قالب و افزونه وردپرس

جدیدترین رمان ها - 5

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
عکس های جدید و دیدنی  بازیگران با همسرانشان سال 98 عکس های جدید و دیدنی بازیگران با همسرانشان سال 98
بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری بهترین مدلهای لباس مجلسی بارداری
مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران مدل مانتو های دخترانه پاییزه شیک تهران
روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران روش جدید بدست آوردن لینک پروکسی و ارسال پروکسی برای دیگران
جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز جدیدترین عکسهای جوانه دلشاد بازیگر فیلم حوالی پائیز
عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد عکس دیده نشده دونفره مارال و مونافرجاد
ثبت‌نام خودروهای وارداتی ثبت‌نام خودروهای وارداتی
شیک ترین  ست زرد و مشکی جدید شیک ترین ست زرد و مشکی جدید
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
ناموس کفتار واقعیت داره یا نه ناموس کفتار واقعیت داره یا نه
دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر
دعا دعا
با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید با این روش با کبودی و سیاهی دور چشم خودخداحافظی کنید
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
 درمان جدیدکبد چرب درمان جدیدکبد چرب
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد دلیل بچه دار نشدن رضا عطاران از زبان خودش مشخص شد
بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما بیوگرافی جدید پردیس منوچهری بازیگر تلویزیون و سینما
فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397 فال جدید روز پنج شنبه 22 آذر 1397
عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش عکس جدید احمد مهرانفر و همسرش
روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام روش جدید غیرفعال کردن تبلیغات موبوگرام
پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی پرطرفدارترین اسامی نام های جدید پسر ایرانی
مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی
روش صحیح بستن دستمال سر روش صحیح بستن دستمال سر
زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
علت کم پشت شدن مو چیست علت کم پشت شدن مو چیست
اموزش درست کردن شربت هل اموزش درست کردن شربت هل
قیمت روز دلار قیمت روز دلار
 الناز محمدی فوری ازاد شد الناز محمدی فوری ازاد شد
عکس جشن تولد دیده نشده  ملیکا شریفی نیا عکس جشن تولد دیده نشده ملیکا شریفی نیا
عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران عکس امروز امین حیایی و جمعی از بازیگران
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش تک عکس عماد طالب زاده به همراه پسرش
جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان جواب جواد نکونام به بیانیه باشگاه فولاد خوزستان
جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس جدیدترین و زیباترین مدلهای تزیین ماشین عروس
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید فال روز پنج شنبه 9 آذر 1397جدید
با این روش موهاتون صاف کنید با این روش موهاتون صاف کنید
اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال اموزش پیدا کردن گروه و جستجوی کانال
دمنوشهای خواب آور جدید دمنوشهای خواب آور جدید
بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور عکس های جدید و دیده نشده مونا فائزپور
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
مدل لباس های شب یلدا سال 97 مدل لباس های شب یلدا سال 97
آموزش آرایش صورت عروسکی آموزش آرایش صورت عروسکی
اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام اسان ترین روش اشتراک استوری برای دوستان نزدیک در اینستاگرام
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 134
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 3,851
باردید دیروز : 1,370
ای پی امروز : 565
ای پی دیروز : 383
گوگل امروز : 4
گوگل دیروز : 15
بازدید هفته : 6,100
بازدید ماه : 35,886
بازدید سال : 388,501
بازدید کلی : 15,146,877
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

توی ماشین کنار اریا نشسته بودم..
هر دو در سکوت به خیابون خیره شده بودیم..ذهنم درگیر بود..به اتفاقات اخیر..امشب..شاهد..حرفاش وکارهاش..زخمی شدنش..
یعنی میمیره؟!..شاید هم زنده بمونه..
ولی باید تاوان پس می داد..چنین سرنوشتی حقش بود..تعداد دخترانی که به دست شاهد بدبخت شده بودند کم نبود ..
دخترای بی گناهی که به نا حق یا گول می خوردند ویا دزدیده می شدند..به زیر دست شاهد و امثال اون می افتادند..
خوب که باهاشون عشق و حال کرد و ازشون سواستفاده کرد بعد می فرستادشون تو کلوپ ها و دیسکو ها تا برای این مردان عرب که نه ناموس می دونستند چیه نه غیرت..برقصند..
شاهد فقط ذاتا ایرانی بود ولی تربیت شده ی این کشور بود..پس نمی تونست راه خودشو پیدا کنه چون از اول راه غلط رو در پیش گرفته بود..
این هم عاقبته کارهاش..بلاهایی که به سر دخترای بی گناه میاورد..
حیف..چنین شخصیت محکم و با اراده ای اگر می تونست خوب وبا شرافت زندگی کنه مطمئنا الان این بلا به سرش نمی اومد..معلوم نیست اون 3 تا مرد عرب باهاش چه دشمنی داشتند..
توی ایران هم ادم بد هست..یه ایرانی هم تافته ی جدا بافته نیست..ولی جسارتی که شیخ های عرب در راه تصاحب دختران بی گناه چه ایرانی وچه کشور های بیگانه داشتند واقعا بیش از حد تصور بود..
توی این مدت خیلی چیزها درموردشون شنیده بودم..قانون این کشور بهشون بهاء میده..کسی حق نداره به شیخ های عرب توهین کنه یا این کار زشتشون رو مورد تمسخر قرار بده..چون تهش این تو هستی که بدبخت میشی..
حتما بین این ادم ها..توی این کشور.. مردمان خوب و درستکار هم هست..
ولی حیف که ادمهایی چون شیخ و شاهد که تعدادشون بی شمار بود ..باعث می شدند این مردمانه خوب به راحتی دیده نشن..

از فکر اومدم بیرون..به اریا نگاه کردم..نگاهش به خیابون بود..
سنگینی نگاه منو حس کرد..سرشو برگردوند..وقتی دید دارم نگاهش می کنم



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت هشتم , قسمت نهم , قسمت هشتم و نهم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 264
تاریخ : دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 زمان : 14:46 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

با شنیدن صداش هق هقم بلندتر شد..باورم نمی شد..
اریا..اینجا..
توی بغلش بودم..گرمای اغوشش رو حس می کردم..بوی عطرش..اره خودش بود..همون عطر اشنا..
خدایا اون برگشت..به قولش وفا کرد..احساس می کردم هران امکان داره تو اغوشش از حال برم..من..تا الان فکر می کردم اریا..کسی که عاشقانه دوستش دارم مرده..ولی الان...تو اغوشش بودم..برام مثل یک معجزه بود..یک رویای شیرین..

همونطور که به لباسش چنگ می زدم با ضجه گفتم :اریا..توی این مدت کجا بودی؟!..اون کیارش نامرد بهم گفت که تورو کشته..تو..
با لحن ارامش بخشی کنار گوشم گفت :هیسسسس..می دونم..همه چیزو می دونم..

اروم از تو بغلش اومدم بیرون..به صورتش نگاه کردم..از دیدنش سیر نمی شدم..انقدر شوکه شده بودم که قادر نبودم روی پاهام بایستم..
اشک توی چشماش حلقه بسته بود..دستای سرد ولرزونمو اوردم بالا..انگشتامو اروم کشیدم رو صورتش..
چشماشو بست..صورتش داغ بود..سرشو کج کرد و نوک انگشتمو بوسید..تن سردم گرم شد..
لبخند زدم..ولی هنوز هم اشک می ریختم..
چشماشو باز کرد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت هفتم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 216
تاریخ : شنبه 26 اردیبهشت 1394 زمان : 11:12 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز رمان زیبای عشق و احساس من قسمت پنجم و ششم رو برای شما آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

داشتم کمک مامان خیاطی می کردم که تلفن زنگ زد..مامان سرشو بلند کرد و نگام کرد..
از جام بلند شدم و به طرف تلفن رفتم..گوشی رو برداشتم..
-الو..
صدای کیارش توی گوشی پیچید..
-- سلام عزیزم..خوبی؟..
نفسمو دادم بیرون و گفتم :سلام ..مرسی..
سکوت کرده بود..انگار منتظر بود منم بگم تو هم خوبی عزیزم؟..
هه..ولی عمرا اگر چنین چیزی رو از دهانم بشنوه..
بعد ازچند لحظه سکوت گفت :بهار می خوام ببینمت..امروز وقت داری؟..
من همیشه بی کار بودم و وقتم هم خالی بود..
ولی برای اینکه سریع پیشنهادشو قبول نکنم گفتم :نمی دونم..چکارم داری؟..
--وقتی دیدمت بهت میگم..امروز عصر ساعت 5 منتظرم باش میام اونجا..خداحافظ..
دیگه مهلت نداد منم یه چیزی بگم..سریع گوشی رو قطع کرد..
از این کارش هیچ خوشم نیومد..با اخم به گوشی نگاه کردم..بعدش هم کوبوندمش سرجاش..
مامان :چی شده بهار؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت پنجم , قسمتششم , قسمت پنجم و ششم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 353
تاریخ : پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 زمان : 12:38 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

نوید با خنده گفت :خب بقیه ش رو بگو..
آریا نفسش را بیرون داد وگفت :هیچی دیگه از اب اوردمش بیرون..هر کار کردم بهوش نیومد مجبور شدم..مجبور شدم بهش نفس مصنوعی بدم..
نوید زد زیر خنده و در همون حال گفت :جک خنده داری بود آریا دمت گرم..
وقتی نگاه جدی آریا را رو خودش دید سریع خنده ش را خورد وگفت :خب..خب چیزه..هیچی بقیه ش رو بگو..
آریا نگاهش را از او گرفت و گفت :اولش تردید داشتم..اخه مگه من غریق نجات بودم که بخوام بهش نفس مصنوعی بدم یا کاری بکنم؟..تو عمرم از این کارا نکرده بودم و برام سخت بود..اصلا فکرشم نمی کردم یه روز یه دختر رو ازتو اب دریا نجات بدم بعد هم بهش نفس مصنوعی بدم..تو خودتو بذار جای من ..
نوید خندید وبا شیطنت گفت :نمی تونم خودمو بذارم جای تو..تو باشی باحال تره..حالا اولین تجربه ت چطور بود؟..
اریا جدی نگاهش کرد وگفت :تجربه ی چی؟.......
-- نجات یه دختر از تو دریا و بعدش هم نفس مصنوعی و ...
با شیطنت نگاش کرد و خندید..
آریا با اخم غرید :زهرمار..منو مسخره می کنی؟..
نوید با خنده از جاش بلند شد وگفت :نه جان آریا..کی جرات داره با جناب سرگرد رادمنش شوخی کنه؟..خب خب بقیه ش رو بگو..داره جالب میشه..
-هیچی دیگه دیروز هم جلوی ویلای صداقت دیدمش..داشت می رفت اون طرف خیابون حواسش به خیابون نبود..اگر مرادی به موقع ترمز نکرده بود حتما می زدیم بهش..دختره نترسیه..خیلی رک حرفشو می زد انگار نه انگار یه مامور پلیس جلوش وایساده..هر چی جدی تر باهاش حرف می زدم بیشتر جوابمو می داد ..
-به خاله بگم؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت چهارم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 293
تاریخ : چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 زمان : 12:58 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

اینم قسمت سوم رمان عشق و احساس من

روم چشمامو باز کردم..نگاهی به اطرافم انداختم..مامان روی تخت بغلی خوابیده بود..نیمخیز شدم و با چشمای خواب الودم به ساعت نگاه کردم..
ساعت 3/5 بعداظهر بود..حتما ناهارشونو خوردن و خوابیدن..
گرسنه م شده بود..از تخت اومدم پایین و اروم بدون اینکه سر وصدایی ایجاد کنم از اتاق رفتم بیرون..
هیچ کس تو راهرو نبود..
رفتم پایین و نگاهی به اطرافم انداختم..دنبال اشپزخونه می گشتم که بالاخره پیداش کردم..
رفتم تو اشپزخونه و در یخچال رو باز کردم..همه چیز توش بود..
بسته ی کالباس و گوجه رو اوردم بیرون و از تو سبد روی میز یه تیکه نون برداشتم وبرای خودم ساندویچ درست کردم..
اینجا که تو سکوت بهم مزه نمی داد..تصمیم گرفتم برم بیرون..
نگاهی به لباسم انداختم..یه مانتو سفید تابستونه و یه شال ابی ..در کل سر و وضعم ایرادی نداشت و برای بیرون رفتن مناسب بود..
از ویلا زدم بیرون و به طرف دریا دویدم..کفشامو در اوردم و نشستم رو ماسه ها..
همونطور که ساندویچمو می خوردم نگاهم به دریا بود..به موج های منظمی که پشت سر هم ردیف می شدن و خودشونو به ساحل می رسوندن..
ساندویچمو خوردمو از جام بلند شدم..کمی قدم زدم و دوباره به دریا نگاه کردم..
یه موج خودشو رسوند به ساحل وخورد به پاهام..یه حس خوبی بهم دست داد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 407
تاریخ : سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زمان : 12:45 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز قسمت دوم رمان عشق واحساس من رو برای شما دوستان عزیز آماده کردم

توی راه همه ش به این فکر می کردم که چطور مامان رو توجیح کنم؟..ولی خب بالاخره که چی؟..باید یه جوری بهش می گفتم دیگه..
با دلشوره در خونه رو باز کردمو وارد حیاط شدم..مامان تو حیاط نبود..نفسمو دادم بیرون..می دونستم رنگم پریده..هرکاری هم می کردم اروم باشم نمی شد..کفشامو در اوردم ورفتم تو....
-سلام مامان..من اومدم..
جوابی نداد..چند بار دیگه هم صداش کردم ولی بی فایده بود..با خودم گفتم لابد رفته خونه ی همسایه..
به طرف اتاقم رفتم که دیدم در اتاق مامان بازه..
درو باز گذاشتم ولی از چیزی که دیدم..از زور وحشت رعشه به تنم افتاد..خدایاااااا..
داد زدم :مامان..
مامانم همونطور که چادر نماز سرش بود افتاده بود رو سجاده ش..با گریه سرشو بلند کردم..از بینیش خون می اومد..سجاده وچادرش خونی شده بود..خدایا..
دست وپامو گم کرده بودم وفقط مامان رو صدا می زدم..با دست لرزونم نبضشو گرفتم..کند می زد..
سریع از اتاق رفتم بیرون وبا هق هق شماره ی اورژانس رو گرفتم..
تماس برقرار شد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 381
تاریخ : دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

این رمان زیبا رو امروز براتون آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

عاشقانه ترین و احساسی ترین رمان های 94

با خستگی درخونه رو باز کردم و رفتم تو..نگاهی به حیاط انداختم..مامان کنار حوض نشسته بود و داشت با دست لباس می شست..
لبخند کمرنگی زدم..لبخندی که از روی ارامش نبود..فقط برای دل خوشی مامان بود..درو بستم..با صدای بسته شدن در مامان سرشو بلند کرد ونگام کرد..با دیدن من لبخند مهربونی زد و بلند شد ودر حالی که دستاشو زیر شیر اب می شست گفت:گرفتی دخترم؟..
رفتم جلو و با خستگی گفتم :اره مامان گرفتم..بالاخره تموم شد..اینم از مدرک دیپلمم..از فردا میرم دنبال کار..
لبه حوض نشستم..مامان با اخم نگام کرد وگفت :بهار صد دفعه بهت گفتم بازم میگم من نمیذارم تو با این سنت بری سرکار..دخترم تو باید به فکر درست باشی..به فکر اینده ت..نمی خوام ازالان به فکر کار کردن بیافتی..
وای خدا باز هم بحث همیشگی..دیگه خسته شده بودم..سعی کردم اروم باشم..
با لبخند نگاش کردمو گفتم:اخه مادر من شما خودت وضعیتمونو ببین..تا کی باید اینطوری سر کنیم؟..
مامان :دخترم من که دارم کار می کنم..خیاطی می کنم..بافتنی هم می بافم..گفتی خونه ی مردم کار نکن گفتم باشه بچه م غرور داره دیگه کار نمی کنم..دیگه چی میگی؟..
از جام بلند شدم وبه طرف در رفتم با لحن کلافه ای گفتم : مامان خودت هم خوب می دونی این پول کفاف زندگیمونو نمیده..چه برسه که من بخوام درس هم بخونم..خرجش خیلی بالاست..با این وضعیت من نمی تونم..چرا متوجه نیستین؟..

 



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 383
تاریخ : یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 زمان : 12:57 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

قسمت اول رمان قرار نبود واقعا رمان پر طرفداری هست

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم. بالاخره دستم خورد به گوشیم. چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو. یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم. صدا خفه شد. نمی دونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم. دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شد. ساعت چند بود؟ هفت صبح. لعنتی! خوابم می یومد دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم. این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض داشتم! با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم. نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد. همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش می داد. در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حالا چسبیده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش. باد سرد توی صورتم خورد و لرزم گرفت. با خشم خم شدم و چیپس ها را از پایم جدا کردم و غر غر کردم:
- لعنتی!صدای زنگ گوشیم بلند شد. اینبار آهنگ ملایمی از کریس دی برگ بود. لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم. صورت دلقکی بلنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم:- بنال ...- اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟- هر چی باشم بهتر از توام که ... - من که چی هان؟خندیدم و گفتم:- قیافه ات شبیه چلغوزه!صدای جیغ جیغویش بلند شد:- بیشعووووووووووور! تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتتو عوض نکردی؟ خیلی خرییییییی من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه.خوابیدم روی تخت و گفتم:- بنفشه جون سگ بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون. تازه حالا از اتاق که برم بیرون اعصابمم چیز مرغی می شه چون با بدختی باید ماشین دودر کنم.- ترسا خیلی خری! هیجانش به روزنامه اشه!- آخه کثافت ...صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد. بنفشه گفت:- صدات قطع شد.- خف بابا پشت خطی دارم. بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم:- هان؟- هان و درد تو گور خواهر جوون مرگت!- وا خاک تو سرت کنم الهی با خواهر من چی کار داری؟- بسکه تو بی شعوری! اول صبحی گوشیو بر می داری بگو جوووووونم ... تا منم یه حال اساسی بکنم با اون صدای ناناز تو ...- خیلی عوضی شدی شبنمااااا ... برو با صدای بابات ... استغفرالله!غش غش خندید

بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان جالب قرار نبود , رمان زیبا , رمان سال جدید قرار نبود , دانلود رمان های کوتاه , داستان قرار نبود , داستان عاشقانه , رمان باحال , سایت تفریحی , 99 , قسمت اخر رمان قرار نبود , تمام قسمت های رمان قرار نبود , رمان قرار نبود قسمت اول ,
بازدید : 445
تاریخ : جمعه 15 اسفند 1393 زمان : 17:15 | نویسنده : masoud293 | نظرات (1)

رمان واقعا زیبا و جدید سیوا این رمان قسمت هجدهم است که

گذاشته اند و هر ورز جدیدترین ها رو ببینید در این سایت بزرگ

دستم میسوزه دهنم خشک شده و مزه تلخی میده
چشمام رو باز میکنم نمیدونم کجام اطرافم رو نگاه میکنم یه سرم به دستم وصله توی جام نیم خیز میشم انگار شبه چون اتاق تاریکه و فقط یه چراغ خواب روشنه بهتره از جات تکون نخوری وگرنه سرم درمیاد ! صدای کی بود ؟چراغها روشن میشه نورش اول چشمام رو میزنه سیوا میاد جلو و با لبخند مسخره ای میگه سلام دکتره غشی ! با بی حالی میگم - من کجام ؟ کی این سرم رو وصل کرده ؟سیوا - الان توی خونه بابا جوزفی توی اتاقی که اونشب با هم استراحت کردیم و ...حرفش رو قطع میکنم و میگم فهمیدی من از سرشب حالم بد شد همینجوری بودم ؟سیوا - چجوری ؟ اگه منظورت به لباسهاته که عوض شده اگه منظور قیافه داغونته که مهم نیست چون قیافه طبیعیته اگه منظور چجوریاز اینجا سر در آوردی باید بگم با هواپیما اومدی و ...با حرص داشتم بهش نگاه میکردم که یه ریز چرت و پرت میگفت تا اومدم داد بزنم خفه بشه صدای در اومد و خودش ساکت شد سیوا - بفرمایید ! در باز شد و فقط دیدم سیوا دوید سمت در و خودش رو انداخت روی پاهای یه زن جوزف ویلچر رو هول میداد یعنی این زن ... نهچیزی که الان جلوی چشمهای منه واقعیت نداره یعنی این زن لاغر با اون لباس بیمارستان و سُرم به دستو ابرو و موهای ریخته ماراله منه ؟از جام بلند شدم سُرم از دستم کشیده شد ولی مهم نیست رفتم نزدیکش سیوا سرش رو روی پاهاش گذاشته بود ولی اون زن با چشمهای گریون داشت به من نگاه میکرد من - مارال ؟صدای هق هق گریه اش بیشتر شد سیوا از جلوی پاهاش بلند شد و رفت کنار به جوزف نگاه کردم که با نگرانی داشت به مارال نگاه میکرد من - جوزف این ماراله ؟فقط سرش رو تکون داد و با نگرانی دستی کشید روی بازوی مارال و گفت منو سیوا میریم بیرون عزیزم اندازه این چند سال فرصت داری با برادرت صحبت کنی ولی تاکید میکنم اگه گریه کنی یا حالت بد بشه آمبولانس میگیرم و میبرمت بیمارستان متوجه شدی ؟مارال چشم به من فقط سرش رو تکون داد جوزف و سیوا رفتند بیرون خودم 

ادامه در ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان گوشی , رمان جذاب , رمان سیوا براای گوشی , قسمت اول رمان , قسمت اول رمان سیوا , قسمت سیزده رمان سیوا , قسمت هیجده رمان سیوا , اخرین قسمت رمان سیوا , رمان دختری بهع نام سیوا , رمان عاشقانه دختری به نام سیوا , عاشقانه ترین رمان , رمان حجاب ,
بازدید : 483
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 18:33 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

رمان جدید وسوسه قسمت دهم تا سیزدهم رو امروز اماده کرده ایم

هر روز جدیدترین ها رو در این سایت بزرگ مشاهده کنید

اين عوضي اينجا چيكار مي كنه؟
الهه در حالي كه برام چشم و ابرو مي نداخت بالا :
.از من مي پرسي ...
با ناراحتي به الهه نگاه كردم ...
الهه با خنده:
مرگ من بيا ارومتر راه بريم .....مي خوام ببينم اينبار مي خوادچيكار كنه...
بازوي الهه رو كشيدم تا سرعت قدماشو تندتر كنه ...
الهه-.هوي وحشي ارومتر ...چرا سگ بازي در مياري ...بابا مردم كه گناه نكردن ..دلشون پيش دختر حاج عباس گير كرده .....
- حالا اين الاغو بايد كجاي دلم جا بدم....
الهه-.اون جاي دلت كه پر از يونجه است... اونجا جاش خوبه ....
خنده ام گرفته بود ..
-گمشو بي شعور ...مگه دل من كاهدنه ....
الهه-.لابد هست كه هر الاغي پا مي زاره به دلكده ات ...
فقط هدي جون.. چطور لگد پريانشونو ....تو اون دل تحمل مي كني....
باهم اروم زديم زير خنده ....
الهه-.اوه اوه..داره صاحبت مياد ...
با خنده :
خفه مي شي يا خفه ات كنم ....
الهه-.تونستي اول اين الاغ تازه به دوران رسيده رو خفه كن ...من يكي پيشكش ....ته ....بين اين همه الوات ....قدرشو بدون ....جاي اقات خالي ....
سر كوچه پيچيديم...كه مزاحم هميشگي سرعتشو زياد كرد و توي يه حركت يه كاغذ مچاله شده رو انداخت تو بغلم .

بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان اندروید , سایت رمان , رمان جدید 94 , زیباترین رمان وسوسه , رمان غمگین وسوسه , رمان جالب وسوسه , رمان شنیدنی وسوسه , زیباترین رمان , رمان وسوسه جالب , دانلود رمان جدید , رمان جاوا , رمان اندروید وسوسهlاخرین قسمت رمان وسوسه , رمان , رمان عاشقانه , رمان وسوسه , دانلود رمان , دانلود رمان وسوسه ,
بازدید : 321
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 17:59 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 10