قالب و افزونه وردپرس

رمان جذاب

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
دیدترین مدل های لباس حنابندان 98 دیدترین مدل های لباس حنابندان 98
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران  کشور زندگینامه باران احمدی دختر مهران احمدی از بازیگران کشور
 علایم مسمومیت علایم مسمومیت
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی جدیدترین زندگینامه حسن ریوندی و همسرش + زندگی شخصی حسن ریوندی
یک نفر یک نفر
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه تعداد طبیعی ریزش مو در روز چندتا باید باشه
متن  حرفِ دل و حرفِ حساب متن حرفِ دل و حرفِ حساب
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97 شیکترین پیامک و دلنوشته های زیبا ویژه شب یلدا 97
عکس جالب  الناز ملک بازیگر سینما عکس جالب الناز ملک بازیگر سینما
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر
جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا جدیدترین مدل های تزیین میوه شب یلدا
ناموس کفتار واقعیت داره یا نه ناموس کفتار واقعیت داره یا نه
عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری عکسهای دیده نشده جدید بهنوش بختیاری
زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی زیباترین عکس بهاره كيان افشار باتیپ زمستانی
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97 مدل های شلوار زنانه و دخترانه ویژه پاییز 97
عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر عکس های جدید و دیده نشده دیبا زاهدی و بیوگرافی مختصر
خواص موثر هل خواص موثر هل
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی
HMVC چیست HMVC چیست
جدیدترین مدل آرایش عروس97 جدیدترین مدل آرایش عروس97
فرج با دعاهاش فرج با دعاهاش
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا چگونه در دایرکت اینستاگرام ویس ارسال صدا
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
تیپ جدید محسن ابراهیم زاده تیپ جدید محسن ابراهیم زاده
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
اموزش خصوصی کردن اینستاگرام اموزش خصوصی کردن اینستاگرام
 بنزین فقط و فقط با کارت سوخت بنزین فقط و فقط با کارت سوخت
چرا پسته گران شد چرا پسته گران شد
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
خنده دار ترین  جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار خنده دار ترین جوک های مردانه و پسرانه خفن و خنده دار
دعا دعا
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 106
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 1,239
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 471
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 3
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 3,488
بازدید ماه : 33,274
بازدید سال : 385,889
بازدید کلی : 15,144,265
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

رمان جدید و خوانده نشده رمان گوهر مقصود قسمت اخر 

چند دقیقه بعد در اتاق باز شد و مسعود سرش رو آورد داخل و گفت:
نمیای شام خانوم؟
در حالی که به دیوار تکیه داده بودم و زانوهام رو بغل کرده بودم روم و سمت دیگه ای کردم و جوابش رو ندادم. صدای بسته شدن در اتاق اومد و مسعود کنارم جا گرفت و صورتش رو جلوی صورتم آوردم:
خانومم باهام قهره؟
چشم هام و بستم و سرم رو گذاشتم روی زانوهام. دستش روی بازوم نشست:
من کاری کردم؟!
با چشم های بسته گفتم:
نه......................................................................

لحنش بچگانه شد:
پس کی ناراحتت کرده، بگو خودم حسابش و برسم.
سرم رو برداشتم و با نگاه سردی گفتم:
برو شامت و بخور. خسته ام می خوام بخوابم.
و از جام بلند شدم و به سمت رخت خواب ها رفتم. بلند شد و رو بروم ایستاد، ابروهاش و بالا برد و شیطون گفت:
بخوابی؟ مگه من می ذارم! از دیروز دلم برای خانومم تنگ شده.
پوزخند زدم:
نگو خانوم! بگو بغل خواب.
لبخندش از بین رفت و با خشم توپید:
درست حرف بزن ببینم! این چرندیات چیه می گی؟!
با طعنه گفتم:
مگه غیر از اینه؟! همه کس از همه ی کارهات خبر دارن جز من! 
لب هاش و به هم فشار داد و گفت بقیه ادامه مطلب........

 



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان جدید , رمان جذاب , رمان ها , وبلاگ رمان , سایت رمان , رمان تازه عاشقانه , رمان های عاشقانه , رمان جذاب عاشقانه , قسمت اول رمان گوهر مقصود , قسمت اخر رمان گوهر مقصود , تمام قسمت های رمان گوهر مقصود , رمان میخوام عاشقی , اخرین قسمت رمان گوهر مقصود ,
بازدید : 355
تاریخ : شنبه 17 مرداد 1394 زمان : 23:47 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و وجذاب حکم دل قسمت 5

"نیاز"

بازوهامو گرفت و تکونم داد... صورتش قرمز شده بود... دهنش بوی الکل می داد... داد زد:
تو بهراد و نمی شناسی... من می شناسمش... دوست دخترهای بهراد همیشه ازش سر بودن... پولدار بودن... من که می دونم بهراد تو رو فقط برای عشق و حال یکی دو روزه ش می خواد... 
سعی کردم بازوهامو آزاد کنم. جیغ زدم:
اونم مثل تو کثافته... همتون کثیفید... همتون آشغالید................................................

مهران بازوهامو فشار داد و خمم کرد... دست و پا می زدم تا خودمو آزاد کنم. فایده نداشت... خیلی قوی تر از من بود. دستامو از ساعد گرفت. از سر بدبختی و بیچارگی جیغ کشیدم:
یکی کمک کنه.
مهران خندید و گفت:
این قدر وول نخور... بهت بد نمی گذره... از بهراد بهتر نباشم بدتر نیستم.
لبشو جلو اورد و خواست روی لبام بذاره... یه دفعه با پیشونی محکم توی پیشونیش زدم... آخ و اوخ جفتمون بلند شد... از شدت درد چشمامو بستم. دست مهران یه ذره شل تر شد. دست راستمو چرخوندم و آزادش کردم... با مشت توی گوش مهران زدم. فریادی از درد کشید و دستشو روی گوشش گذاشت. خودمو از زیرش کنار کشیدم. دست چپمو کشید... چنگی به صورتش زدم... دوباره فریادی زد و صورتشو چسبید... خودمو کنار کشیدم... 
پا به فرار گذاشتم... سریع از روی مبل بلند شدم و دویدم... پام به لبه ی میز گیر کرد و محکم زمین خوردم... نفسم بند اومد... طرف چپ بدنم یه لحظه بی حس شد. درد توی آرنج و زانوم پیچید. مهران خودشو بهم رسوند. چنگی به موهام زد و با مو از روی زمین بلندم کرد. جیغ گوش خراشی کشیدم... منو محکم زمین زد. صورتمو با یه دست گرفت و با دست دیگه مشت محکمی توی صورتم زد.... مزه ی خونو توی دهنم احساس کردم.. درد توی صورتم پیچید و یه لحظه چشمم سیاهی رفت... قلبم دیگه تحمل این همه فشار

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان بد , رمان جذاب , رمان خفن , بهترین رمان ها , رمان عاشقانه , سایت رمان حکم دل , قسمت پنج رمان حکم دل , قسمت 5 حکم دل , قسمت 6 حکم دل ,
بازدید : 299
تاریخ : پنجشنبه 21 خرداد 1394 زمان : 14:16 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خواندنی حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و خواندنی حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و خواندنی حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و خواندنی حکم دل قسمت 5

رمان واقعا جدید و خواندنی حکم دل قسمت 5

بازوهامو گرفت و تکونم داد... صورتش قرمز شده بود... دهنش بوی الکل می داد... داد زد:
تو بهراد و نمی شناسی... من می شناسمش... دوست دخترهای بهراد همیشه ازش سر بودن... پولدار بودن... من که می دونم بهراد تو رو فقط برای عشق و حال یکی دو روزه ش می خواد... 
سعی کردم بازوهامو آزاد کنم. جیغ زدم:
اونم مثل تو کثافته... همتون کثیفید... همتون آشغالید................................................

مهران بازوهامو فشار داد و خمم کرد... دست و پا می زدم تا خودمو آزاد کنم. فایده نداشت... خیلی قوی تر از من بود. دستامو از ساعد گرفت. از سر بدبختی و بیچارگی جیغ کشیدم:
یکی کمک کنه.
مهران خندید و گفت:
این قدر وول نخور... بهت بد نمی گذره... از بهراد بهتر نباشم بدتر نیستم.
لبشو جلو اورد و خواست روی لبام بذاره... یه دفعه با پیشونی محکم توی پیشونیش زدم... آخ و اوخ جفتمون بلند شد... از شدت درد چشمامو بستم. دست مهران یه ذره شل تر شد. دست راستمو چرخوندم و آزادش کردم... با مشت توی گوش مهران زدم. فریادی از درد کشید و دستشو روی گوشش گذاشت. خودمو از زیرش کنار کشیدم. دست چپمو کشید... چنگی به صورتش زدم... دوباره فریادی زد و صورتشو چسبید... خودمو کنار کشیدم... 
پا به فرار گذاشتم... سریع از روی مبل بلند شدم و دویدم... پام به لبه ی میز گیر کرد و محکم زمین خوردم... نفسم بند اومد... طرف چپ بدنم یه لحظه بی حس شد. درد توی آرنج و زانوم پیچید. مهران خودشو بهم رسوند. چنگی به موهام زد و با مو از روی زمین بلندم کرد. جیغ گوش خراشی کشیدم... منو محکم زمین زد. صورتمو با یه دست گرفت و با دست دیگه مشت محکمی توی صورتم زد.... مزه ی خونو توی دهنم احساس کردم.. درد توی صورتم پیچید و یه لحظه چشمم سیاهی رفت... قلبم دیگه تحمل این همه فشار و استرس رو نداشت... داشتم سکته می کردم...
گیج شده بودم... مشت دوم مهران به صورتم خورد... دنیا پیش چشمم سیاه شد ولی دوباره بیناییم برگشت... مهران با دست گلوم و گرفت و فشار داد... احساس خفگی می کردم... دست مهرانو دیدم که به سمت شلوارکش رفت... دست دیگه ش و شل کرد و تونستم نفس بکشم... زار می زدم... با دستام دست مهران که دور گردنم حلقه شده بود و گرفتم و سعی کردم گردنمو آزاد کنم ولی جون نداشتم

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان میخوام , رمان عاشقانه میخوام , رمان جدید حکم دل , رمان جالب حکم دل , رمان جذاب حکم دل , قسمت اول تا پنج رمان حکم دل , قسمت اخر داستان حکم دل , رمان جذاب , رمان کوتاه , رمان احساساتی ,
بازدید : 317
تاریخ : دوشنبه 18 خرداد 1394 زمان : 23:57 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد

همونجور که داشتم میرفتم تو پارکینگ تا ماشین رو بیارم حرص می خوردم و زیر لب غر میزدم!
هه هه ایلیا جان! حالا خوبه تا دیروز چشم دیدن این پسره رو نداشتا...
هییییی دختره ی پررو! مسیح حرص نخور اصلا لیاقت تو رو نداره!
ایول این یکی رو خوب اومدی لیاقتش همون ایلیا جونش!
اصلا مسیح جان تو نمی خواد فکر کنی! طبق معمول نفس عمیقی کشیدم تا اروم بشم و به سمت ماشین رفتم !
جلوی پای مرجان که داشت با سامان حرف میزد ترمز کردم وبوق زدم که از بچه ها خداحافظی کرد و با لبخند اومد سوار شد!..................................................

راه افتادم و پرسیدم:
-حالا کجا بریم؟
-اوممممم من بستنی می خوام، بریم بستنی بخوریم؟
-فکر خوبیه، بزن بریم!
تو راه هز دومون ساکت بودیم جلوی بستنی فروشی پیاده شدم و گفتم الان میام!
بستنیا رو سفارش دادم ! 
پام رو زدم به دیوار و وایسادم! خودمم نمیدونم به چی فکر میکردم!
به سلامتی بالاخره بستنیا رو اورد! رفتم طرف ماشین که مرجان درو برام باز کرد نشستم شرو ع کردم به خوردن 1 یه دفعه گفت:
-راستی گوشیت رو تو ماشین جا گذاشته بودی!
و گوشی رو داد بهم و دوباره گفت:
-دوست دخترتم زنگ زد!
یه لحظه نگرفتم چی میگه!با چشمای گرد شده نگاش کردم و گفتم:
-ها؟؟
خیلی خونسرد گفت:
-دوست دخترت!
-خب؟؟؟
-خب که خب زنگ زد!
-آهان! کدومشون؟
آخه مسیح تو چند تا دوست دختر داری که تازه میگی کدوماشون!!!
-نمیدونم نوشته بودی زالزالک!

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : قسمت اول تا 6 کی فکرش رو می کرد , مران عاشقانه کی فکرش رو می کرد , رمان غمگین کی فکرش رو می کرد , رام ندوستی , رمان جذاب , قسمت دوم رما کی فکرش رو می کرد , تمام قسمت های رمان کی فکرش رو می کرد , دانلود رمان , رمان عاشقی , رمان لج بازی , رمان زیبا , رمان قشنگ , رمان فشن , رمان برای جاوا ,
بازدید : 315
تاریخ : شنبه 02 خرداد 1394 زمان : 14:06 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

دانلود رمان واقعا جدید و خوانده نشده عسل تلخ

دانلود رمان واقعا جدید و خوانده نشده عسل تلخ

دانلود رمان واقعا جدید و خوانده نشده عسل تلخ

دانلود رمان واقعا جدید و خوانده نشده عسل تلخ

دانلود رمان واقعا جدید و خوانده نشده عسل تلخ

خلاصه رمان

نیگاش کن مرده شور برده رو چه جوری غور کرده هیچوقت مثل ادم نمیمونه که
محترم: ولش کن بابا چه توقعی ازش داری روز روزشم با یه من عسل نمیشه چشیدش چه برسه به حالا که جینیگیلی مستونش داره میره راضیه که ان دو را میپایید نیشش تا بناگوش باز شد طوری که لب و لوچه اش دندان های زرد و فاصله دارش را ریخت بیرون شرکت سرش غر زد تو دیگه چته هار شدی؟پتیاره قرشمال
راضیه میل بافتنی را کنار انداخت و با خلق تنگ جواب داد وا چرا دق و دلیتو سر من خالی میکتنی دلت
 
درباره : دانلود رمان ,
برچسب ها : رمان عاشقانه , رمان جدید عسل تلخ , خواندن رمان عسل تلخ , رمان عاشقانه عسل تلخ , دانلود رمان کوتاه عسل تلخ , دانلود رمان با فرمت اندروید , رمان برای تبلت , رمان برای گوشی , سایت رمان عاشقانه , رمان جذاب , رمان مخصوص گوشی موبایل آندروید , رمان های جدید , کتاب رمان موبایل مخصوص آندروید(nEw) , رمان جدید , رمان عسل تلخ , رمان آندروید , دانلود کتاب و رمان , دانلود کتاب ,
بازدید : 249
تاریخ : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 زمان : 23:16 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (1)

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

رمان واقعا جدید و خوانده نشده کی فکرش رو می کرد قسمت دو

-داره درس میخونه!
با تعجب نگاش کردم و گفتم :
-وااااااقعا؟
-آره،مخش عیب داره
-به نظر من ماییم که مخامون عیب داره حالا خوبه امسال کنکور داریم اصلا انگار نه انگار
-حالا کو تا کنکور ؟بعد می خونیم!من که شخصا هرچی الان بخونم دو هفته دیگه می پره!
-نه من یادم میمونه ولی حوصلش رو ندارم..............................................

-آره والا حوصله کجا بود؟
-رها تو این همه منو کشوندی پایین الان می خوای کجا بری؟؟؟؟؟
-نمیدونم
-بیا بریم یخمک بخریم
-نسیم تو دوباره بچه کوچولو شدیا!
پامو کوبیدم زمین و گفتم:
-من یخمک!بیا بریم دیگه
با بی میلی راهش رو به طرف سوپری کج کرد و گفت:
-باشه بریم!
دستم رو دور گردنش انداختم و گفتم:
-آ قربون دوست گلم برم من!
نگاهی بهم کرد و گفت:
-نسیم تو چرا اینجوری ای ؟ نه به اون همه غرورت نه به این همه شیطونیت!
نگاه عاقل اندرسفیهی بهش انداختم و همونطور که سرم رو تکون میدادم گفتم:
-نچ،نچ،نچ رها تو یعنی هنوز نفهمیدی که غرور من مال پسراست!
-چرا یه حدسایی زده بودم
خندیدم و گفتم:
-خوبه داشتم به عقلت شک میکردم!
برگشتی چپ چپی نگام کرد منم پا گذاشتم به فرار اونم دنبالم می دوید
حالا شانس اوردیم که هیچ پسری اونجا نبود وگرنه آبروم میرفتجلوی سوپری وایسادم و همونطور که نفس نفس میزدم گفتم :
-رها بیا برو یخمک بخر!
باشه ای گفت و رفت تو

بقیه ادامه مطلب



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : داستان عاشقانه کی فکرش رو می کرد , رمان جدید کی فکرش رو می کرد , رمان برای اندروید , سایت رمان , وبلاگ رمان , سایت رمان عاشقانه , فصل دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت دوم رمان کی فکرش رو می کرد , قسمت اول رمان , بهترین سایت رمان , داستان و رمان , رمان جذاب , رمان کسکشی , رمان گوشی , رمان غافل , رمان دادامه دار , دانلود دوم کی فکرش رو می کرد , دانلود قسمت دوم کی فکرش رو می کرد ,
بازدید : 232
تاریخ : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 زمان : 13:27 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان واقعا زیبا و جدید سیوا این رمان قسمت هجدهم است که

گذاشته اند و هر ورز جدیدترین ها رو ببینید در این سایت بزرگ

دستم میسوزه دهنم خشک شده و مزه تلخی میده
چشمام رو باز میکنم نمیدونم کجام اطرافم رو نگاه میکنم یه سرم به دستم وصله توی جام نیم خیز میشم انگار شبه چون اتاق تاریکه و فقط یه چراغ خواب روشنه بهتره از جات تکون نخوری وگرنه سرم درمیاد ! صدای کی بود ؟چراغها روشن میشه نورش اول چشمام رو میزنه سیوا میاد جلو و با لبخند مسخره ای میگه سلام دکتره غشی ! با بی حالی میگم - من کجام ؟ کی این سرم رو وصل کرده ؟سیوا - الان توی خونه بابا جوزفی توی اتاقی که اونشب با هم استراحت کردیم و ...حرفش رو قطع میکنم و میگم فهمیدی من از سرشب حالم بد شد همینجوری بودم ؟سیوا - چجوری ؟ اگه منظورت به لباسهاته که عوض شده اگه منظور قیافه داغونته که مهم نیست چون قیافه طبیعیته اگه منظور چجوریاز اینجا سر در آوردی باید بگم با هواپیما اومدی و ...با حرص داشتم بهش نگاه میکردم که یه ریز چرت و پرت میگفت تا اومدم داد بزنم خفه بشه صدای در اومد و خودش ساکت شد سیوا - بفرمایید ! در باز شد و فقط دیدم سیوا دوید سمت در و خودش رو انداخت روی پاهای یه زن جوزف ویلچر رو هول میداد یعنی این زن ... نهچیزی که الان جلوی چشمهای منه واقعیت نداره یعنی این زن لاغر با اون لباس بیمارستان و سُرم به دستو ابرو و موهای ریخته ماراله منه ؟از جام بلند شدم سُرم از دستم کشیده شد ولی مهم نیست رفتم نزدیکش سیوا سرش رو روی پاهاش گذاشته بود ولی اون زن با چشمهای گریون داشت به من نگاه میکرد من - مارال ؟صدای هق هق گریه اش بیشتر شد سیوا از جلوی پاهاش بلند شد و رفت کنار به جوزف نگاه کردم که با نگرانی داشت به مارال نگاه میکرد من - جوزف این ماراله ؟فقط سرش رو تکون داد و با نگرانی دستی کشید روی بازوی مارال و گفت منو سیوا میریم بیرون عزیزم اندازه این چند سال فرصت داری با برادرت صحبت کنی ولی تاکید میکنم اگه گریه کنی یا حالت بد بشه آمبولانس میگیرم و میبرمت بیمارستان متوجه شدی ؟مارال چشم به من فقط سرش رو تکون داد جوزف و سیوا رفتند بیرون خودم 

ادامه در ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان گوشی , رمان جذاب , رمان سیوا براای گوشی , قسمت اول رمان , قسمت اول رمان سیوا , قسمت سیزده رمان سیوا , قسمت هیجده رمان سیوا , اخرین قسمت رمان سیوا , رمان دختری بهع نام سیوا , رمان عاشقانه دختری به نام سیوا , عاشقانه ترین رمان , رمان حجاب ,
بازدید : 483
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 18:33 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی