو نگاه میکنم یه سرم به دستم وصله توی جام نیم خیز میشم انگار شبه چون اتاق تاریکه و فقط یه چراغ خواب روشنه بهتره از جات تکون نخوری وگرنه سرم درمیاد ! صدای کی بود ؟چراغها روشن میشه نورش اول چشمام رو میزنه سیوا میاد جلو و با لبخند مسخره ای میگه سلام دکتره غشی ! با بی حالی میگم - من کجام ؟ کی این سرم رو وصل کرده ؟سیوا - الان توی خونه بابا جوزفی توی اتاقی که اونشب با هم استراحت کردیم و ...حرفش رو قطع میکنم و میگم فهمیدی من از سرشب حالم بد شد همینجوری بودم ؟سیوا - چجوری ؟ اگه منظورت به لباسهاته که عوض شده اگه منظور قیافه داغونته که مهم نیست چون قیافه طبیعیته اگه منظور چجوریاز اینجا سر در آوردی باید بگم با هواپیما اومدی و ...با حرص داشتم بهش نگاه میکردم که یه ریز چرت و پرت میگفت تا اومدم داد بزنم خفه بشه صدای در اومد و خودش ساکت شد سیوا - بفرمایید ! در باز شد و فقط دیدم سیوا دوید سمت در و خودش رو انداخت روی پاهای یه زن جوزف ویلچر رو هول میداد یعنی این زن ... نهچیزی که الان جلوی چشمهای منه واقعیت نداره یعنی این زن لاغر با اون لباس بیمارستان و سُرم به دستو ابرو و موهای ریخته ماراله منه ؟از جام بلند شدم سُرم از دستم کشیده شد ولی مهم نیست رفتم نزدیکش سیوا سرش رو روی پاهاش گذاشته بود ولی اون زن با چشمهای گریون داشت به من نگاه میکرد من - مارال ؟صدای هق هق گریه اش بیشتر شد سیوا از جلوی پاهاش بلند شد و رفت کنار به جوزف نگاه کردم که با نگرانی داشت به مارال نگاه میکرد من - جوزف این ماراله ؟فقط سرش رو تکون داد و با نگرانی دستی کشید روی بازوی مارال و گفت منو سیوا میریم بیرون عزیزم اندازه این چند سال فرصت داری با برادرت صحبت کنی ولی تاکید میکنم اگه گریه کنی یا حالت بد بشه آمبولانس میگیرم و میبرمت بیمارستان متوجه شدی ؟مارال چشم به من فقط سرش رو تکون داد جوزف و سیوا رفتند بیرون خودم 

ادامه در ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان گوشی , رمان جذاب , رمان سیوا براای گوشی , قسمت اول رمان , قسمت اول رمان سیوا , قسمت سیزده رمان سیوا , قسمت هیجده رمان سیوا , اخرین قسمت رمان سیوا , رمان دختری بهع نام سیوا , رمان عاشقانه دختری به نام سیوا , عاشقانه ترین رمان , رمان حجاب ,
بازدید : 483
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 18:33 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید و خواندنی نقطه سر خط  قسمت 7 این رمان است که توانستم اماده کنم

برای شما بگذارم لطفا نظر خوبتونم بزارید

 خدایا تو یه روز دوتا سورپرایز، سومی رو بفرسی رسما پس افتادم.
–مشتاق دیدار.
سعی می کنم، خودمو جمعو جور کنم. نگامو از صورتِ شش تیغش می گیرمو به پکیجِ اهداییِ کنگره ی تو دستاش می دم و آروم لب می زنم: سلام
حینِ نشستن روی صندلی جوابمو می ده.
به سمتم متمایل می شه و حینی که نگاش به اطراف و جلوِ، دستشو روی دَسته ی صندلیم میذاره.
آنالیز گرهای غیرفعال شده از تعجبم تازه یکی یکی فعال می شن. جمله ی اولشو که قدمو مسخره کرده بود رو به یاد میارم. و سلام احمقانه ام، بعد از این مسخره شدن حس بدی رو بهم منتقل می کنه.
بی اختیار به سمت مخالفِ صندلیم، متمایل می شم. پاهای کشیده اشو روی هم انداخته، اونقدر بلنده که یه مقدار از پاهاشم اضافه میاد. از طرز تحلیلم بی اختیار لبخند صداداری روی لبم می شینه.
از چشمش پنهون نمی مونه و همونطور که اطرافو دید می زنه می پرسه : به چی می خندی؟
با بدجنسی هر چه تمام تر دستمو به اشاره ی قدو بالاش، تکون می دمو می گم: به قدِ رعنـــااا

بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان عاشقانه سری جدید , تمام قسمت های رمان نقطه سر خط , قسمت اول رمان نقطه سر خط , سری جدید رمان نقطه سر خط , نقطه سر خط رمان , رمان اندروید , رمان گوشی , رمان تبلت , قسمت اخر مران نقطه سر خط , قسمت اول و دوم رمان نقطه سر خط , رمان جدید نودهشتیا , رمان زیبا و ماندگار , رمان نقطه سر خط , رمان نقطه سر خط برای گوشی و موبایل و آیپد و آیفون , رمان های اجتماعی و ایرانی ,
بازدید : 598
تاریخ : یکشنبه 12 بهمن 1393 زمان : 1:41 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان گناهکار اماده کردم و گذاشتم امیدوارم مورد پسند شما باشه 

هر رمان دیگه میخواید بگید واستون بزارمش

مردی که به ظاهر خودش رو گناهکار نمی دونه..ولی.. 
حِرفه ش چیه؟..زورگیری؟!..باج گیری؟!..کلاهبرداری؟!..یا.. 
گناهش خلافه یا خلافش گناه؟..شاید هم هر دو.. 
گناهکارِ قصه ی ما دل داره؟!..وجدان داره؟!..من که میگم داره..ولی اگر دل داره و وجدان حالیشه پس چرا شد گناهکار؟!!.. 
چی شد که آرشام این مسیر رو تو زندگیش انتخاب کرد و تهش رسید به اینجا که این اسم شد لقبش؟!لقبی که خودش به خودش داد ولی کسی جرات نداشت اونو گناهکار بخونه.. 
این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن.. 
آرشام توی زندگیش یک هدف داره..هدفی که براش بی نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره.. 
ایا عشق به سراغش میاد؟!.. مردی که حتی از اسمش هم فراریه..کسی که همیشه به عشق پشت پا زده و اون رو مزاحم تو کارش می دونه می تونه عاشق بشه؟!.. 
دلارام دختری پر از شور و احساس..درست نقطه ی مقابلِ مردی سرسخت از جنس غرور..این دختر چطور وارد زندگی آرشام میشه؟!..از راه عشق یا.. 
دختری که به هیچ عنوان حاضر نیست تو زندگیش حرف زور بشنوه و همیشه با زبون تند و تیزش از خودش دفاع می کنه..دختری که نترس نیست ولی لفظ قوی داره.. 
و اما شغل گناهکارِ ما چیه؟..به گناهش مربوطه؟.. 
خودش همیشه میگه :اسمم گناهکار..رسمم تباهکار.. 
پسز این دل را کسی صاحب نیست 

اگر باشد پس کسی عاقل نیست 
صاحب دل باش اما کوچک نبین 
دنیاها جا دارد ز درون بین 



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان جدید وزیبای گناهکار , رمان جالب گناهکار , رمان جالب , داستان گناهکار , داستان عاشقانه گناهکار , رمان گوشی , داستان گوشی , قسمت اول رمان گناهکار , رمان های زیبا , رمان گوشی موبایل , رمان زیبا , نویسنده رمان , میخوام نویسنده رمان بشم , رمان غمگین ,
بازدید : 550
تاریخ : دوشنبه 17 شهریور 1393 زمان : 2:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی